این فیلم فراتر از یه درک سادس یا یه کشمکش آرتیستی مسخره ،کافیه ذهنتو باز کنی بدون شک از دید من این فیلم رتبه ی اول رو داره
0
first_persian_grif
۲ سال پیش
"پالپ فیکشن" اثر کوئنتین تارنتینو را می توان شاهکار سینمای پاپ به حساب آورد. نویسنده در تلاش بوده تا با استفاده از عناصر مبتذل و نکوهیده و بعضا اِلِمان های عادی اجتماعی، برداشتی هنری و جذاب به مخاطب خویش اراده کند؛ به عنوان نمونه تارانتینو در یکی از مصاحبه های خود، مفهوم خشونت را خنده دار ترین موضوع برای سینمای عامه می داند. و از این دیالوگ می توان به سادگی ذات آثار وی شناخت.
بازی افراطی با خون و اسلحه و استفاده از جلوه های ویژه ی افراطی، مشابه آنچه در سینمای حماسی ژاپن به چشم می خورد را می توان از ویژگی های بارز این اثر تارانتینو دانست. از دیگر عنصر مهم می توان به دیالوگ های برجسته در فیلم های تارانتینو اشاره نمود... بگونه ای که گاه تمام فیلم به مجموعه ای از دیالوگ های برجسته تبدیل می شود. استفاده از مفهوم اعجاز و عوامل خارق العاده از دیگر عوامل مهم در سناریوی پالپ فیکشن است که تاثیر بسزایی در همفکری مخاطب با اثر حاضر دارد.
تماشای این اثر فاخر را به تمامی علاقه مندان به سینما توصیه می کنم.
0
alim69124
۲ سال پیش
با اینکه جزوه فیلمهای برتر دنیاست ولی من خوشم نیومد باید بگم سون و اینسپشن و فایت کلوپ از این فیلم بهترن
0
1
۲ سال پیش
ممنون
0
sasan.afrasyabi
۲ سال پیش
خارق العاده است.
0
kamyarmohammadi_f27
۲ سال پیش
کوئنتین تارانتینو یه آدم مریضه روانیه!!! دقیقا همونجور که یه کارگردان یاید باشه...و همین باعث میشه که وقتی فیلم های سگ دونی پالپ فیکشن کیل بیل ها حروم زاده های پست فطرت و جنگو رو نگاه میکنیم از شدت هیجان که در عین زیبایی هنری فیلم برامون نمایان میشه لذت ببریم...یکی از ارزشمند ترین کارگردانان و بازیگران
0
alirezamasrour
۲ سال پیش
عاشقشم <۳
0
Javad.M
۲ سال پیش
این فیلم که دیگه نیازی به تعریف نداره,دوستان گلم به عنوان داداش کوچیکتون میخوام بگم نیاز نیست حتما همه فیلمارو معنیو مفهومشو کامل درک کنید اونجور که کارگردان میخواد,گاهی اوقات لذت بردن از یه شخصیت یا دیالوگ میتونه اون فیلمو به زیباترین شکل جلوه بده نیاز نیست لزوما بگید: حالا این فیلم چی میخواست بگه.
2
IMAN
۲ سال پیش
عاشق این فیلمم
چی بگم! خداست :x :*
0
hbk42
۲ سال پیش
من که نفهمیدم مفهوم این فیلم چیه
0
kingmasoud73
۲ سال پیش
واقعا زندگی مثل این فیلمه
0
picher_s
۲ سال پیش
فقط باید گفت کوانتین تارانتینو یک نابغه است.
یک فیلمه معرکه از تارانتینو.
عالیییی.
من و دوستام ۱۰ بار دیدیمش هنوزم عاشقه دیالوگهاشیم.
0
malekpour.sha
۲ سال پیش
این فیلم جزء ۳ فیلم اول دنیاست،حتما ببین.شک لحظه هم شک نکنید
1
amirhoosinehyaee
۲ سال پیش
من ک درکش نکردم
0
Ali.Nor.mfz
۷ سال پیش
۱۰/۱۰
1
hamid
۷ سال پیش
فیلم خیلی خوبی بود
۹/۱۰
حتما ببینید
0
javad hoseini
۷ سال پیش
چقدر کلمه f*ck داشت........
3
gharibpulpfiction
۷ سال پیش
عالیه.......
2
Sadrasadat
۷ سال پیش
وای این فیلم معرکس
ولی بهترین نیست
تدوینش که بهترین تدوینه
کارگردانش یک نابغس که توی فیلم بازی میکنه
توی فیلم مازمولک هم به این فیلم اشاره میکنند
سه تا داستان مرتبط به هم رو نشون میده
یک سکانس رقص داره که شاهکاره
توی فیبم هزاران تا نکته وجود داره
حتما ببینید
1
arian hosseini
۷ سال پیش
خیلیا فیلم رو درک نکردن و میگن فیلم بد تارانتینو :/ این فیلم یکی از بهترین فیلم های تاریخه اولین فیلمی که ساختار زمانی متفاوتی داشت و هیچکس مثل این رو ندیده بود و البته فیلم نامه خوب تارانتینو که تو رو جذب میکنه به شکلی که من فقط چند دقیقه از این فیلم رو دیدم داخل لپ تاپ پسر عموم و تا رسیدیم خونه دانلودش کردم و درجا دیدمش
زندگی من به دو دسته تقسیم شد قبل pulp fiction و بعدش????
1
Jamshedihamed61
۸ سال پیش
اگه فیلم ۲۰ دقیقه ی اخرشو نداشت الان میومدم و میگفتم چه چیز چرتی بود
ولی واقعا منغلب شدم
دوباره میبینمش و نظرمو میگم
gharib
اگه خوشم اومد میتونی به ثوابات اضافه کنی چون اگه نبودی حالا حالا ها فیلمو نمیدیدم:)))))))))))))
عالی بود
3
sajjadkia21
۸ سال پیش
فیلمش قشنگ بود ولی خواهشن جو گیر نشین بابا شاهکار بی بدیل تاریخ چیه دیگه شاهکار فقط پدر خواندس والسلام
0
javad hoseini
۸ سال پیش
یا حسین...................فک کنم باید حداقل ۱۰۰ بار ببینم
0
javad hoseini
۸ سال پیش
ممنون از جوابتون آقای moslem۳۶۳۶ . مبخواستم بدنم از نظر شما و بقیه دوستان ارجمند ، کلا موضوعش سنگینه یا راحت ؟؟ یعنی موضوش از inception هم سختره ؟؟
1
ali.1393.69.mohamadi
۸ سال پیش
تارنتینو خدای سینماست????????????????????????
0
javad hoseini
۸ سال پیش
اقایان ببخشید یه سوال دارم ، موضوع این فیلم سخت یا آسون؟؟؟ باید خیلی روش تمرکز کنیم
؟؟؟
2
sh.n
۸ سال پیش
عاشق شخصیت وینست وگا شدم بعد از بارها و بارها دیدن این فیلم هنوزم باورم نمیشه وینست مرده هنوزم منتظرم از ی جایی سر در بیاره وای این فیلم هیچی کم نداره هر چی که شما از ی فیلم نیاز دارین توش هست کسانی هم که میگن این فیلم خوب نیست برید فیلمهای امیتا باچانو ببینید حتما اون براتون خوبه طرف فیلمای امریکایی و هالیوودی نرید ن خودتونو اذیت کنید ن ما رو.
3
مجید غفورزاده
۸ سال پیش
فقط کسایی که سلیقه خاص دارن این فیلم رو میپسندن
اگه طرفدار پرو پا قرص فیلمایی امثال بتمن و مرد عنکبوتی و هری پاتر هستید این فیلم رو اصلا نبینید
من خودم به شخصه دوست داشتم این فیلم رو
1
gharibpulpfiction
۸ سال پیش
اگر خدانکرده این فیلم ساخته نمیشد بهترین فیلمم پرواز بر فراز آشیانه فاخته
0
کیارش نقره
۸ سال پیش
اگه میشه لطف کنید سانسور شدشم بذارید
0
Sammamsam36
۸ سال پیش
خدای فیلم
0
farhanwillmadeit
۸ سال پیش
شاهکار.
2
gharibpulpfiction
۸ سال پیش
فیلمی که باید چند بار دید
3
gharibpulpfiction
۸ سال پیش
صد بار ببینی کمه
3
gharibpulpfiction
۸ سال پیش
بهترین فیلم خدا
3
gharibpulpfiction
۸ سال پیش
داستان عامه پسند اثر کوئنتین تارانتینو، نمونهٔ دیگری از یک فیلم پست مدرن است. فیلم، داستان های در هم پیچیده ای از چند گانگستر، یک بوکسو، و چند دزد را بیان می کند. فیلم تسلسل زمانی را در هم می شکند. این فیلم بینامتنیت را مورد توجه قرار می دهد: به این صورت که از حوزه های سنتی هنر فاخر و مبتذل تکه هایی را به صورت ارجاع، در فیلم می آورد. داستان عامه پسند زمان را (با استفاده از تایم لاین های ناهمگام) و با به کارگیری ویژگی های سبکی مربوط به دهه های پیشین و ترکیب آن ها در فیلم، در هم می شکند. از طریق تمرکز بر روی بینامتنیت و ذهنیت (سوبژکتیویتی) زمان، پالپ فیکشن شیفتگی پست مدرن، نسبت به علائم و پرسپکتیو سوبژکتیو (ذهنی) را به صورت قرار دادن هر چیزی که معنایی را القاء کند در صحنه، به نمایش درمی آورد.
