هیچکاک فن ها خیلی به این فیلم میبالند و اون رو یک اثر توجیه شده در مدیوم سینما خطاب میکنند که در مدیوم تئاتر و ادبیات تعریف نمیشه سوال اینجاست که اصلا تعریف درستی از مدیوم سینما دارند یا خیر.
3
Sedigheabsangeref
۸ سال پیش
فکرشم نمیکردم که هیچکاک بتونه با پرنده هم ترس در دلم بندازه نمیگم فیلم شاهکار بود ولی از بهترین های هیچکاک بود دیدنش خالی از لطف نیست
0
mohammadkouhestani69
۸ سال پیش
از معدود فیلم های هیچکاک هست که می پسندم فیلم بسیار خوبیست و البته بیاد ماندنی
1
ROOHOLLAH
۸ سال پیش
توپ توپ توپ
1
امیرحسین عبدالهی
۸ سال پیش
ی شاهکار که در اون زمان این چنین فیلمی ساخته البته یکم زیادی طولانی بود ولی واقعا بی نظیر بود
0
parhammirvakili
۸ سال پیش
پرندگان با توجه به اين كه فيلم براي پنجاه و چهار سال پيشه شايد لذتي كه اون موقع داشت رو براتون نداشته باشه... اما اين باعث نميشه ديدن فيلم جالب نباشه. تعليق هاي فيلم عالي هستن و با اين كه جلوه هاي ويژه براي الان زياد قوي نيست اما موسيقي و كارگرداني و بازي عالي بازيگرا باعث ميشد حس ترس منتقل بشه... بخش حمله آخر پرنده ها به نظرم بهترين بخش فيلم بود. در كل اگه فيلم رو نديديد حتما ببينيدش ارزشش رو داره.
3
mortezanasser
۸ سال پیش
فیلم محبوب استاد فراستی!
2
shahanikeyarash
۹ سال پیش
اون کدوم فیلم هیچکاکه که سالوادور دالی تو براش نقاشی کشیده؟
4
Trhrth34
۹ سال پیش
۱۰۰ از ۱۰
56
edFRG334
۹ سال پیش
نقد و بررسی تخصصی شاهکار استاد بزرگ سینما سر آلفرد جوزف هیچکاک :
«پرندگان» قصه ملنی دنیلز هست ، که وارد یک شهر کوچک آمریکایی می شود ، وضع ظاهری او به گونه ای است که در اذهان عمومی جلب توجه می کند ، شهری آرام و به شدت کلاسیکه آمریکایست نه یک شهر بزرگ ، در واقع ملنی با ورود به شهر همه چیز را بهم می ریزد . این ورود ملنی مصادف است با پرواز ، گروهی پرنده در آسمان . صدای سوت عده ای از آن ها به گوش می رسد و ملنی وارد می شود ، پرندگان نیز آرام آرام با ملنی وارد می شوند . داخل یک مغازه پرنده فروشی شده ، در اینجا هیچکاک را می بینیم و حضور او به منزله آغاز فیلم است. یک جفت مرغ عشق می خرد ، صحنه خرید مرغ عشق در حضور راب تیلور خیلی خاص و جالب است و پس از آن وارد شهر می شود ، نه فقط با دو مرغ عشق بلکه گویی با پرندگان وارد شهر می شود. هیچکاک طبق معمول با یک مستر شات (نمای عریض) از شهر ، شهر را سریعا به ما معرفی می کند ، یک شهر کم و بیش دور افتاده آمریکایی با مردمی که دچار روزمرگی اند ، هیچکدام از این مردم حوصله و توان خیال ورزی ندارند ، همه دچار یک زندگی روزمره اند ، هیچکاک به این مسئله ، یعنی بودن در زندگی روزمره همیشه اعتراض دارد ، و می گوید : « من از عادیات متنفرم ، و اگر عادیات زندگی ما را کرخت نکرده باشد ، قطعا ملال آور کرده » ، و قهرمان هیچکاک از این ملال زندگی روزمره گریزان است . ملنی عنصر این فرار است ، او اصلا انسانی روزمره و عادی نیست ، آمده شهر را بدون قصدی دگرگون کند ، عنصر خیال در زندگی عادی ، روزمره و کرخت مردم آن شهر است . به محض ورود ، پرندگانی در یک لانگ شات دیده می شوند ، دو مرغ عشق می خرد و قصد می کند که این دو مرغ را به خانه راب تیلور ببرد. از لحظه ای که سوار قایق می شود اولین ضربه پرنده به پیشانی ملنی اصابت می کند ، انگار که پرنده تجسم هجوم افکار است ، هجوم افکاری که ، شکل مادی آن هجوم پرندگان است ، یا هجوم گناه ، انگار که ملنی آمده که این شهر عاری از گناه را آلوده کند و آن را بهم بریزد تا شهر متحول گردد . معرفی هیچکاک پس از شهر به سرعت متمرکز به شخصیت ها می شود ، یعنی خود ملنی ، راب تیلور ، خواهر کوچک و مادرش و نامزد سابقش و سایر انسان های شهر تا آدم هایی که در جاهی مختلفی مشغول به کارند. پس شهر و انسان هایش و آن رودخانه ای که در وسط شهر قرار گرفته ، به سرعت برای ما معرفی می شود . به نظر من هجوم بی رحمانه پرندگان ، یک نوع هجوم خیال است ، خیالی که اینجا به کابوس تبدیل شده ، به نظر من اصولا تم مورد علاقه هیچکاک ، واقعیت و خیال است ، خیالی که آدم ها از