لوک ویلسون نقش یک شریک خوش قلب را بازی می کند که در یک هتل بازنشستگان شغلی پیدا می کند. سه تن از ساکنان مسن به او کمک می کنند تا دوستش را به دست آورد، زیرا او به آنها کمک می کند تا با فساد هتل مبارزه کنند...
میلتون در یک شهر کوچک در غرب پنسیلوانیا زندگی آرامی را پشت سر می گذارد، اما زمانی که یک بشقاب پرنده و مسافر فرازمینی اش در حیاط خلوتش سقوط می کنند، روزش به هم می ریزد...
در غرب وحشی دهه ۱۸۶۰، یک دسته از مهاجران تصمیم می گیرند که نمی توانند زندگی در وضعیت فعلی خود را تحمل کنند و یک گاوچران گریزل را استخدام می کنند تا آنها را به سفری به شرق به زادگاهشان ببرد...