0
ali rahmanpour
۸ سال پیش
شاهکار
جمله ای پیدا نکردم که بتونم پالپ فیکشنو توصیف کنم
یه شاهکار بی بدیل که قطعا همه نمیتونن درکش کنن و ازش لذت ببرن
۹.۹/۱۰
4
gharibpulpfiction
۸ سال پیش
بزارین بگم اولین شاهکار نسل پست مدرن. (اگر نه بهترین)
بازی تارانتینو با تمام چیزهایی که داره باعث میشه که این فیلم تبدیل به یکی از پر تخیل ترین فیلمهایی بشه که شما میتونید ببینید.
تمام جنبه های زشت دنیای پست مدرن رو تارانتینو به شکل خنده داری به بازی میگیره، و خب مزیت تارانتینو هم همینه که براش مهم نیست چه اتفاقی بعد از اکران یا دیده شدن فیلمش می افته، اون تا جایی ادامه میده که شما آب از سرتون بگذره.
این فیلم یک تارانتینوی خالص به شما نشون میده که اتفاقا یک شاهکار در مقیاس جهانی کلمه هست
یاسر ملک زاده
4
gharibpulpfiction
۸ سال پیش
نقدی نسبتا کامل از داستانهای عامه پسند(دوستان اگر بخوایم ادعا کنیم نقدی کامل از این فیلم داریم باید به صورت یه کتاب باشه چون این فیلم در پیکره چند صفحه نقد نخواهد شد)
((((متن از علی پورزارع))))
بدون شک قصه های عامه پسند از ذهنی خلاق نشات یافته
ذهنی که خون و وحشت و عشق و جرات "مخدر .شمشیر کاتانا(شمشیر سامورایی).دستکش بوکس .چسب زخم .میلک شیک.یک ساعت و یک عدد و تنها یک عدد hunny bunny را در هم میامیزد تا اثری استخوان دار به روایت غایی سینما خلق کند.
داستانهای عامه پسندنگاهی عمیقبه فرهنگ عامه معاصر و دهه نودی آمریکا دارد . که در آن از همه المانها و جذابیتهای سینمایی برای تاثیرگذاری بیشتر استفاده شده است. میتوان انرا یک کمدی سیاه معرفی کردو یا آنرا در ژانر نئو نوار معرفی کرد. که اندیشه پست مدرن را دنبال میکند.
از ویژگیهای ناب شخصیتها و داستانها این است که فیلمنامه نویس انها را در انتهای کار تصور نمیکند و به انها اجازه پیشروی میدهد تا خودشان راه خود را انتخاب کند(یک هنر نو و یکی از سبکهای کاری تارنتینو)
بدون شک یک فیلمنامه ای زیبا شاید بتوان گفت بهترین فیلمنامه ......از خواص فیلمنامه داستانهای عامه پسند تازگی حوادث است
به گونه ای که میتوانم بگویم اگ روزی شما را مجبور کردند به محبسی بروید و تا اخر عمر در انجا سر کنید و تنها حق این را داشته باشید که یک فیلم همراه خود ببرید بهتر است این فیلم را ببرید حتی اگر علاقه ای به دیدنش ندارید اما چرا؟
چون پالپ فیکشن داستانهایی را روایت میکند که بعد از هر بار دیده شدن توسط مخاطب بیشتر کشف جزییاتش صورت میپذیرد
سادست داستانهای عامه پسند لحظه ای استراحت ندارد و تماما هیجان و اتفاق است.
سوالی که پیش میاید اگر هر لحظه در هیجان باشیم شخصیت ها چه زمانی خود را بازیابی و دوباره سازی میکنند؟سوالی به جاست اما پاسخ ان این است پالپ فیکشن تنها فیلم دنیاست که شخصیتها خود را در اوج هیجان بازیابی میکنند...
مثال:وینست به صورت اتفاقی مغز جوانی را متلاشی میکند بعد از ان انتظار شگفتی و دستپاچگی و فرورفتن شخصیت وینسنت در دنیای خویش ولو برای چند لحظه را داریم اما وینسنت با خونسردی تمام این را اتفاقی میداند و حتی یک دستنداز خیابانی را مقصر حادثه میداند.
در پالپ فیکشن شخصیتی معمولی نداریم روزی معمولی نداریم ساعتی و دقیقه ای و حتی لحظه ای معمولی و بی اتفاق نداریم.
صحنه هایی که شاید برای اولین بار گاهی تمسخر مخاطب و خنده ای ناشی از شگفت زدگی حادثه ای نو را در پی داشته باشند ولی اگر سینما را حرفه ای دنبال کنیم و با مفهوم واژه پست مدرن اشنا باشیم و فیلم را برای بار چندم ببینیم در میابیم که با یک شاه سکانس طرفیم به عنوان مثال:
در روایت وینست و میا میبینیم که وینسنت اضطرابی از برخورد خود با همسر رییسش دارد چون داستان ماساژ پا راشنیده و علاقه ای ندارد از ساختمان پرت شود طریقه معرفی شخصیتهای وینسنت و میا و کنار گذاشتن تعارفات و نحوه سفارش دادن غذا و کنایه به سفارش میلک شیک پنج دلاری که نشانگر زیبای در عین ارزانی و تعیین ارزش با لمس کردن و چشیدن بود (که یکی از زیباترین قسمتهای فیلمنامه بود) و همینطور صحنه رقص وینسنت و میا (عبور کنیم از اتفاقاتی که در هنگام سفارش غذا و تعریف لطیفه افتاد ) برای خود شاه سکانسی است که به روایتی اقتباس از شاهکار فدریکو فلینی هشت و نیم است.
و سرانجام انتظار مخاطب چیست ؟همگی به خاطر پیشامد بردن مسابقه انتظار داستانی احساسی بین وینسنت و میا داریم حال انکه میا داستان لمس شدن پای خودش را توسط انتوان راکامورا نصفه سیاه و نصفه سامورایی (تعریف شخصیت به بهترین شکل و ملموس تنها در یک جمله)را رد میکند و صحنه ای که وینسنت از خودش میخواهد مودب باشد و با صرف نوشیدنی خانه را ترک کند...که اینها فرجامی احساسی را بین دو کارکتر طلب میکند ..خب حال فرجام چیست؟زمانی که همه انتظار رابطه ای احساسی را دارند میا اور دوز میکند و و اضطراب بر مخاطب حاکم شده و به اوج خود میرسد و با احیای دوباره میا به خط اصلی بازمیگردیم این کشمکشهای حوادث هیچکدام هیچگاه مورد انتظار مخاطب نبوده و نیست.....
درباره شخصیتها باید گفت پالپ فیکشن پیچیده ترین و پربار ترین شخصیتهای تاریخ سینما را دارد در هر روایت ۲ یا ۳ یا ۴ و... شخصیت جدا از هم تعریف میشوند و هر کدام به زیبایی ساخته و پرداخته میشوند در هیچ اثر سینمایی این چنین شخصیت پردازی نابی را نداریم .حدود دو ساعتو نیم زمان کافی برای ساختن و تعریف کردن و فرجام بخشی این حجم از شخصیت های گوناگون نیست اما تارنتینو از پس اینکار به زیبایی و به بهترین شکل برامده.
توجه داشت باشیم تمام شخصیتا برای مخاطب فیلمبین اشنایی خاصی دارند چون اکثر اتفاق ها و شخصیتها اقتباسی بوده و گویی قبلا در اثری دیده شده اند (((انگار قطعاتی از پازلهای مختلف را برداشته باشیم و بخواهیم با ان قطعات مختلف پازل جدید و واحدی سر هم کنیم)))
به روایت داستان داستان بوچ و دوست دخترش سری بزنیم....
بوچ در ابتدا یک مزدور جلوه میکند کسی که قرار است در مسابقه بوکس از عمد به زمین بخورد
مارسلوس:هی بوچ.... تو الان قدرت داری ولی این قدرت همیشگی نیست.....
هنگامی که توسط کارفرمایش به او مبلغی داده میشود به همرا این جمله که تو کاکا سیاه منی.....و بوچ در پاسخ میگوید :ظاهرا اینطور به نظر میرسه دیگر این ادعا برای مخاطب تکمیل میشود که بوچ یک مزدور است .وقتی مارسلوس میگوید ممکن است کمی احساس سوزش کنی که ناشی از غرور است ...گور پدر غرور... و با وعده قدم زدن در کاراییب سعی در خرید غرور بوچ دارد و بوچ با اندوهی در نگاه این غرور را میفروشد.حال مخاطب یک بوکسور خود فروش و بی غرور را شاهد است اما در لحظه ای و با رفتن بوچ به انسوی بار و شنیدن این جمله توسط وینسنتی که روزی پر هیجان را گذرانده اولین جرقه غرور زده میشود و چشمان شرمسار به چشمانی نیمه مغرور تبدیل میشود(بوچ:به چی زل زدی دوست من؟....وینسنت:من دوست تو نیستم کیسه بوکس)...... و اینک ساعتی که بوچ را در برابر سرنوشتش قرار میدهد..ساعتی که ماجرایش در یک فلش بک توضیح داده میشود ساعتی که داستانش توسط کریستوفر واکن در ابتدا به گونه ای روایت میشود که حس میهن دوستی مخاطب امریکایی را تحریک میکند ساعتی که از پدر بزرگ به پدر و نسل به نسل چرخیده و در اوج این روایت احساسی به یک باره با شیطنت همیشگی تارنتینو روبرو میشویم نمای کلوز اپ واکن به یک باره تبدیل به یک مدیوم شات میشود و لحن واکن تغییر میکند و داستان از زمانی که واکن میگوید پدرت ساعت را در مقعد خود پنهان کرد تا دست زرد یک ویتنامی به ان نخورد و بعد از چند سالمرد و من هم این را دو سال در مقعد خود پنهان کردم کمدی ترین سکانس فیلم را به نمایش میگذارد....اری در داستانهای عامیانه وقتی در اوج هستیم فرودهای عجیب و غیر منتظره ای داریم.