دنیای واقعی دلزده و خسته اند و به آن پناه می برند ، این پناه بردن برای فرار از این زندگی ملال آور و به اصطلاح مدرن آرام است. ملنی یک چنین آدمیست ولی آدم های شهر اینگونه نیستند ، ملنی از یکطرف عشق و از طرف دیگر گناه را به شهر می آورد و در مجموع عنصری است که شهر را با ورودش بهم ریخته و مشوش می کند . هیچکاک هیچوقت دلیل هجوم این پرندگان و حملات بیرحمانه آن ها که پیر و کودک نمی شناسند را نمی گوید ، صحنه ای را که ملنی منتظر خواهر راد تیلور نشسته را مشاهده کنید ، موسیقی و افکت آمدن و نشستن پرندگان آرام آرام و آرام آرام مخاطب وحشت را تجربه می کند. مشاهده می کنیم که ده ها پرنده پشت سر ملنی آماده حمله اند ، ملنی دیرتر از ما متوجه آن ها می شود و با حرکت او پرندگان نیز حرکت و حمله می کنند . با خروج کودکان پرندگان نیز با زاویه بالا به آن ها حمله ور می شوند ، نمایی با زاویه بسیار بالا اینجا وجود دارد که انگار نگاه یک پرنده از بالای آسمان یا به تعبیری یک تقدیر شوم برای این مردم و حمله پرندگان است. استوری برد های «پرندگان» یکی از عجیب ترین استوری برد های تاریخ سینماست ، درست همانچیز های که هیچکاک کشیده ، فیلمبرداری شده است. در آخر پرندگان موقتا آتش بس می دهند که این گویا به دلیل وجود دو مرغ عشق و دختر کودک آن خانه است و این امکان را به مجموعه خانواده می دهد که با وجود حضور گسترده پرنده ها دورتادور خانه ، از آن محیط خارج شوند. فیلم هیچ توضیح نمادینی برای این واقعه نمی دهد ، که خیلی هم خوب است ، چراکه فیلم نمادین نیست و به باور من سینما نمادین نیست ، سینما هنر آبجکتیویته است ، و از طریق عینیت است که به ذهنیت تبدیل شده و گذار می کند ، و هیچکاک این را خوب فهمیده و به همین دلیل هیچ چیزی ، حتی پرند ها را نماد نمی کند ، رادیو دلیل حضور پرنده ها و اینکه از کجا آمده اند ، را نمی گوید ، اصلا آیا این پرنده ها واقعی اند یا تجسم خیال اند ، هیچکدام از این ها را ما نمی فهمیم تنها می بینیم که پرنده ها حمله می کنند . در «پرندگان» هیچکاک به گونه ای فیلم را کارگردانی کرده که ما حمله پرنده ها را به قهرمان و آدم های فیلم تجربه و حتی این حمله را به خود نیز متصور می شویم ؛ هر لحظه ای که دست راب تیلور از مثلا پنجره ای خارج می شود و ضربه ای می خورد انگار به ما می خورد . هیچکاک اهل توضیح آثارش ، نماد بازی و نماد سازی نیست و در اینجا می بینیم که دلیلی برای حضور پرندگان ، خوشبختانه نتراشیده ، می خواهد و می گوید که از پرنده ها بترسید و آماده ترس شوید ، این ترس ، شما را از دنیای ظاهرا آرام مدرن رها و از مدرنیته و نظمش خارج می کند . پرندگان وسیله ای اند تا ما را از این کرختی ناشی از روزمرگی خارج کنند . پرندگان در اینجا به ما یادآور می شوند که شاید فقط با عشق بتوان از حکومت ، تعرض و حمله وحشیانه پرندگان در امان بود ، و این چیزیست که هیچکاک با زبان سینما در صدد گفتن آن است. به سکانس پایانی فیلم توجه کنید ، به نظر می رسد حمله پرندگان فروکش کرده ، در فضایی که پرندگان همه جا را اشغال کرده اند ، راب تیلور به آرامی در را باز می کند ، با ترس و لرز قدم بر می دارد دستش را به نرده که می گذارد پرنده ای به او حمله می کند که مخاطب این حمله و ترس را حس می کند ، این ، بار دیگر بیانگر آرامش قبل از طوفان است و در این آرامش و آتش بس است که است خانواده فرصت گریز پیدا کرده اند ، طول این آتش بس و دلیل آن نامعلوم است و فیلم اطلاعی در این زمینه نمی دهد. توجه کنیدکه این پرندگان اند که از همان سکانس های ابتدا تا همین انتها تعلیق را نگه می دارد ، تعلیق ترس نیست ، در واقع حکومت بی ثباتی است و غافلگیری نیست ، که در فیلم های دیگر این کارگردان دقیق تر بحث خواهد شد ، ولی ذکر این نکته لازم است که تعلیق هیچکاکی در «پرندگان» در اوج است.
58
mohsenf1958
۹ سال پیش
شاهکار تاریخ سینما یعنی هیچکاک . سینما یعنی هیچکاک
59
shapoor692
۹ سال پیش
همه فیلمهاش عالیه.خدا رحمتش کنه
64
bmoidzad
۹ سال پیش
یک فیلم خاص و ماهرانه از استاد.... یکی از افتخارات سینما داشتن هیچکاکه ...
