"ویرجینی" جوان بر خلاف خواست پدر ثروتمند خود "آلبرت"، با دندانپزشک خوش چهره "هروی داندیو" ازدواج می کند.پس از سه ماه زندگی همه شور و علاقه آنها از بین رفته و پس از مشاجره ای، "هروی" خانه را به مقصد یک کلوپ شبانه ترک می کند.او در کلوپ با "آنتیا" آشنا می شود و...
ماریو در هانوفر به عنوان یک معدنچی مشغول بکار است، اما پس از اینکه کارش را از دست می دهد تصمیم می گیرد به ایتالیا بازگردد. اما توتونو پاسپورت او را ربوده و بعدها به او پیشنهاد یک کار می دهد و...
«آنتوان» ( لئو ) که از والدین، به خصوص مادرش ( موریه ) بی توجهى میبیند، به جاى مدرسه با دوستش، « رنه » ( اوفاى ) به گردش مى رود. او به دلیل دزدیدن یک ماشین تحریر به دارالتأدیب فرستاده مى شود...
"چارلز" مرد جوانی است که برای تحصیل حقوق به پاریس رفته است.او به آپارتمان پسر عموی خود "پاول" می رود."پاول" مردی رو به انحطاط و خوشگذران است در حالیکه "چارلز" صادق و ساده می باشد. پس مدت کوتاهی او عاشق "فلورنس"، یکی از دوستان "پاول" می شود و...
برادر همسر آقای "هیلوت" در کارخانه پلاستیک سازی کار می کند.برادر زاده او در خانه ای بزرگ شده که همه چیز به طور خودکار عمل می کند.برای جلوگیری از ثائیر او بر روی پسرش،کاری برای آقای "هیلوت" در کارخانه پیدا می کند...
پسری با بادکنکی که به نظر می رسد دارای احساس است دوست شده و شروع به تعقیبش می کند.او پسر را تا مدرسه،اتوبوس و کلیسا دنبال می کند.آنها با هم در خیابانهای پاریس بازی می کنند و از گروهی که قصد نابودی بادکنک را دارند دوری می کنند...
"آتونی" بعد از یک پارتی قول می دهد تا "ژولیت" را از یتیم خانه نجات دهد. بعد از بیرون آمدن "ژولیت" مادرخوانده وی در تلاش است تا او را به یتیم خانه برگرداند اما برادر کوچکتر "آنتونی" برای نجات دادن "ژولیت" به او پیشنهاد ازدواج می دهد و او قبول می کند...
"گرویس مکارت" توسط معشوقش "اگوستی" ترک شده و به همراه دو پسر تنها مانده است.او موفق به ادامه زندگی اش شده و چند سال بعد با "کوپو" ازدواج می کند.پس از چند سال کار سخت او موفق می شود رویایی برای خریدن یک رختشوی خانه برای خود را حقیقت تبدیل کند و...