اما وقتی داستان ساعت به یاد بوچ میفتد غرور خود را بازسازی کرده و بر خلاف توافقش با مارسلوس مسابقه بوکس را میبرد و حتی به گونه ای شاید کمدی وار این اراده دوچندان باعث کشته شدن حریفش در رینگ میشود .بوچ بعد از مسابقه پا به فرار میگذارد و سکانسی عالی در تاکسی با بازی بی نظیر زن تاکسی ران را داریم(باز هم مخاطب احساس میکند که این سکانس را جایی دیده که این بیشتر به خاطر اقتباسهای بی نظیر عالیجناب کوینتین است) زنی که با ارامش کامل از بوچ میپرسد اینکه کسی راانقدر کتک بزنی تا بمیرد چه حسی دارد و بوچ میگوید کوچکترین احساس بدی ندارم بوچ خود را به معشوقه بسیار ارام و شیرین خود میرساند و قصد فرار میکند اما جاماندن ساعت در اپارتمانش سبب روایت قصه(( زد)) میشود.
سری به روایت زد بزنیم
دقت داشته باشیم که بیشترینصحنه های اکشن فیلم نشات گرفتهاز وقایعی است که کاراکتر های فیلم برای کنترل بحرانی که در آن گرفتار شده اند انجام میدهند
بوچ به اپارتمانش باز میگردد و با وینست روبرو میشود(بررسی این که چرا وینست جان باخت و جولز همراهش نبود و اصلا دلیل کشته شدن وینسنت از نگاه تارنتینو بماند برای روایت داستان وینسنت و جولز)
وقتی در عین ناباوری بوچ وینسنت را در خانه خود با اسلحه خود وینسنت بدون اندکی رحم(شاید به دلیل بی احترامی وینسنت به بوچ در بار)((وینسنت سه بار در طول فیلم به دستشویی رفت و هر بار حادثه ای رخ داد و هیجان افزود که این بار مرگش را در پی داشت))میشکد با ارامش تمام سوار ماشین میشود تا نزد دوست دختر خود بارگردد اما اینبار سر چهار راه و پشت چراغ قرمز با شخص مارسلوس والاس روبرو میشود(سکانس اقتباسی از روانی الفرد هیچکاک( بوچ قصد زیر گرفتن مارسلوس را دارد که در کشتنش ناموفق است و طی کشمکشی بین مارسلوس و بوچ درگیریشان به فروشگاهی راه پیدا میکند که بوچ هنگام مشت زدن به صورت مارسلوس همان دیالوگهایی که مارسلوس برای غرور بوچ به کار میبرد را به صورت کنایه امیز به کار میبرد و هنگام کشتن مارسلوس با مانعی روبرو میشویم....صاحب فروشگاه(ماینارد) صاحب فروشگاه پس از دستگیری بوچ و والاس تلفن را برمیدارد.... اینجا مخاطب توقعپلیس را داد اما صاحب فروشگاه میگوید :زد ماینارد هستم...اره عنکبوت دو تا پشه گرفته (((:در ادامه سکانس برش داده شده ای را میبینیم در زیر زمینی مخوف و همراه با وسایل شکنجه و ازار جنسی بوچ و مارسلوس بسته شده به دو صندلی به هوش میایند در حالی که شاهد سخنرانی مخوف زد هستیم کسی که با لباس قانون ظاهر شده ولی بی شک یک شخصیت سادیسمیست زمانی که به دوست و همکارش میگوید بیرون بایست چون امروز روز پنجشنبه و نوبت من است نوعی فلش بک بدون تصویر و تنها با دیالوگ به کارهای سادیسمی این دو فرد است و اما شخصیت گیمپ کسی که در این زیر زمین حبس شده و ابتدا مخاطب فکر میند که یک قربانیست اما زمانی که بوچ قصد فرار دارد و گیمپ فریاد میزند این تفکر عکس میشود.خوب....زد مارسلوس را برای اغاز کار انتخاب و به دالانی مخوف و جدا میبرد و در این هنگام بوچ دستان خود را باز کرده و قصد فرار میکند ولی هنگام رفتن وجدانش و ان غروری که از شب قبل در او به وجود امده اجازه تنها گذاشتن مارسلوس را نمیدهد و اما..... یک شاهسکانس دیگر بوچ برای مقابله با زد و دوستش باید سلاحی انتخاب کند که به نظر تارنتینو از انتخاب این سلاحها قصدی دارد
بوچ ابتدا یک چکش انتخاب مکیند شاید بتوانم این چکش را همان چکش فیلم اولد بوی که سال قبل از ساخت پالپ فیکشن ساخته شد و به معروفیتی عظیم دستیافت معرفی کنم حال بوچ سلاح قوی تری میابد یک چوب بیسبال که شاید بتوان این چوب را همان چوبی که در اینده خرس یهودی در حرامزاده های بی شرف استفاده میکند دانست.و باز هم یک سلاح دیگر یک اره برقی ..و شاید این اره برقی همان باشد که تارنتینو بعدها در فیلم Grindhouse استفاده میکند و در نهایت قویترین سلاح به نگاه بوچ مینشیند یک کاتانای ژاپنی این یکی بدون شک همان شمشیری که در بیل را بکش به دستان هاتوری هانزو برای عروس داستان ساخته میشود.
بوچ به دالان میاید در حالی که مارسلوس به شدت تحت فشار است بوچدوست زد را کشته و مارسلوس نیز زد را زخمی میکند حال یک دیالوگ به شدت زیبا داریم...
((بوچ:تو خوبی.........مارسلوس:نه مرد خیلی با خوب بودن فاصله دارم))مارسلوس تحت تاثیر جوانمردی بوچ قرار گرفته و به شرط حفظ راز و ترک شهر به بوچ اجازه رفتن میدهد ((همیشه فکر کردم اگر جای مارسلوس و بوچ تو اون زیرزمین عوض میشد چی میشد؟)) بوچ به همراه دوست دختر شیرین خود شهر را با چاپر زد ترک میکند و این روایت پایان میابد.
و اما روایت اصلی داستان روایت دو دوست و دو همکار:روایت بوچ و وینسنت:
قبل از شروع روایت دقت داشته باشیم که در پالپ فیکشن شخصیت ها بر پایه دیالوگها محوریت خاص خود را میابند مثلا وینسنت فردی کم حرف است گویی در عالم فردیست که همیشه نشئه مواد است.جولز فردی دقیق و مبتکر که نوعی رهبر است.تیم راث و هانی بانی عاشق و معشوقانی احمق و وولف یک کار راه انداز خونسرد....
روایت وینسنت و جولز را در سه مرحله ارزیابی میکنم(تولد....رشد....مرگ)
روایت تولد مربوط به ابتدای فیلم است جایی که جولز و وینسنت برای بازپسگرفتن کیف حاوی نور درخشان مارسلوس به خانه چند جوان اماتور میروند(در راهرو ساختمان شخصیت جولز و وینسنت به زیبایی با چند دیالوگ ساخته و پرداخته میشود) و جولز ابتدا بازی مرگ خود را برای ان جوانان انجام میدهد.ایطور که ابتدا ایه ای از انجیل میخواند و سپس...((حزقیال نبی.ایه ۲۵.سطر۱۷))( راه مرد درستکار از همه سو در بند ناراستی خودپرستان و جور اهریمنان است. خوشا آنکه به نام نیکوکاری و خوشنودی گله ناتوانان را در دره تاریکی چوپانی کند که او پاسدار برادر خویش و یابنده فرزندان گمشده است. و من با کینه و خشم بر آنان که بخواهند برادرانم را نابود کنند خواهم تاخت و آنگاه که خشمم را بر تو فرود آورم، خواهی دانست که من پروردگارم)و بعد با وینسنت شروع به شلیک به مرد جوان میکنند و اما یکی از جوانانی که در خانه حضور دارد (ماروین)و به نوعی جاسوس این دو بوده از حضور یک فرد با تفنگی بزرگ در دستشویی خبر نداده بود که انفرد از دستشویی بیرون امده و تمام فشنگهایش را به طرف وینسنت و جولز شلیک کرد اما هیچ برخوردی به بدن وینسنت و جولز شکل نگرفت ...حال تولد تمام شد و به مرحله رشد میرسیم....