59
shaghayeg-1392
۹ سال پیش
بسیا فیلم خوبیه با وجود قدیمی بودن باز یه اثر با ارزش به حساب میاد
55
ramin.meli69
۱۰ سال پیش
آخرین شاهکار استاد
3
atropaten74
۱۰ سال پیش
خیلی ممنون بابت سایت خیلی خوبتون من دو روز بود که میخواستم این فیلم رو دانلود کنم اما به هر سایتی که میرفتم مشکل داشت تا اینکه بالاخره از سایت شما دانلودش کردم :))
20
1
۱۰ سال پیش
در کودکي و نوجواني فيلم‌هاي آمريکايي را دوست داشتم، هرچه بزرگتر شدم به تماشاي آثار اروپايي تمايل بيشتري پيدا کردم. وقتي به تماشاي يک فيلم اروپايي نشسته‌ايد مي‌دانيد که با اثري تفکر برانگيز روبرو خواهيد شد... مهمترين آثار سينماي آمريکا قابل قياس با فيلم‌هاي بونوئل، دسيکا، برگمان و فليني نيستند... موضوع آثار سينماگراني چون ولز و فورد در سطح نازل‌تري نسبت به همتايان اروپايي‌شان قرار دارد... سينما در آمريکا عرصه‌ايي براي دستآوردهاي هنرمندانه نيست و تنها براي وقت گذراندن است.» و بالاخره فيلم‌سازِ نام آشنا، تيرِ خلاص را شليک مي‌کند: «بسياري وقت‌ها مردم فيلم‌هاي آلفرد هيچکاک را تماشا کرده و خيلي چيزها در آن‌ها مي‌بينند؛ من از آن آدم‌ها نيستم. فکر مي‌کنم هيچکاک خودش هم هرگز چيز چشم‌گير و خاصي را در نظر نداشت و در نتيجه فيلم‌هايش هم مهم نيستند؛ فيلم‌هايي لذت بخش‌اند اما مطلقن بي‌معني.»
وودي آلن – در گفت‌وگو با استيک بيورکمان – کتاب وودي آلن از زبان وودي آلن – ترجمه‌ي هوشنگ حسامي
88
montazer11087
۱۰ سال پیش
بیلی وایلدر -مصاحبه ای با کمرون کروو : من نمیتوانستم مثل آلفرد هیچکاک فیلم بسازم..یک فیلم هیچکاکی پشت یکی دیگر..ولی هیچکاک بسیار زیرک بود؛شوهره به زنش میگوید :هی بچه ها-یک فیلم جدید از هیچکاک آمده روی پرده-که معنایش این است که دلهره خواهد بود و جسدی خواهد بود و -..برویم آن را ببینیم.. هیچکاک خیلی خوب از عهده ی این کار بر می آمد.من دیگر نباید نگران آقای هیچکاک باشم-نه.... مارتین اسکوسیزی : هیچکاک تمامی صحنه های فیلمهایش را ، با وسواس تمام خلق میکرد.او خوب میدانست که هر صحنه چه زمینه ای را برای صحنه بعدی فراهم میکند..او از معدود کارگردان هایی بود که اگر درصدد انجام کاری برآید، آن را با شهامت و تهور کامل به انجام میرساند... ژان لوک گدار : آلفرد هیچکاک قدرت خود را ، در تصویرسازی و تداوم تصاویر ، به همگان -منتقد و تماشاگر-ثابت کرد..با هیچکاک بود که مردم با خوشحالی دریافتند که سینما همچنان نیروی شگفت انگیزی دارد که هیچ چیز با آن برابری نمیکند..به اعتقاد من ، هیچکاک برای پنج سال حاکم دنیا بود.بیش از هیتلر و ناپلئون..او بیش از هر کسی برای مخاطب احترام قائل بود.او یک شاعر نفرین شده ولی محبوب بود....
60
montazer11087
۱۰ سال پیش
آلفرد هیچکاک : من مانند نقاشی هستم که گل می کشد … تولید فیلم پول زیادی می خواهد و این پول متعلق به دیگران است . وجدانم به من می گوید که باید با چنان ظرافتی کار کرد تا پول آنها بر گردد … سینما مانند پرده ای می ماند در مقابل تعداد زیادی صندلی که باید تمام آنها را پر کرد . باید تعلیق آفرید ، وگرنه مردم دلسرد می شوند . اگر من سیندرلا را هم می ساختم ، تماشاگران فقط زمانی خوشحال می شدند که من درون یک کالسکه یک جسد می گذاشتم . برای بعضی از فیلم هایم تماشاگران فریاد می زنند و نمی توانند اضطراب را تحمل کنند . من با این مسئله تفریح می کنم ؛ من بیشتر به نحوه ی تعریف کردن داستان ها علاقه دارم تا خود آنها ....
0
emadnaderi1
۱۰ سال پیش
این فیلم عناصر هیچکاکیش ضعیفه خصوصا اینکه تو ۷-۸ ساله اخیر فیلمای خوبی داده بود از سرگیجه گرفته تا روانی.
