
پس از نبرد، جوگه لیانگ به سرزمین وو میرود و از فرمانروا سون چیان میخواهد تا با لیو بی متحد شود اما او میگوید که نیاز به تفکر بیشتری دارد. در این زمان جوگه لیانگ با جو یو، فرمانده ارتش و نایبالسلطنه کشور وو که سخت مشغول آموزش لشکر خود است آشنا میشود و درمییابد که او نیز موافق جنگ با سائو سائو است. سون چیان نیز سرانجام با اعلام حمایت خود از لیو بی با او متحد شده و کشور وو نیز وارد جنگ علیه سائو سائو میشود ...

مرد چهل و شش ساله ای به نام »ریوهئی ساساکی« (کاگاوا) از کار بیکار شده و جرئت نمی کند که این »شرم« را به خانواده اش منتقل کند. همسرش، »مگومی« (کویزومی)،زنی خانه دار است که بیشتر به اداره و نظم بخشیدن به خانه و میز شام فکر می کند. دو پسرشان، »تاکاشی« (کویاناگی) و »کنجی« (اینوواکی) نیز درگیر رازها و علایق خودشان هستند تا ایجاد رابطه با پدرشان...