جولز خطا رفتن انهمه فشنگ را ناشی از لطف الهی ومعجزه قلمداد میکند و وینسنت تنها یک اتفاق و این موجب بحث بین این دو فرد میشود که هیچیک به طور قطع از موضع خویش پایین نمیایند و هر کدام راه خویش را دارند و جولز ادعا میکند بعد از این کار قصد بازنشستگی دارد و این لطف الهی را نادیده نمیگیرد ....در ماشین و در هنگام برگشت یک حادثه رخ میدهد حادثه ای که هیچ مخاطبی انتظار وقوعش را ندارد...اسلحه وینسنت به طور اتفاقی گلوله ای شلیک و مغز ماروین را متلاشی و کل ماشین را خون میگیرد...حال برای خلاص شدن از وضعیت و گیر نیفتادن به خانه دوست جولز.جیمی( با بازی بسیار بد کویین تارنتینو میروند) مشکل اینست که همسر جیمی یک ساعتو نیم دیگر از راه میرسد و جولز برای رفع کارها به مارسلوس تلفن کرده و طلب کمک میکند و مارسلوس برای کمک وولف را میفرستد ((یک شخصیت عالی و کار راه انداز بی نهایت خونسرد و بی نهایت حرفه ای وولف ترتیب تمام کارها را میدهد)) و وینسنت و جولز نیز راه خود را ادامه میدهند تا کیف را تحویل مارسلوس بدهند.حال سکانسی در رستوران و خوردن غذا داریم و البته اینکه جولز گوشت خوک نمیخورد و این کنایه ای به همان دینداری و دو بعدی بودن وجود جولز است کسی که ایه ای از انجیل میخواند و گوشت خوک نمیخورد و در کمال خونسردی ادم میکشد...هنگامی که بحث وینسنت و جولز در رابطه با معجزه ای که رخ داد و شایدهم اتفاق بالا میگیرد وینسنت بحث را ناتمام گذاشته و به دستشویی میرود و این همان زمانیست که دو دزد احمق و عاشق و معشوق ما وارد ماجرا شدهو قصد دزدین کیفهای مشتریان و کیف جولز را دارند.و اما روایت مرگ:زمانی که تیم راث قصد دزدیدن کیف را دارد جولز اسلحه را از چنگ او در اورده واسلحه خود را بر شقشه او قرار میدهد و این سبب خشم معشوقه او هانی بانی(یولاندا) میشود و در اینجا لحظه را داریم که نشانی از تغییر واقعی شخصیت جولز به خاطر معجزه قبلی دارد.
۱۵۰۰ دلار از پول خودش رو تیم راث میده و به گفته خودش .....این این پول جونته رینگو این پولو میدم تا تو رو نکشم.
و بعد روایت دوباره ایه ...بعد از اینکه که جولز ایه را برای تیم راث میخواند این را باز گو میکند:
من این ایه روسالها گفتم، بدون اینکه بهش فکر کنم، گمان میکردم که این فقط جملاته که باید پیش از کشتن کسی به زبون بیارم. اما امروز اتفاقی افتاد که باعث شد دوباره فکر کنم. شاید تو اهریمنی و من مرد درستکار و این اسلحه چوپان که منو در دره تاریکی از شر تو حفظ میکنه. شاید هم تو مرد درستکاری و جهان اهریمن و من چوپان، دوست دارم که این طور باشه ولی واقعیت این نیست. در حقیقت تو اون ناتوان هستی و من یه جور اهریمن، ولی سخت تلاش میکنم که اون چوپان باشم.
و سکانس اخر جولز و وینسنت با نوعی خاص و زیبا از راه رفتن وینسنت و با اینکه مخاطب از اینده و اتفاقات با خبر است بیرون میروند و پایان فیلم.
اما اگر وینسنت این را یک معجزه و مشیت میدانست ایا فردای انروز به دست بوچ کشته میشد؟
ایا اگر جولز این را یک مشیت نمیدانست فردای انروز به جای وینسنت در مقابل بوچ قرار نمیگرفت؟
و اما نکته جالب در رابطه با موسیقی بی نظیر فیلم ..اینکه موسیقی جدیدی برای این فیلم ساخته نشد آهنگ بی نظیر رقص وینسنت و میا به نام "You Never Can Tell"که کاری از ستاره راک اند رول چاک بری بود به همراه تدوینی بی نظیر که به زیبایی از عهده چینش سکانسهای موازی برامده بود.
اسمرالدا (آنجلا جونز) : اسمت چیه؟
بوچ (بروس ویلیس) : بوچ.
اسمرالدا : معنیش چیه؟
بوچ : من آمریکاییم عزیزم. اسمای ما معنی نداره.
2
fight7565
۸ سال پیش
say what again.
0
gharibpulpfiction
۸ سال پیش
خدای فیلم
2
gharibpulpfiction
۸ سال پیش
علاوه بر اینکه فیلم پالپ فیکشن اون همه مورد استقبال قرار گرفت و سبک جدیدی در دنیا به نام خود ثبت کرد
من چند مورد دوتایی (تکرار) در فیلم پالپ فیکشن کشف کردم که در جایی بهش اشاره نشده مثلا در اینترنت یا کتاب...
و اون موارد دو تایی خیلی بیشترند
و من به چند مورد بیشتر بسنده نمیکنم
۱.دو بار زنگ در به صدا درمیاد وولف وقتی میاد در خونه جیمی و زد وقتی میرسه مغازه
۲.میا لباس وینسنت رو میپوشه وینسنت و جولز هم لباس جیمی
۳.دو بار لیوان نی دار یکی جولز از برت میگیره یه بار وینسنت از میا
۴.دو بار مسواک زدن که هر دو بار فابین میزنه
۵.دو نفر به اشتباه تیر خوردن یکی زن کنار بوچ و دیگری ماروین
۶.وینست وقتی از جیبش پول درمیاره یه کش پیچیده به پولاش وولف هم همینطور
۷.دو بار میگن اسلحه دو لول
۸.دو بار موقع زنگ زدن موبایل آنتن موبایل رو با دندون میکشن
۹.لنس موقعی که خوردنش تموم میشه با قاشق روی ظرفش میزنه وینسنت هم نی رو به ظرفش میزنه
۱۰.دو بار آب پاشی روی صورت
۱۱.دو بار در کیف باز میشه
۱۲.دو بار کتاب مقدس خونده میشه
۱۳.دو بار آمپول میزنند
۱۴.وینسنت دو تا سیگار درست میکنه
۱۵.میا دو بار میرقصه
۱۶دو بار نمای دور ماشین وولف و وینسنت که با سرعت میان خیابون اصلی
۱۷.طریقه شمردن پول وولف و لنس مثل هم
۱۸.بوچ دو بار از خواب پرید
۱۹.دو بار صندلی رو با دست میکشن یکی زد دیگری کونز
۲۰.دو بار بعد از دست زدن به نان دستشونو بهم میزنن
۲۱.بوچ دو بار پشت چراغ قرمز ایستاد
۲۲.وینسنت دو بار گفت من میرم دسشویی
۲۳.میا دو بار پیراهنشو درآوورد
۲۴.مارسلوس والاس وقتی به بوچ شلیک میکنه دو بار پاهاش ۱۸۰ درجه باز میشن
۲۵.میا رو کاغذ چیزی نوشته وولف هم رو کاغذ مینویسه
۲۶.تونی راکی مخوف رو شیشه افتاد وینسنت هم موقع کشته شدن رو شیشه افتاد
۲۷.وولف دو بار میگه وینستون صدام کنید
۲۸.دو بار از قهوه خوشمزه جیمی تشکر میکنن
۲۹.دو نفر توسط بوچ ناخواسته کشته شدن
۳۰.وینسنت دو بار استیک سفارش میده
۳۱.مارسلوس دو بار گفت این موضوع بین من و تو باشه یه بار به بوچ یه بار به تونی راکی مخوف
۳۲.میا دو بار دماغشو رو میز گذاشت و مخدر کشید
۳۳.دو بار تلویزیونو خاموش کردند کودکی بوچ و لنس
۳۴.دو کتاب اسم میبرند کتاب مقدس و کتاب پرستارها
۳۵.ساعت بوچ در مقعد دو نفر بود
۳۶.وینسنت دو بار میپرسه اسمش کی بود : جولز میگه :میا
۳۷.جولز حدس میزنه برت کیه . وولف هم حدس میزنه جولز کیه
۳۸.دو نفر تا عدد سه میشمرند جولز و رینگو
۳۹.دو بار یک تار موی وینسنت تو دهنشه
۴۰.بوچ دو بار در رو با دست باز کرد
۴۱.مارسلوس دو بار بیهوش میشه
۴۲.برای دو نفر سیگار روشن کردند
۴۳.دو نفر دستشون زیر چونشون گذاشتن کودکی بوچ و میا
۴۴.دو نفر همزمان با خواننده لب خوانی میکنند بوچ و میا
۴۵.دو نفر با انگشت به سینشون میزنند جودی و وینسنت
۴۶.دو راز بین میا و وینسنت ، بوچ و مارسلوس اتفاق میفته
۴۷.میا و پامپکین از یک برند سیگار استفاده میکنند
1
شراد مرادی
۸ سال پیش
یه فیلم چرا باید اینقدر خوووووووووب باشهههههههههههههههه
2
erfan.hamidifar
۸ سال پیش
هیچ فیلمی در حدش که نیس هیچ حتی نزدیکشم نیس
1
essi.gagge1000
۸ سال پیش
خیلی سخته پالپ فیکشن رو ببینی و :
سیگاری نشی
عاشق دراگ و ماریجوانا نشی
عاشق خوردن همبرگر،استیک، اسپرایت و قهوه اون هم پر از خامه و شکر نشی
عاشق ترکوندن کله آدمها نشی....