0
nidatabars
۱۰ سال پیش
سلام دوست عزیز فیل فیلم قابل دانلود نیست لطفا حلش کنید با دنیایی تشکر از زحمات گران سنگ شما
3
mohsenpourakbar24
۱۰ سال پیش
اون سکانسی که بازیگر نقش اول جلوی مدرسه نشسته و پشت سرش پر از کلاغ میشه عالیه.ولی این تیکه رو تو تلویزیون سانسور کردن.
64
montazer11087
۱۰ سال پیش
برگرفته از کتاب سینما به روایت هیچکاک با ترجمه ی پرویز دوایی : فرانسوا تروفو: تمایل دارم که تعریف شما از تفاوت بین تعلیق و غافلگیری را بدانم.
آلفرد هیچکاک: تفاوت قابل ملاحظه ای مابین تعلیق و غافلگیری وجود دارد و هنوز که هنوز است بسیاری از فیلم ها این دو مفهوم را با یکدیگر اشتباه می کنند. منظورم را توضیح خواهم داد. ما، هم اکنون، در حال اجرای یک گفتگوی ساده و صمیمی هستیم. فرض کنید که هم اینک یک بمب در بین ما و در زیر این میز قرار دارد. اتفاق خاصی رخ نمی دهد و ناگهان بوم! یک انفجار رخ می دهد. تماشاگران غافلگیر می شوند، اما آنها پیش از این غافلگیری، شاهد یک صحنه ی کاملاً عادی و بدون هیچگونه پیامد خاصی بوده اند. حال، اجازه دهید که موقعیت را تعلیق آمیز کنیم. بمب در زیر میز است و تماشاگران این را می دانند، شاید مثلا به این دلیل که دیده اند که فردی آشوب طلب آنرا در آنجا قرار داده است. تماشاگران مطلع هستند که بمب در ساعت یک منفجر می شود. یک ساعت نیز بر روی دکور صحنه وجود دارد. تماشاگران می توانند ببینند که ساعت یک ربع به یک است. در چنین موقعیت هایی، همان مکالمه ی ساده و عادی به شدت میخکوب کننده می شود، چراکه تماشاگر، خود، در صحنه حضور دارد. بیننده آرزو می کند که ای کاش می توانست اینچنین به شخصیت های درون صحنه هشدار دهد: شما، در این شرایط، نباید درباره ی چنین مسائل بی ارزشی صحبت کنید. یکی بمب در زیر میز است که تا چند لحظه ی دیگر منفجر می شود!
ما، در حالت نخست، به هنگام انفجار، به مدت پانزده ثانیه، تماشاگر را غافلگیر کرده ایم. اما، در حالت دوم، برای او پانزده دقیقه ی تعلیق آمیز را فراهم کرده ایم. پس نتیجه می گیریم که هر وقت ممکن بود، باید به تماشاگر آگاهی داده شود. به جز در مواردی که غافلگیری کارکرد دارد، و آن هم زمانی رخ خواهد داد که پایان غیر قابل پیش بینی، به خودی خود، موجب شفاف تر شدن داستان گردد.
59
montazer11087
۱۰ سال پیش
یکی از بهترین غیر شاهکارهای هیچکاک با بدمن هایی بی رحم.. آلفرد هیچکاک : اتفاقات تلخ این فیلم می تواند سزای همه ی مردم در ناز و نعمتی باشد که شکرگذاری را فراموش کردند..
6
احسان ظهوری
۱۱ سال پیش
برای دوستداران هیچکاک دیدنش خالی از لطف نیست و جلوه های ویژه برای زمان خودش با وجود کمبود امکانات جالب هست
دوستان اگر علاقه به رابطه تیپی هدرن با هیچکاک در طول ساخت فیلم پرندگان و مارنی دارند توصیه می کنم فیلم The Girl محصول ۲۰۱۲ رو ببینید فیلم جالبی هست
4
mmerda_zima
۱۱ سال پیش
من عاشق هیچکاکم. ولی این فیلمشو دوست نداشتم خوب نبود. این پرنده هاش این بچه های زبون بسته رو نوک میزدن ولشون نمیکردن !!! بازی تیپی هدرن افتضاح ... مدل بوده فکر کنم بهش نظر داشته آورده ش تو فیلم!! خب اگه میدونست این بازیگر نیست چرا میاره ش تو فیلم اون وقت تو اون اتاق پرنده هارو میندازه به جونش. در ضمن محتوا نزدیک به پوچ !! پیام اصلیش این بود که پرنده گان را آزار ندهیم که اونم ما دوم ابتدایی یاد گرفتیم!
1
Arminbilefield
۱۱ سال پیش
تیپی هدرن گفته خیلی از هیچکاک متنفره ولی دو کار رو به خاطر استعدادش در فیلمسازی باهاش همکاری کردم گفته شبا منو تعقیب میکرده و بهش میگفت با کیا بره بیرون و اینجور چیزا چون در مدت فیلم هم در خدمت کارگردانی نمیتونی اعتراض کنی
این هیچکاک واقعا روانی بوده :))
59
farzamghadirinia
۱۱ سال پیش
بی نطیر...شاهکار...عالی
3
farzanferrari
۱۱ سال پیش
جلوه هایه ویژه این فیلم ممکنه امروزه خیلی چشمگیر نباشه اما در زمان خودش نوآوری داشته.
یه فیلم زیباست که هیچکاک یک فوبیا نه چندان رایج که ترس از پرندگانه نشونه گرفته و کاری کرده دیگه خیلی بی آزار به نظر نیان:))!
