داستان در شمال کرالا و در سالهای ۱۹۰۰، ۱۹۵۰ و ۱۹۹۰ جریان دارد. سه نسل از قهرمانان به نامهای مانیان، کونجیکل و اجایان تلاش میکنند تا باارزشترین گنج این سرزمین را حفظ کنند.
مسابقهدهنده بیباک، میشل ویلانت، تلاش میکند تا برنده "۲۴ ساعت لمانز"، مسابقه استقامتی سالانه بسیار چالشبرانگیز و معتبری باشد که یک روز تمام طول میکشد...
ادموند دانتس، فردی بیگناه که سالها به ناحق زندانی شده بود، پس از فرار از زندان، با تغییر چهره و هویت، به دنبال انتقام از کسانی است که زندگی او را تباه کردهاند.
مهین ۷۰ ساله پس از ، از دست دادن همسر و دخترش تنهایی در تهران زندگی می کند. اما یک روز تصمیم می گیرد برای صرف چای عصرانه به دوستانش ملحق شود و جرقه جدیدی در قلبش پیدا می کند. او با کسی ملاقات می کند که دوباره به او احساس زنده بودن می دهد.
روایتی از یک خانواده پناهجوی ایرانی در فنلاند که منتظر تصمیم گیری در مورد اینکه آیا به آنها پناهندگی رسمی اعطا می شود یا خیر. این داستان مبتنی بر تجربیات کودکی کارگردان است.