راستی تو جیمی هستی اینجا هم خونته؟
3
hadiirish27000
۸ سال پیش
کلمه شاهکار فقط برای این فیلم بوجود اومده,,,فیلمهای دیگه ای هستند که از این فیلم بهترند ولی فقط این فیلم شاهکاره,,,فقط تارانتینو میتونه با اجازه گرفتن از خدا,,,همچین فیلمی رو بسازه,,,این فیلم کاملا مذهبی و عرفانیه و مطلقا وجود قدرت خداوند رو در زندگی روزمره به تصویر میکشه,,,به حال خوب پامکین و زنش و منقلب شدن اون حال دقت کنین,,,به غرور اون دختر پیشخدمت که میگه گارسون به پسرا میگن,بعد با دراز کشیدن روی زمین در وقت سرقت و شکسته شدن غرورش دقت کنین,,,به احساس برتری لنس بعنوان یک مواد فروش نسبت به یک مصرف کننده,و بر عکس شدن همون احساس بین خودش و مصرف کننده دقت کنین,,,به جایگاه مارسلوس وبوچ و برعکس شدن فجیح اون جایگاه بینشون دقت کنین,,,به حس بالادست بودن میا نسبت به وینسنت قبل از موقعیت رقص و کاملا بر عکس شدن اون حس در ساعات بعد دقت کنین,,,مطمئنم شما از من بیشتر از این موارد رو توی فیلم میبینید چون اونقدر این مکافات عملها و عکس العملها توی فیلم بسیاره که اگر بخوام ذکر کنم,پرحرفی میشه سخن کوتاه میکنم و بار دیگه عرض میکنمpulp fiction یک شاهکاره و تارانتینو یک هنرمند واقعی,,,!!!
2
dreamsss
۸ سال پیش
فیلم جالبی بود ولی اصلا درخور این امتیاز از imdb نبود. شاید هم بخاطر حضور بازیگران معروف بود. ولی داستان فیلم می تونست بهتر باشه و مفاهیم رو بهتر به ببیننده برسونن. مثل سریال لاست که هر قسمت با وجود تمام پیچیدگی ها درک و تاملی رو به مخاطب میرسوند.
1
nasoroush
۸ سال پیش
اصلا جالب نبود ...
1
night.wolf333
۸ سال پیش
فیلم بدون سوتی کم پیدا میشه
ولی جوری حرف نزن انگار پالپ فیکشن بی عیب و نقص بوده اونم سوتی های خودش رو داره
بحث خود فیلمه که جوری قوی باشه اینا به چشم نیان و پوشش داده بشن تایتانیک یکی از سوتی هاشم تو چشم نیست
1
night.wolf333
۸ سال پیش
تو پالپ فیکشن صحنه اول فیلم که جولز وارد خونه اون چهار نفر میشه،وقتی نفر اول رو میکشه هیچ چیزی از تفنگ ساطع نمیشه، نه دود ، نه اتش شلیک ، هیچی فقط صدا میاد و یارو خیلی کاغذی میمیره
شما لازم نکرده از تایتانیک ایراد بگیری ، از همین پالپ فیکشن چنتا سوتی درآوردم من
0
night.wolf333
۸ سال پیش
گفتن اینکه این فیلم بهترین فیلم تاریخه، یه جور اغراق بزرگه
نمیگم فیلم بدی بود ، من خوشم اومد ازش و به نظرم فیلم خوبی بود ، اما خب در گفتن بهترین فیلم تاریخ باید مردد بود واقعا ، چون به نظرم لایقش نیست و از روی تعصب بیخودیه
0
Mohammad
۸ سال پیش
Bayad tarantino baz bashi bad in filmo bebini.... inghad didamesh ke tike be tike secansasho hefzam
0
alirezashirvany
۸ سال پیش
کسی میتونه ایده ای چیزی بده که توی اون کیف مارسلو والاس چی بوده؟ منظورم پشت صحنه فیلم نیستا چون دیدم...چراغ بود! منظورم تو خود فیلمه.چی بوده که هرکی بازش میکرده حیرت زده میشده؟ با توجه ب اینکه سکانس آخر تیم راث بعد از دیدنش میگه:همون چیززیه که فکر میکنم؟ زیباست! پس نباید چیز معمولی باشه!
1
vela.ramin
۸ سال پیش
فیلم عمر...
تارانتینو کلا آدم جالبیه و ذهنیت فوق العاده ای داره...
0
Ali Sh
۸ سال پیش
فوق العاده
2
zaremorteza1369
۸ سال پیش
بسیار بسیار ضعیف
4
sawwdeq babaye Jamshid
۸ سال پیش
ali.shafaai یکی از بی محتواترین و بدترین فیلم های تاریخ سینما... اغلب کسایی که تعریف و تمجید میکنن میخوان بگن ما خیلی خیلی درکمون از سینما بالاست در حالی که حالشون از این فیلم بهم خورده...
1
smamsam7
۸ سال پیش
پالپ فیکشن عشق من
1
hamidmahmoudi
۸ سال پیش
عجب فیلمی بود.باید چند ده بار ببینیش تا بفهمی مقصود از انتهای فیلم چی بود واقعا آخرش می ارزید به کل فیلم.اصن خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم.تارانتینو واقعا حرف نداره.فیلمو با یه بار دیدن نمیفهمید باید یه سه چهار باری حداقل با جزئیات ببینید تا فیلم دستتون بیاد
3
imanpro007
۸ سال پیش
من فقط موندم اون سال اسکار مکمل مردو به کی دادن که بهتر از بازی Samuel L. Jackson بوده ؟؟؟
0
hesamallahyari
۸ سال پیش
فقط یه تارانتینو باز! میتونه این فیلمو بفهمه سکانس به سکانس این فیلم میشه خاطره .بدون شک بهترین فیلم تاریخ
2
moinipooya
۸ سال پیش
داستان عامهپسند اثر کوئنتین تارانتینو، نمونهٔ دیگری از یک فیلم پست مدرن است. فیلم، داستانهای در هم پیچیدهای از چند گانگستر، یک بوکسو، و چند دزد را بیان میکند. فیلم تسلسل زمانی را در هم میشکند. این فیلم بینامتنیت را مورد توجه قرار میدهد: به این صورت که از حوزههای سنتی هنر فاخر و مبتذل تکههایی را به صورت ارجاع، در فیلم میآورد. داستان عامهپسند زمان را (با استفاده از تایملاینهای ناهمگام) و با به کارگیری ویژگیهای سبکی مربوط به دهههای پیشین و ترکیب آنها در فیلم، در هم میشکند. از طریق تمرکز بر روی بینامتنیت و ذهنیت (سوبژکتیویتی) زمان، پالپ فیکشن شیفتگی پستمدرن، نسبت به علائم و پرسپکتیو سوبژکتیو (ذهنی) را به صورت قرار دادن هر چیزی که معنایی را القاء کند در صحنه، به نمایش درمیآورد.
0
peperainal
۸ سال پیش
سینما یعنی تارانتینو.
0
mehrgia111
۸ سال پیش
مطمئنا الان که از این فیلم خوشم نیومده درکش نکردم یکی از دوستان نوشته کسایی که به این فیلم میگن آشغال چیزی از هنر سازی نمیدونن این از اون فیلماییه که باید چند بار ببینمش تا بفهممش و در نگاه اول به نظرم ازش خوشم میاد از تیکه تیکه بودن فیلم و شباهت هایی که تو هر سکانس هست خوشم میاد مثل اینکه وینسنت موقعی که تو دستشویی رستوران هست و موقعی که میمیره یک کتاب دستشه.
1
Ghurchinervan
۸ سال پیش
بدیه pulp fictionعامه پسند نبودنشه !!!
از نظر محتوا و تاثیر رو بیننده کاملا مثل taxi driver هستش فقط تو شرایطی این فیلم و taxi driver عجیب ترین حرف سینما میشن ک اتفاقات فیلم رو تجربه کرده باشی مث من ک بعد دیدن دو فیلم عنوانی بهتر از چرت پیدا نکردم ولی بر حسب اتفاقات روزمره به این نتیجه رسیدم ک هیچ کس نمیتونه این دو آثارو به خوبی توصیف کنه
0
mohammadfarhadinezhad
۸ سال پیش
کسی شک داره بهترین فیلم تاریخ سینماس پس اصلا نمیدونه سینما چیه پالپ فیکشن یعنی سینما
4
mohammadrezafadaei78
۸ سال پیش
دوستان آخر فیلم سگ های انباری آقای صورتی با الماس ها فرار میکنه یا پلیس ها میگیرنش؟ الان همش درگیرم اگه بگید ممنون میشم.