ولی فیلم جالبیه.
54
مصطفی ملکیان
۱۱ سال پیش
به نظرمن شاهکارفیلمهای هیچکاک نیست ولی مطمئنا از فیلمهای قشنگشه.اثرات هیچکاک همشون دیدنیه ونیازی به تعریف ندارن......
56
fafajojo63
۱۱ سال پیش
یکی از بیاد ماندنی ترین فیلمهای تاریخ سینما و شاهکار دیگری از استاد هیچکاک.
دیدگاه کاربران
دیدگاه خود را با سایر کاربران به اشتراک بگذارید.
خیلی مزخرف بود. از همه لحاظ . ۳ از ۱۰
هیچکاک فن ها خیلی به این فیلم میبالند و اون رو یک اثر توجیه شده در مدیوم سینما خطاب میکنند که در مدیوم تئاتر و ادبیات تعریف نمیشه سوال اینجاست که اصلا تعریف درستی از مدیوم سینما دارند یا خیر.
فکرشم نمیکردم که هیچکاک بتونه با پرنده هم ترس در دلم بندازه
نمیگم فیلم شاهکار بود ولی از بهترین های هیچکاک بود
دیدنش خالی از لطف نیست
از معدود فیلم های هیچکاک هست که می پسندم
فیلم بسیار خوبیست و البته بیاد ماندنی
توپ توپ توپ
ی شاهکار که در اون زمان این چنین فیلمی ساخته البته یکم زیادی طولانی بود ولی واقعا بی نظیر بود
پرندگان
با توجه به اين كه فيلم براي پنجاه و چهار سال پيشه شايد لذتي كه اون موقع داشت رو براتون نداشته باشه... اما اين باعث نميشه ديدن فيلم جالب نباشه. تعليق هاي فيلم عالي هستن و با اين كه جلوه هاي ويژه براي الان زياد قوي نيست اما موسيقي و كارگرداني و بازي عالي بازيگرا باعث ميشد حس ترس منتقل بشه... بخش حمله آخر پرنده ها به نظرم بهترين بخش فيلم بود. در كل اگه فيلم رو نديديد حتما ببينيدش ارزشش رو داره.
فیلم محبوب استاد فراستی!
اون کدوم فیلم هیچکاکه که سالوادور دالی تو براش نقاشی کشیده؟
۱۰۰ از ۱۰
نقد و بررسی تخصصی شاهکار استاد بزرگ سینما سر آلفرد جوزف هیچکاک :
«پرندگان» قصه ملنی دنیلز هست ، که وارد یک شهر کوچک آمریکایی می شود ، وضع ظاهری او به گونه ای است که در اذهان عمومی جلب توجه می کند ، شهری آرام و به شدت کلاسیکه آمریکایست نه یک شهر بزرگ ، در واقع ملنی با ورود به شهر همه چیز را بهم می ریزد . این ورود ملنی مصادف است با پرواز ، گروهی پرنده در آسمان . صدای سوت عده ای از آن ها به گوش می رسد و ملنی وارد می شود ، پرندگان نیز آرام آرام با ملنی وارد می شوند .
داخل یک مغازه پرنده فروشی شده ، در اینجا هیچکاک را می بینیم و حضور او به منزله آغاز فیلم است. یک جفت مرغ عشق می خرد ، صحنه خرید مرغ عشق در حضور راب تیلور خیلی خاص و جالب است و پس از آن وارد شهر می شود ، نه فقط با دو مرغ عشق بلکه گویی با پرندگان وارد شهر می شود.
هیچکاک طبق معمول با یک مستر شات (نمای عریض) از شهر ، شهر را سریعا به ما معرفی می کند ، یک شهر کم و بیش دور افتاده آمریکایی با مردمی که دچار روزمرگی اند ، هیچکدام از این مردم حوصله و توان خیال ورزی ندارند ، همه دچار یک زندگی روزمره اند ، هیچکاک به این مسئله ، یعنی بودن در زندگی روزمره همیشه اعتراض دارد ، و می گوید : « من از عادیات متنفرم ، و اگر عادیات زندگی ما را کرخت نکرده باشد ، قطعا ملال آور کرده » ، و قهرمان هیچکاک از این ملال زندگی روزمره گریزان است .
ملنی عنصر این فرار است ، او اصلا انسانی روزمره و عادی نیست ، آمده شهر را بدون قصدی دگرگون کند ، عنصر خیال در زندگی عادی ، روزمره و کرخت مردم آن شهر است . به محض ورود ، پرندگانی در یک لانگ شات دیده می شوند ، دو مرغ عشق می خرد و قصد می کند که این دو مرغ را به خانه راب تیلور ببرد. از لحظه ای که سوار قایق می شود اولین ضربه پرنده به پیشانی ملنی اصابت می کند ، انگار که پرنده تجسم هجوم افکار است ، هجوم افکاری که ، شکل مادی آن هجوم پرندگان است ، یا هجوم گناه ، انگار که ملنی آمده که این شهر عاری از گناه را آلوده کند و آن را بهم بریزد تا شهر متحول گردد .
معرفی هیچکاک پس از شهر به سرعت متمرکز به شخصیت ها می شود ، یعنی خود ملنی ، راب تیلور ، خواهر کوچک و مادرش و نامزد سابقش و سایر انسان های شهر تا آدم هایی که در جاهی مختلفی مشغول به کارند.
