
آبی و جواهر به همراه سه فرزند خود در شهر ریودوژانیرو زندگی می کنند . زمانی فرا میرسد که جواهر تصمیم میگیرد به بچه هایشان پرواز کردن و زندگی به مانند دیگر پرندگان را یاد دهد. او به این نتیجه میرسد که باید بچه ها را به جنگلهای آمازون برای آموزش ببرد. آبی در تلاش است تا خانواده را با وضعیت جدید و همسایگان جدید در جنگل آمازون آشنا کند. او با مشکل بزرگتری دست و پنجه نرم می کند. جنگل وحشی و هزاران موجود خطرناکی که ممکن است برای خانواده او مشکل ایجاد کند.

داستان در مورد خانواده مورفی ها می باشد که همیشه دچار بدشانسی میشوند. چند قرن پیش یک جادوگر جد بزرگ آنها را نفرین کرده و این نفرین نسل هاست که با خانواده شان همراه است. طی آخرین بدشانسی این خانواده که خانه شان خراب میشود، آنها مجبور میشوند به خانه مکان کنند که در آنجا اتفاقات جالبی برایشان رقم میخورد...