در آیندهای نزدیک که فناوری جدیدی به وجود آمده که میتواند آگاهی (ذهن) یک فرد مُرده را به بدن فرد زندهای منتقل کند، این کار با هدف کاهش اندوه جدایی و فراهم کردن زمانی کوتاه برای خداحافظی انجام میشود.
دو کودک ایتالیایی به نامهای کارمین و سلستینا، پس از جنگ جهانی دوم، برای یافتن زندگی بهتر، مخفیانه به آمریکا مهاجرت میکنند و پس از گذراندن سختیها، در نهایت شهر جدید را خانه خود مییابند.
کاراگ، یک پوما تغییرشکلدهنده که در طبیعت وحشی بزرگ شده، به دبیرستان کلیرواتر، مدرسهای برای «وودواکرها» (کسانی که میتوانند به حیوانات تبدیل شوند) میپیوندد. او با دوستانش هالی (سنجاب) و براندون (گاومیش کوهاندار آمریکایی)، در میان رازها و خطرات دنیای وودواکرها حرکت میکند.
دو جوان ۲۵ ساله که اتفاقی با هم آشنا میشوند، دیوانهوار عاشق یکدیگر میشوند، اما به دلیل یک اتفاق غیرمنتظره از هم جدا میشوند. برای سی سال آینده، آنها به امید یافتن دوباره یکدیگر تلاش میکنند...
دهکده ایی که استریکس و ابلیکس در آن زندگی می کنند دچار مشکل شده است ، فرمانروایی روم هنوز نتوانسته این دهکده را تحت سلطه خودش درآورد و حالا میخواهد از آنها مالیات بگیرد...
داستان در قرن چهاردهم و در دوران امپراتوری مقدس روم روایت میشود، جایی که کشورهای اروپایی به شدت برای برتری با یکدیگر رقابت میکنند و اتریشیهای جاهطلب، که خواهان زمینهای بیشتری هستند، به سوئیس، کشوری آرام و روستایی، حمله میکنند.