پس شهر و انسان هایش و آن رودخانه ای که در وسط شهر قرار گرفته ، به سرعت برای ما معرفی می شود .
به نظر من هجوم بی رحمانه پرندگان ، یک نوع هجوم خیال است ، خیالی که اینجا به کابوس تبدیل شده ، به نظر من اصولا تم مورد علاقه هیچکاک ، واقعیت و خیال است ، خیالی که آدم ها از دنیای واقعی دلزده و خسته اند و به آن پناه می برند ، این پناه بردن برای فرار از این زندگی ملال آور و به اصطلاح مدرن آرام است. ملنی یک چنین آدمیست ولی آدم های شهر اینگونه نیستند ، ملنی از یکطرف عشق و از طرف دیگر گناه را به شهر می آورد و در مجموع عنصری است که شهر را با ورودش بهم ریخته و مشوش می کند . هیچکاک هیچوقت دلیل هجوم این پرندگان و حملات بیرحمانه آن ها که پیر و کودک نمی شناسند را نمی گوید ، صحنه ای را که ملنی منتظر خواهر راد تیلور نشسته را مشاهده کنید ، موسیقی و افکت آمدن و نشستن پرندگان آرام آرام و آرام آرام مخاطب وحشت را تجربه می کند. مشاهده می کنیم که ده ها پرنده پشت سر ملنی آماده حمله اند ، ملنی دیرتر از ما متوجه آن ها می شود و با حرکت او پرندگان نیز حرکت و حمله می کنند . با خروج کودکان پرندگان نیز با زاویه بالا به آن ها حمله ور می شوند ، نمایی با زاویه بسیار بالا اینجا وجود دارد که انگار نگاه یک پرنده از بالای آسمان یا به تعبیری یک تقدیر شوم برای این مردم و حمله پرندگان است.
استوری برد های «پرندگان» یکی از عجیب ترین استوری برد های تاریخ سینماست ، درست همانچیز های که هیچکاک کشیده ، فیلمبرداری شده است.
در آخر پرندگان موقتا آتش بس می دهند که این گویا به دلیل وجود دو مرغ عشق و دختر کودک آن خانه است و این امکان را به مجموعه خانواده می دهد که با وجود حضور گسترده پرنده ها دورتادور خانه ، از آن محیط خارج شوند. فیلم هیچ توضیح نمادینی برای این واقعه نمی دهد ، که خیلی هم خوب است ، چراکه فیلم نمادین نیست و به باور من سینما نمادین نیست ، سینما هنر آبجکتیویته است ، و از طریق عینیت است که به ذهنیت تبدیل شده و گذار می کند ، و هیچکاک این را خوب فهمیده و به همین دلیل هیچ چیزی ، حتی پرند ها را نماد نمی کند ، رادیو دلیل حضور پرنده ها و اینکه از کجا آمده اند ، را نمی گوید ، اصلا آیا این پرنده ها واقعی اند یا تجسم خیال اند ، هیچکدام از این ها را ما نمی فهمیم تنها می بینیم که پرنده ها حمله می کنند .
در «پرندگان» هیچکاک به گونه ای فیلم را کارگردانی کرده که ما حمله پرنده ها را به قهرمان و آدم های فیلم تجربه و حتی این حمله را به خود نیز متصور می شویم ؛ هر لحظه ای که دست راب تیلور از مثلا پنجره ای خارج می شود و ضربه ای می خورد انگار به ما می خورد . هیچکاک اهل توضیح آثارش ، نماد بازی و نماد سازی نیست و در اینجا می بینیم که دلیلی برای حضور پرندگان ، خوشبختانه نتراشیده ، می خواهد و می گوید که از پرنده ها بترسید و آماده ترس شوید ، این ترس ، شما را از دنیای ظاهرا آرام مدرن رها و از مدرنیته و نظمش خارج می کند . پرندگان وسیله ای اند تا ما را از این کرختی ناشی از روزمرگی خارج کنند . پرندگان در اینجا به ما یادآور می شوند که شاید فقط با عشق بتوان از حکومت ، تعرض و حمله وحشیانه پرندگان در امان بود ، و این چیزیست که هیچکاک با زبان سینما در صدد گفتن آن است.
به سکانس پایانی فیلم توجه کنید ، به نظر می رسد حمله پرندگان فروکش کرده ، در فضایی که پرندگان همه جا را اشغال کرده اند ، راب تیلور به آرامی در را باز می کند ، با ترس و لرز قدم بر می دارد دستش را به نرده که می گذارد پرنده ای به او حمله می کند که مخاطب این حمله و ترس را حس می کند ، این ، بار دیگر بیانگر آرامش قبل از طوفان است و در این آرامش و آتش بس است که است خانواده فرصت گریز پیدا کرده اند ، طول این آتش بس و دلیل آن نامعلوم است و فیلم اطلاعی در این زمینه نمی دهد.
توجه کنیدکه این پرندگان اند که از همان سکانس های ابتدا تا همین انتها تعلیق را نگه می دارد ، تعلیق ترس نیست ، در واقع حکومت بی ثباتی است و غافلگیری نیست ، که در فیلم های دیگر این کارگردان دقیق تر بحث خواهد شد ، ولی ذکر این نکته لازم است که تعلیق هیچکاکی در «پرندگان» در اوج است.