2
gharibian1320
۸ سال پیش
بهترین فیلم جهان
2
mohammadrezafadaei78
۸ سال پیش
بهترین فیلم جهان و البته بهترین فیلم عمرم فیلمی که از تک تک ثانیه ها و سکانس هاش با تمام وجود لذت میبرید. یک شاهکار.واقعا نمیشه این فیلمو تو ی یک جمله توصیف کرد.وقتی تموم شد فقط داشتم به خودم میگفتم عالی بود. اگر این فیلمو نبینین نصف عمرتون بر باد رفته.
2
rezahitson
۸ سال پیش
يكي از بهترين فيلم هاي تاريخ سينما,درود بر تارانتينوي كبببيييير, بازي ال جكسون معركه بود ,همينطورتراولتا .فيلمنامه و كارگرداني هم عالي, اسكار بهترين فيلم و كارگرداني هم حق اين شاهكار بود ولي افسوس,...
8
benyaminh23
۸ سال پیش
پالپ فیکشن فیلم زیبایی است...شکی نیست
شاید برای درک ریزه کاری های این فیلم باید چند بار دیدش خیلی نکات زیادی درونش نهفته است این دوست عزیز پالپ فیکشنیمون هم یه سری موارد دوتایی ذکر کردند که واقعا جالب بود
اما
برای من یک فیلم زمانی شاهکاره که با هر بار دیدنش مفهوم جدیدی رو دریافت کنم مثلا شما وقتی فیلم های برگمان یا بونوئل یا دیوید لینچ رو میبینید انقدر این فیلم ها بزرگ و پر مفهوم هستند که با هر بار دیدنش مهوم جدیدی رو میفهمید اما در مورد این فیلم این اتفاق فقط برای فرم است نه محتوا خب درسته که کلی نکات ریز داره اما که چی؟ برای من مخاطب چه فرقی داره که میا چند بار میرقصه یا وینست چند بار سیگار درست میکنه یا دو بار میگه من میرم دسشویی؟ اصلا این ریزه کاری ها یا این ارجاعات چه سود و فایده ای برای من مخاطب داره؟
بله..تدوین فیلم بینظیره...روایت غیر خطیش و موسیقیش همینطور که خودش نشون دهنده توانایی فوق العاده تارنتینو است
اما به نظرم لقب شاهکار یا بهترین یا مفهومی ترین فیلم اصلا لایق این فیلم نیست
چون جهان بینی تارنتینو اصلا در حد کارگردانان بزرگ اروپایی و بعضا برخی از هالییودی ها نیست
به هر حال این نظر شخصی بود امیدوارم طرفدارای این فیلم مخصوصا جناب غریب :) ناراحت نشن ...
0
sepandar_mazgan20
۸ سال پیش
سلام.فیلم بدی نبود.اما ارزش این امتیاز بالا رو نداشت.فیلم های بهتر ازینم هست.
10
fardin.py.ph
۸ سال پیش
اصلا لایق چنین رتبه ای نیست...
2
امیرسام
۸ سال پیش
سعي نكنيد پالپ فيكشن رو توصيف كنيد و يا حتي خلاصه داستان ازش ارائه بديد قطعا شكست خواهيد خورد
1
مهدی سلیمی
۸ سال پیش
اخ چقدر دلم یهو تنگ شد واسه پالپ حیف که این فیلمو همه نمی توانن در کنن و گرنه الان صدر imdb بود اما حیف که درک نکردند.نمیدونم چرا امتیاز کاربران سایت اینقدر پایینه حداقلش باید ۹.۵ میگرفت.
1
Sorooshhadibagi45
۸ سال پیش
شاهکار،شاهکار،شاهکار
پالپ فیکشن یک کمدی سیاه راجب قتل،خشونت،مبارزه،مواد مخدر و تجاوز جنسی هست که تارانتینو به شکلی عجیب و غیرقابل انتظار اون رو ترسیم کرده.پالپ فیکشن دقیقا همون چیزی هست که تو فکره اکثر افراده که کسی بهشون توجه نمیکنه ولی تارانتینو به این موضوع میپردازه.پالپ فیکشن دریایی از نکته های ریز هست،نکته و مفهوم های ساده و دلنشین و دقیقا مثل اسمش عامه پسند. یکی از نکات مهم فیلم ساختارشکنی هست که در ژانر فیلم وجود داره ینی تارانتیو ساختار رو در فیلم می شکنه و با آن یه داستان طبیعی به وجود میاره. شخصیت پردازی فیلم فوق العادس فکر نکنم تابه حال فیلمی اومده باشه که نسبت به زیاد بودن شخصیتاش بهشونم خوب پرداخته شده باشه ولی پالپ فیکشن این خصوصیت رو داره.تمام شخصیت های فیلم انگیزه،احساس و رفتاراشون رو به بیننده انتقال میدن حتی شخصیت هایی که چندان مهم نیستن. فیلم میزانسن واقعا خوبی داره و دکوپاژ فیلم خیلی ساده س ینی عجیب و غریب نیس. موسیقی در فیلم برای فیلم نیس برای فضاهای یا محله های تو فیلمه مثلا موقع صحبت کردن بوچ با والاس یا صدای رادیو ولی این ترانه ها در فیلم باهم هماهنگن. دیالوگ های فیلم با اینکه بی ادبانه هستن ولی جذابن چون عامه پسندن و همینطور دیالوگ های اطلاعات میدهند ینی پالپ فیکشن باز هم در دیالوگ هاش ترکیبی از چند عنصر هست. فیلمنامه ی فیلم هیچ چیزی کم نداره در یک کلمه شاهکاره به نظرم قوی ترین فیلمنامه ای هست که تا به الان وجود داره. به نظرم پالپ فیکشن بهترین فیلم تاریخ سینماست نه اینکه بهتر از پدرخوانده یا همشهری کین باشه به خاطره اینکه درعین شاهکار بودن یک نوآوریه،نوآوری در داستان گویی،نوآوری در کارگردانی. امتیاز ۱۰از ۱۰
1
moinipooya
۸ سال پیش
عامه پسندترين فيلم دنيا
0
Afshin Madridista
۸ سال پیش
حیف وقت چقد اشغال بود
1
محمود احمدی نژاد
۸ سال پیش
يه ليست براي خودم درست كردم از فيلم هايي كه با ديدن شون آخرش گفته ام حالا كه چي؟! كه با اختلاف فاحشي پالپ فيكشن و تاكسي درايور صدرنشين هستن نمرات منتقدا هم به هيچ جام نميگيرم هم چنين نظرات شمارو
0
alirezamirmasoudi98
۸ سال پیش
هرکی نبینه این فیلمو کل عمرش بر فناست
0
hosseintavak
۸ سال پیش
بهترین ♥
2
moinipooya
۸ سال پیش
تو بين فيلم هاي شاهكار٩٤ ، پالپ فيكشن از همه بهتره
2
مهدی سلیمی
۸ سال پیش
چند ژانر مختلف در یک فیلم ..
2
مهدی سلیمی
۸ سال پیش
سلام به نظر من مهمترین پیام تارنتینو در این فیلم را می توان در دو جمله خلاصه کرد اول این که یک فیلم با قدرت کارگردانی بالا می تواند عکس العمل های متفاوتی را از ۱۰۰ تا صفر برانگیزد مهمترین پیام فیلم همین پارادوکس آن است که با نگاهی احمالی به کامنت هایی که گذاشته شده دقیقااین حس تناقض به انسان دست می دهد که بلاخره این فیلم عالی بود یا مزخرف سرکاری. دومین پیام تارنتینو اثبات قدرت تأثیر گذاری سینما تا حد جادوگری است یعنی قدرت و عظمت سینما را دست کم نگیرید.یکی از دوستان گفته بود من با این فیلم سیگاری شدم یکی دیگر از کامنت ها گفته بود من وسوسه شدم تحت تأثیر این فیلم مواد مصرف کنم من مطمئنم در کل دنیا به خاطر جذابیت هنری بالا این فیلم این تأثیرات مخرب را به طور واقعی داشته است و خیلی ها رو سیگاری معتاد وغیره کرده.پیام فیلم این است که قدرت جادوگری سینما را دست کم نگیرید. خیلی خیلی خیلی تأثیر گذاره. ممنون
2
مهدی سلیمی
۸ سال پیش
کسایی که این فیلمو ندیدن دانلود کنن همین الان نگاه کنن چون تمام فیلمهایی که تاکنون ساخته شده یک طرف پالپ فیکشن هم یک طرف.
2
مهدی سلیمی
۸ سال پیش
بهترین فیلم تاریخ در بهترین سایت تاریخ.
2
مهدی سلیمی
۸ سال پیش
بهترین فیلم تاریخه واقعا یعنی هرچی بگم کم گفتم.
2
Edward Detective
۸ سال پیش
تارانتینو وقتی چنین فیلمی ساخت دیگه نتونست انتظارات از خودشو برآورده کنه
مثل ورزشکاری که رکوردی رو میزنه که خودش هیچوقت نمیتونه بشکنش
2
somebody
۸ سال پیش
۴/۱۰
0
mohsenakhgar
۸ سال پیش
مطمئنا بهترین فیلمه تارانتینوه . پراز ریزه کاریه که هربار که نگاهش میکنین چیز جدیدی دستگیرتون میشه لازم نیست که بگم ۱۰ از ۱۰ !
