
داداش مونا گردن کلفتي که براي لاکي سينگ کار ميکند، يکي از طرفداران پر و پا قرص صداي يک گوينده راديو به نام جانوی است. بعد از اعلام برگزاري مسابقه راديويي که جايزه آن حضور در استوديو و گفتگوي حضوري با جانوی است، مونا چند استاد دانشگاه را ميدزد و با جواب هايي که از آنها ميگيرد، مسابقه را ميبرد. روز موعود فرا ميرسد، مونا به ايستگاه راديو ميرود و با ديدن جانوي عاشق او ميشود و ...

«دِو» (شاهرخ خان) در آمریکا زندگی می کند و یک بازیکن فوتبال است. او با «ریا» (پریتی زینتا) ازدواج کرده که بعنوان مدل با یک مجله کار می کند. دِو از ناحیه پا مسدوم میشود و در حالی که مجبور است تمام مدت را در خانه بماند، به ریا وابسته می شود. طولی نمی کشد که او به همسرش مشکوک می شود و فکر می کند او با مردی بنام «ریشی» (آبیشک باچان) ارتباط دارد.

در هند، تیلو قدرت پیش بینی آینده را دارد. وقتی که پدر و مادرش توسط راهزنان کشته میشوند تیلو دزدیده میشود ولی فرار میکند و توسط زنی که ملکه آیین سنتی ادویه هاست بزرگ میشود. تیلو بانوی ادویه ها میشود و با سه قانون اساسی به بازار ادویه های سانفرانسیسکو فرستاده میشود: با کمک ادویه ها به مشتریانش کمک کند تا فقط آنها و نه خودش، به خواسته هایشان برسند، هرگز مغازه را ترک نکند، و کسی پوستش را لمس نکند و...