شاهکار تاریخ سینما یعنی هیچکاک . سینما یعنی هیچکاک
همه فیلمهاش عالیه.خدا رحمتش کنه
یک فیلم خاص و ماهرانه از استاد....
یکی از افتخارات سینما داشتن هیچکاکه ...
بسیا فیلم خوبیه با وجود قدیمی بودن باز یه اثر با ارزش به حساب میاد
آخرین شاهکار استاد
خیلی ممنون بابت سایت خیلی خوبتون من دو روز بود که میخواستم این فیلم رو دانلود کنم اما به هر سایتی که میرفتم مشکل داشت تا اینکه بالاخره از سایت شما دانلودش کردم :))
در کودکي و نوجواني فيلم‌هاي آمريکايي را دوست داشتم، هرچه بزرگتر شدم به تماشاي آثار اروپايي تمايل بيشتري پيدا کردم. وقتي به تماشاي يک فيلم اروپايي نشسته‌ايد مي‌دانيد که با اثري تفکر برانگيز روبرو خواهيد شد... مهمترين آثار سينماي آمريکا قابل قياس با فيلم‌هاي بونوئل، دسيکا، برگمان و فليني نيستند... موضوع آثار سينماگراني چون ولز و فورد در سطح نازل‌تري نسبت به همتايان اروپايي‌شان قرار دارد... سينما در آمريکا عرصه‌ايي براي دستآوردهاي هنرمندانه نيست و تنها براي وقت گذراندن است.» و بالاخره فيلم‌سازِ نام آشنا، تيرِ خلاص را شليک مي‌کند: «بسياري وقت‌ها مردم فيلم‌هاي آلفرد هيچکاک را تماشا کرده و خيلي چيزها در آن‌ها مي‌بينند؛ من از آن آدم‌ها نيستم. فکر مي‌کنم هيچکاک خودش هم هرگز چيز چشم‌گير و خاصي را در نظر نداشت و در نتيجه فيلم‌هايش هم مهم نيستند؛ فيلم‌هايي لذت بخش‌اند اما مطلقن بي‌معني.»
وودي آلن – در گفت‌وگو با استيک بيورکمان – کتاب وودي آلن از زبان وودي آلن – ترجمه‌ي هوشنگ حسامي
بیلی وایلدر -مصاحبه ای با کمرون کروو :
من نمیتوانستم مثل آلفرد هیچکاک فیلم بسازم..یک فیلم هیچکاکی پشت یکی دیگر..ولی هیچکاک بسیار زیرک بود؛شوهره به زنش میگوید :هی بچه ها-یک فیلم جدید از هیچکاک آمده روی پرده-که معنایش این است که دلهره خواهد بود و جسدی خواهد بود و -..برویم آن را ببینیم..
هیچکاک خیلی خوب از عهده ی این کار بر می آمد.من دیگر نباید نگران آقای هیچکاک باشم-نه....
مارتین اسکوسیزی : هیچکاک تمامی صحنه های فیلمهایش را ، با وسواس تمام خلق میکرد.او خوب میدانست که هر صحنه چه زمینه ای را برای صحنه بعدی فراهم میکند..او از معدود کارگردان هایی بود که اگر درصدد انجام کاری برآید، آن را با شهامت و تهور کامل به انجام میرساند...
ژان لوک گدار :
آلفرد هیچکاک قدرت خود را ، در تصویرسازی و تداوم تصاویر ، به همگان -منتقد و تماشاگر-ثابت کرد..با هیچکاک بود که مردم با خوشحالی دریافتند که سینما همچنان نیروی شگفت انگیزی دارد که هیچ چیز با آن برابری نمیکند..به اعتقاد من ، هیچکاک برای پنج سال حاکم دنیا بود.بیش از هیتلر و ناپلئون..او بیش از هر کسی برای مخاطب احترام قائل بود.او یک شاعر نفرین شده ولی محبوب بود....
آلفرد هیچکاک :
من مانند نقاشی هستم که گل می کشد … تولید فیلم پول زیادی می خواهد و این پول متعلق به دیگران است . وجدانم به من می گوید که باید با چنان ظرافتی کار کرد تا پول آنها بر گردد … سینما مانند پرده ای می ماند در مقابل تعداد زیادی صندلی که باید تمام آنها را پر کرد . باید تعلیق آفرید ، وگرنه مردم دلسرد می شوند . اگر من سیندرلا را هم می ساختم ، تماشاگران فقط زمانی خوشحال می شدند که من درون یک کالسکه یک جسد می گذاشتم . برای بعضی از فیلم هایم تماشاگران فریاد می زنند و نمی توانند اضطراب را تحمل کنند . من با این مسئله تفریح می کنم ؛ من بیشتر به نحوه ی تعریف کردن داستان ها علاقه دارم تا خود آنها ....
این فیلم عناصر هیچکاکیش ضعیفه خصوصا اینکه تو ۷-۸ ساله اخیر فیلمای خوبی داده بود از سرگیجه گرفته تا روانی.
سلام دوست عزیز فیل فیلم قابل دانلود نیست لطفا حلش کنید
با دنیایی تشکر از زحمات گران سنگ شما
اون سکانسی که بازیگر نقش اول جلوی مدرسه نشسته و پشت سرش پر از کلاغ میشه عالیه.ولی این تیکه رو تو تلویزیون سانسور کردن.