2
bakhshali.amir
۸ سال پیش
نقدی عامه پسند
پالپ فیکشن یک فیلم معمولی نیست.یک فیلم عجیب،یک پازل است! شما به عنوان تماشاگر، دوشادوش تارانتینو به عنوان کارگردان در ساخت فیلم سهیم هستید. رابطه ی مثلثی تکه های پازل گونه فیلم،تماشاگر و کارگردان کاملا تعاملی است. به این صورت که تماشاگر در ساخت فیلم،(با وجود این که ساخت فیلم در سال ۱۹۹۴ تمام شده است) نقش دارد. در این فیلم زمان وجود ندارد تا اینکه فیلم تمام میشود و تماشاگر قسمت های مختلف را مرتب میکند، و روایت غیر خطی فیلم را از منظر خودش خطی میکند.یکی از دلایلی که این فیلم قدیمی نمیشود و قابلیت چند بار دیده شدن را دارد، ساختار چند لایه و نکات ریز پنهان شده در لابلای فیلم است،که پی بردن به تمام این نکات ریز با یک بار دیدن فیلم به سختی میسر میشود. وسخن آخر کوئنتین تارانتینو با پالپ فیکشن ثابت میکند، فیلمساز باهوشی است که دفتر جدیدی در دنیای سینما میگشاید و آن اینکه فیلمساز میتواند متکلم وحده نباشد و با تماشاگر تعامل بیشتری داشته باشد.
3
Reza
۸ سال پیش
نکات ریزی که برادر تارانتینو در این فیلم قرار داده با یه بار دیدن متوجه نمیشید پس زود قضاوت نکنید و دو سه بار فیلمو ببینید تا دیگه دست از سرش برندارین!
اسپویل
یکی از نکات جالب فیلم دستشویی رفتنای وینسنت بود یه بار موقعی که میا اوردوز میکنه یه بار موقعی که اون دو نفر میخوان از رستوران دزدی کنن یه بارم موقعی که بوچ از راه میرسه و میکشتش یعنی هر دفعه که میره دستشویی یه اتفاقی میفته
2
1
۸ سال پیش
نقدی نسبتا کامل از داستانهای عامه پسند(دوستان اگر بخوایم ادعا کنیم نقدی کامل از این فیلم داریم باید به صورت یه کتاب باشه چون این فیلم در پیکره چند صفحه نقد نخواهد شد)
((((متن از علی پورزارع))))
بدون شک قصه های عامه پسند از ذهنی خلاق نشات یافته ذهنی که خون و وحشت و عشق و جرات مخدر .شمشیر کاتانا(شمشیر سامورایی).دستکش بوکس .چسب زخم .میلک شیک.یک ساعت و یک عدد و تنها یک عدد hunny bunny را در هم میامیزد تا اثری استخوان دار به روایت غایی سینما خلق کند. داستانهای عامه پسندنگاهی عمیقبه فرهنگ عامه معاصر و دهه نودی آمریکا دارد . که در آن از همه المانها و جذابیتهای سینمایی برای تاثیرگذاری بیشتر استفاده شده است. میتوان انرا یک کمدی سیاه معرفی کردو یا آنرا در ژانر نئو نوار معرفی کرد. که اندیشه پست مدرن را دنبال میکند. از ویژگیهای ناب شخصیتها و داستانها این است که فیلمنامه نویس انها را در انتهای کار تصور نمیکند و به انها اجازه پیشروی میدهد تا خودشان راه خود را انتخاب کند(یک هنر نو و یکی از سبکهای کاری تارنتینو) بدون شک یک فیلمنامه ای زیبا شاید بتوان گفت بهترین فیلمنامه ......از خواص فیلمنامه داستانهای عامه پسند تازگی حوادث است به گونه ای که میتوانم بگویم اگ روزی شما را مجبور کردند به محبسی بروید و تا اخر عمر در انجا سر کنید و تنها حق این را داشته باشید که یک فیلم همراه خود ببرید بهتر است این فیلم را ببرید حتی اگر علاقه ای به دیدنش ندارید اما چرا؟ چون پالپ فیکشن داستانهایی را روایت میکند که بعد از هر بار دیده شدن توسط مخاطب بیشتر کشف جزییاتش صورت میپذیرد سادست داستانهای عامه پسند لحظه ای استراحت ندارد و تماما هیجان و اتفاق است. سوالی که پیش میاید اگر هر لحظه در هیجان باشیم شخصیت ها چه زمانی خود را بازیابی و دوباره سازی میکنند؟سوالی به جاست اما پاسخ ان این است پالپ فیکشن تنها فیلم دنیاست که شخصیتها خود را در اوج هیجان بازیابی میکنند... مثال:وینست به صورت اتفاقی مغز جوانی را متلاشی میکند بعد از ان انتظار شگفتی و دستپاچگی و فرورفتن شخصیت وینسنت در دنیای خویش ولو برای چند لحظه را داریم اما وینسنت با خونسردی تمام این را اتفاقی میداند و حتی یک دستنداز خیابانی را مقصر حادثه میداند. در پالپ فیکشن شخصیتی معمولی نداریم روزی معمولی نداریم ساعتی و دقیقه ای و حتی لحظه ای معمولی و بی اتفاق نداریم. صحنه هایی که شاید برای اولین بار گاهی تمسخر مخاطب و خنده ای ناشی از شگفت زدگی حادثه ای نو را در پی داشته باشند ولی اگر سینما را حرفه ای دنبال کنیم و با مفهوم واژه پست مدرن اشنا باشیم و فیلم را برای بار چندم ببینیم در میابیم که با یک شاه سکانس طرفیم به عنوان مثال: در روایت وینست و میا میبینیم که وینسنت اضطرابی از برخورد خود با همسر رییسش دارد چون داستان ماساژ پا راشنیده و علاقه ای ندارد از ساختمان پرت شود طریقه معرفی شخصیتهای وینسنت و میا و کنار گذاشتن تعارفات و نحوه سفارش دادن غذا و کنایه به سفارش میلک شیک پنج دلاری که نشانگر زیبای در عین ارزانی و تعیین ارزش با لمس کردن و چشیدن بود (که یکی از زیباترین قسمتهای فیلمنامه بود) و همینطور صحنه رقص وینسنت و میا (عبور کنیم از اتفاقاتی که در هنگام سفارش غذا و تعریف لطیفه افتاد ) برای خود شاه سکانسی است که به روایتی اقتباس از شاهکار فدریکو فلینی هشت و نیم است. و سرانجام انتظار مخاطب چیست ؟همگی به خاطر پیشامد بردن مسابقه انتظار داستانی احساسی بین وینسنت و میا داریم حال انکه میا داستان لمس شدن پای خودش را توسط انتوان راکامورا نصفه سیاه و نصفه سامورایی (تعریف شخصیت به بهترین شکل و ملموس تنها در یک جمله)را رد میکند و صحنه ای که وینسنت از خودش میخواهد مودب باشد و با صرف نوشیدنی خانه را ترک کند...که اینها فرجامی احساسی را بین دو کارکتر طلب میکند ..خب حال فرجام چیست؟زمانی که همه انتظار رابطه ای احساسی را دارند میا اور دوز میکند و و اضطراب بر مخاطب حاکم شده و به اوج خود میرسد و با احیای دوباره میا به خط اصلی بازمیگردیم این کشمکشهای حوادث هیچکدام هیچگاه مورد انتظار مخاطب نبوده و نیست..... درباره شخصیتها باید گفت پالپ فیکشن پیچیده ترین و پربار ترین شخصیتهای تاریخ سینما را دارد در هر روایت ۲ یا ۳ یا ۴ و... شخصیت جدا از هم تعریف میشوند و هر کدام به زیبایی ساخته و پرداخته میشوند در هیچ اثر سینمایی این چنین شخصیت پردازی نابی را نداریم .حدود دو ساعتو نیم زمان کافی برای ساختن و تعریف کردن و فرجام بخشی این حجم از شخصیت های گوناگون نیست اما تارنتینو از پس اینکار به زیبایی و به بهترین شکل برامده. توجه داشت باشیم تمام شخصیتا برای مخاطب فیلمبین اشنایی خاصی دارند چون اکثر اتفاق ها و شخصیتها اقتباسی بوده و گویی قبلا در اثری دیده شده اند (((انگار قطعاتی از پازلهای مختلف را برداشته باشیم و بخواهیم با ان قطعات مختلف پازل جدید و واحدی سر هم کنیم))) به روایت داستان داستان بوچ و دوست دخترش سری بزنیم.... بوچ در ابتدا یک مزدور جلوه میکند کسی که قرار است در مسابقه بوکس از عمد به زمین بخورد مارسلوس:هی بوچ.... تو الان قدرت داری ولی این قدرت همیشگی نیست..... هنگامی که توسط کارفرمایش به او مبلغی داده میشود به همرا این جمله که تو کاکا سیاه منی.....و بوچ در پاسخ میگوید :ظاهرا اینطور به نظر میرسه دیگر این ادعا برای مخاطب تکمیل میشود که بوچ یک مزدور است .وقتی مارسلوس میگوید ممکن است کمی احساس سوزش کنی که ناشی از غرور است ...گور پدر غرور... و با وعده قدم زدن در کاراییب سعی در خرید غرور بوچ دارد و بوچ با اندوهی در نگاه این غرور را میفروشد.