هنگامی که " آنا " به همراه خانواده اش برای تعطیلات به خانه خود می روند ، متوجه میشوند که آن خانه توسط غریبه هایی اشغال شده است .
"فیلیس" و "چارلز" تعطیلاتی عاشقانه را گذراندند. به دلیل اشتباهی در آدرس آنها ارتباطشان را از دست می دهند و پنج سال بعد در زمان کریسمس "فیلیس" به همراه مادر و دخترش در پاریس زندگی می کند...
یک روز زیبای پاییزی، در پارک مونسور پاریس، ژاک و ناتان به دنبال افراد جالبی برای فیلمبرداری مستند خود هستند. آنها به طور اتفاقی با پیر و مارتین...
یک تبهکار جنگل را با فوم سمی می‌پوشاند. گروه جنگلی باید قبل از شروع فصل بارندگی، آن را پاکسازی کنند.
مردانی دهها سال است که یکدیگر را می شناسند. در طول شام آنها با قرار دادن هر ۷ تلفن همراه روی میز ، بازی به اشتراک گذاری پیام ها ، تماس ها ، ایمیل ها و غیره را انجام می دهند...
پدربزرگ ریان به دست یک کارتل مکزیکی اسیر شده و او تنها سه روز زمان دارد تا او را از چنگال آنها نجات دهد.
یک زن ایتالیایی نا امیدانه به دنبال شوهر خود می گردد ، سربازی که در میدان های جنگ روسیه بوده و مانند پنجاه هزار سرباز دیگر در جنگ جهانی دوم گمشده فرض می شود...
مادری سلطه‌جو به نظر زندگی خوبی در آرژانتین دارد اما از رابطه‌ای که بین دو کودک دوقلو‌یش رخ می‌دهد ناآگاه است.
رِی پس از آنکه از خیانت همسرش باخبر می شود، تصمیم به خودکشی می گیرد. اما در یک اتفاق غیرمنتظره، یک غریبه او را با یک قاتل اشتباه می گیرد و این موضوع زندگی او را به کلی دگرگون می کند...