برگرفته از کتاب سینما به روایت هیچکاک با ترجمه ی پرویز دوایی :
فرانسوا تروفو: تمایل دارم که تعریف شما از تفاوت بین تعلیق و غافلگیری را بدانم.
آلفرد هیچکاک: تفاوت قابل ملاحظه ای مابین تعلیق و غافلگیری وجود دارد و هنوز که هنوز است بسیاری از فیلم ها این دو مفهوم را با یکدیگر اشتباه می کنند. منظورم را توضیح خواهم داد. ما، هم اکنون، در حال اجرای یک گفتگوی ساده و صمیمی هستیم. فرض کنید که هم اینک یک بمب در بین ما و در زیر این میز قرار دارد. اتفاق خاصی رخ نمی دهد و ناگهان بوم! یک انفجار رخ می دهد. تماشاگران غافلگیر می شوند، اما آنها پیش از این غافلگیری، شاهد یک صحنه ی کاملاً عادی و بدون هیچگونه پیامد خاصی بوده اند. حال، اجازه دهید که موقعیت را تعلیق آمیز کنیم. بمب در زیر میز است و تماشاگران این را می دانند، شاید مثلا به این دلیل که دیده اند که فردی آشوب طلب آنرا در آنجا قرار داده است. تماشاگران مطلع هستند که بمب در ساعت یک منفجر می شود. یک ساعت نیز بر روی دکور صحنه وجود دارد. تماشاگران می توانند ببینند که ساعت یک ربع به یک است. در چنین موقعیت هایی، همان مکالمه ی ساده و عادی به شدت میخکوب کننده می شود، چراکه تماشاگر، خود، در صحنه حضور دارد. بیننده آرزو می کند که ای کاش می توانست اینچنین به شخصیت های درون صحنه هشدار دهد: شما، در این شرایط، نباید درباره ی چنین مسائل بی ارزشی صحبت کنید. یکی بمب در زیر میز است که تا چند لحظه ی دیگر منفجر می شود!
ما، در حالت نخست، به هنگام انفجار، به مدت پانزده ثانیه، تماشاگر را غافلگیر کرده ایم. اما، در حالت دوم، برای او پانزده دقیقه ی تعلیق آمیز را فراهم کرده ایم. پس نتیجه می گیریم که هر وقت ممکن بود، باید به تماشاگر آگاهی داده شود. به جز در مواردی که غافلگیری کارکرد دارد، و آن هم زمانی رخ خواهد داد که پایان غیر قابل پیش بینی، به خودی خود، موجب شفاف تر شدن داستان گردد.
یکی از بهترین غیر شاهکارهای هیچکاک با بدمن هایی بی رحم..
آلفرد هیچکاک : اتفاقات تلخ این فیلم می تواند سزای همه ی مردم در ناز و نعمتی باشد که شکرگذاری را فراموش کردند..
برای دوستداران هیچکاک دیدنش خالی از لطف نیست و جلوه های ویژه برای زمان خودش با وجود کمبود امکانات جالب هست
دوستان اگر علاقه به رابطه تیپی هدرن با هیچکاک در طول ساخت فیلم پرندگان و مارنی دارند توصیه می کنم فیلم The Girl محصول ۲۰۱۲ رو ببینید فیلم جالبی هست
من عاشق هیچکاکم. ولی این فیلمشو دوست نداشتم خوب نبود. این پرنده هاش این بچه های زبون بسته رو نوک میزدن ولشون نمیکردن !!! بازی تیپی هدرن افتضاح ... مدل بوده فکر کنم بهش نظر داشته آورده ش تو فیلم!! خب اگه میدونست این بازیگر نیست چرا میاره ش تو فیلم اون وقت تو اون اتاق پرنده هارو میندازه به جونش. در ضمن محتوا نزدیک به پوچ !! پیام اصلیش این بود که پرنده گان را آزار ندهیم که اونم ما دوم ابتدایی یاد گرفتیم!
تیپی هدرن گفته خیلی از هیچکاک متنفره ولی دو کار رو به خاطر استعدادش در فیلمسازی باهاش همکاری کردم گفته شبا منو تعقیب میکرده و بهش میگفت با کیا بره بیرون و اینجور چیزا چون در مدت فیلم هم در خدمت کارگردانی نمیتونی اعتراض کنی
این هیچکاک واقعا روانی بوده :))
بی نطیر...شاهکار...عالی
جلوه هایه ویژه این فیلم ممکنه امروزه خیلی چشمگیر نباشه اما در زمان خودش نوآوری داشته.
یه فیلم زیباست که هیچکاک یک فوبیا نه چندان رایج که ترس از پرندگانه نشونه گرفته و کاری کرده دیگه خیلی بی آزار به نظر نیان:))!
ولی فیلم جالبیه.
به نظرمن شاهکارفیلمهای هیچکاک نیست ولی مطمئنا از فیلمهای قشنگشه.اثرات هیچکاک همشون دیدنیه ونیازی به تعریف ندارن......
یکی از بیاد ماندنی ترین فیلمهای تاریخ سینما و شاهکار دیگری از استاد هیچکاک.
اثر هیچکاک نیاز به تعریف نداره اصلا
فیلم خوبیه بالاخره هرچی باشه اثراستادهیچکاکه