حال مخاطب یک بوکسور خود فروش و بی غرور را شاهد است اما در لحظه ای و با رفتن بوچ به انسوی بار و شنیدن این جمله توسط وینسنتی که روزی پر هیجان را گذرانده اولین جرقه غرور زده میشود و چشمان شرمسار به چشمانی نیمه مغرور تبدیل میشود(بوچ:به چی زل زدی دوست من؟....وینسنت:من دوست تو نیستم کیسه بوکس)...... و اینک ساعتی که بوچ را در برابر سرنوشتش قرار میدهد..ساعتی که ماجرایش در یک فلش بک توضیح داده میشود ساعتی که داستانش توسط کریستوفر واکن در ابتدا به گونه ای روایت میشود که حس میهن دوستی مخاطب امریکایی را تحریک میکند ساعتی که از پدر بزرگ به پدر و نسل به نسل چرخیده و در اوج این روایت احساسی به یک باره با شیطنت همیشگی تارنتینو روبرو میشویم نمای کلوز اپ واکن به یک باره تبدیل به یک مدیوم شات میشود و لحن واکن تغییر میکند و داستان از زمانی که واکن میگوید پدرت ساعت را در مقعد خود پنهان کرد تا دست زرد یک ویتنامی به ان نخورد و بعد از چند سالمرد و من هم این را دو سال در مقعد خود پنهان کردم کمدی ترین سکانس فیلم را به نمایش میگذارد....اری در داستانهای عامیانه وقتی در اوج هستیم فرودهای عجیب و غیر منتظره ای داریم. اما وقتی داستان ساعت به یاد بوچ میفتد غرور خود را بازسازی کرده و بر خلاف توافقش با مارسلوس مسابقه بوکس را میبرد و حتی به گونه ای شاید کمدی وار این اراده دوچندان باعث کشته شدن حریفش در رینگ میشود .بوچ بعد از مسابقه پا به فرار میگذارد و سکانسی عالی در تاکسی با بازی بی نظیر زن تاکسی ران را داریم(باز هم مخاطب احساس میکند که این سکانس را جایی دیده که این بیشتر به خاطر اقتباسهای بی نظیر عالیجناب کوینتین است) زنی که با ارامش کامل از بوچ میپرسد اینکه کسی راانقدر کتک بزنی تا بمیرد چه حسی دارد و بوچ میگوید کوچکترین احساس بدی ندارم بوچ خود را به معشوقه بسیار ارام و شیرین خود میرساند و قصد فرار میکند اما جاماندن ساعت در اپارتمانش سبب روایت قصه(( زد)) میشود. سری به روایت زد بزنیم دقت داشته باشیم که بیشترینصحنه های اکشن فیلم نشات گرفتهاز وقایعی است که کاراکتر های فیلم برای کنترل بحرانی که در آن گرفتار شده اند انجام میدهند بوچ به اپارتمانش باز میگردد و با وینست روبرو میشود(بررسی این که چرا وینست جان باخت و جولز همراهش نبود و اصلا دلیل کشته شدن وینسنت از نگاه تارنتینو بماند برای روایت داستان وینسنت و جولز) وقتی در عین ناباوری بوچ وینسنت را در خانه خود با اسلحه خود وینسنت بدون اندکی رحم(شاید به دلیل بی احترامی وینسنت به بوچ در بار)((وینسنت سه بار در طول فیلم به دستشویی رفت و هر بار حادثه ای رخ داد و هیجان افزود که این بار مرگش را در پی داشت))میشکد با ارامش تمام سوار ماشین میشود تا نزد دوست دختر خود بارگردد اما اینبار سر چهار راه و پشت چراغ قرمز با شخص مارسلوس والاس روبرو میشود(سکانس اقتباسی از روانی الفرد هیچکاک( بوچ قصد زیر گرفتن مارسلوس را دارد که در کشتنش ناموفق است و طی کشمکشی بین مارسلوس و بوچ درگیریشان به فروشگاهی راه پیدا میکند که بوچ هنگام مشت زدن به صورت مارسلوس همان دیالوگهایی که مارسلوس برای غرور بوچ به کار میبرد را به صورت کنایه امیز به کار میبرد و هنگام کشتن مارسلوس با مانعی روبرو میشویم....صاحب فروشگاه(ماینارد) صاحب فروشگاه پس از دستگیری بوچ و والاس تلفن را برمیدارد.... اینجا مخاطب توقعپلیس را داد اما صاحب فروشگاه میگوید :زد ماینارد هستم...اره عنکبوت دو تا پشه گرفته (((:در ادامه سکانس برش داده شده ای را میبینیم در زیر زمینی مخوف و همراه با وسایل شکنجه و ازار جنسی بوچ و مارسلوس بسته شده به دو صندلی به هوش میایند در حالی که شاهد سخنرانی مخوف زد هستیم کسی که با لباس قانون ظاهر شده ولی بی شک یک شخصیت سادیسمیست زمانی که به دوست و همکارش میگوید بیرون بایست چون امروز روز پنجشنبه و نوبت من است نوعی فلش بک بدون تصویر و تنها با دیالوگ به کارهای سادیسمی این دو فرد است و اما شخصیت گیمپ کسی که در این زیر زمین حبس شده و ابتدا مخاطب فکر میند که یک قربانیست اما زمانی که بوچ قصد فرار دارد و گیمپ فریاد میزند این تفکر عکس میشود.خوب....زد مارسلوس را برای اغاز کار انتخاب و به دالانی مخوف و جدا میبرد و در این هنگام بوچ دستان خود را باز کرده و قصد فرار میکند ولی هنگام رفتن وجدانش و ان غروری که از شب قبل در او به وجود امده اجازه تنها گذاشتن مارسلوس را نمیدهد و اما..... یک شاهسکانس دیگر بوچ برای مقابله با زد و دوستش باید سلاحی انتخاب کند که به نظر تارنتینو از انتخاب این سلاحها قصدی دارد بوچ ابتدا یک چکش انتخاب مکیند شاید بتوانم این چکش را همان چکش فیلم اولد بوی که سال قبل از ساخت پالپ فیکشن ساخته شد و به معروفیتی عظیم دستیافت معرفی کنم حال بوچ سلاح قوی تری میابد یک چوب بیسبال که شاید بتوان این چوب را همان چوبی که در اینده خرس یهودی در حرامزاده های بی شرف استفاده میکند دانست.و باز هم یک سلاح دیگر یک اره برقی ..و شاید این اره برقی همان باشد که تارنتینو بعدها در فیلم Grindhouse استفاده میکند و در نهایت قویترین سلاح به نگاه بوچ مینشیند یک کاتانای ژاپنی این یکی بدون شک همان شمشیری که در بیل را بکش به دستان هاتوری هانزو برای عروس داستان ساخته میشود. بوچ به دالان میاید در حالی که مارسلوس به شدت تحت فشار است بوچدوست زد را کشته و مارسلوس نیز زد را زخمی میکند حال یک دیالوگ به شدت زیبا داریم... ((بوچ:تو خوبی.........مارسلوس:نه مرد خیلی با خوب بودن فاصله دارم))مارسلوس تحت تاثیر جوانمردی بوچ قرار گرفته و به شرط حفظ راز و ترک شهر به بوچ اجازه رفتن میدهد ((همیشه فکر کردم اگر جای مارسلوس و بوچ تو اون زیرزمین عوض میشد چی میشد؟)) بوچ به همراه دوست دختر شیرین خود شهر را با چاپر زد ترک میکند و این روایت پایان میابد. و اما روایت اصلی داستان روایت دو دوست و دو همکار:روایت بوچ و وینسنت: قبل از شروع روایت دقت داشته باشیم که در پالپ فیکشن شخصیت ها بر پایه دیالوگها محوریت خاص خود را میابند مثلا وینسنت فردی کم حرف است گویی در عالم فردیست که همیشه نشئه مواد است.جولز فردی دقیق و مبتکر که نوعی رهبر است.تیم راث و هانی بانی عاشق و معشوقانی احمق و وولف یک کار راه انداز خونسرد.... روایت وینسنت و جولز را در سه مرحله ارزیابی میکنم(تولد....رشد....مرگ) روایت تولد مربوط به ابتدای فیلم است جایی که جولز و وینسنت برای بازپسگرفتن کیف حاوی نور درخشان مارسلوس به خانه چند جوان اماتور میروند(در راهرو ساختمان شخصیت جولز و وینسنت به زیبایی با چند دیالوگ ساخته و پرداخته میشود) و جولز ابتدا بازی مرگ خود را برای ان جوانان انجام میدهد.ایطور که ابتدا ایه ای از انجیل میخواند و سپس...((حزقیال نبی.ایه ۲۵.سطر۱۷))( راه مرد درستکار از همه سو در بند ناراستی خودپرستان و جور اهریمنان است. خوشا آنکه به نام نیکوکاری و خوشنودی گله ناتوانان را در دره تاریکی چوپانی کند که او پاسدار برادر خویش و یابنده فرزندان گمشده است. و من با کینه و خشم بر آنان که بخواهند برادرانم را نابود کنند خواهم تاخت و آنگاه که خشمم را بر تو فرود آورم، خواهی دانست که من پروردگارم)و بعد با وینسنت شروع به شلیک به مرد جوان میکنند و اما یکی از جوانانی که در خانه حضور دارد (ماروین)و به نوعی جاسوس این دو بوده از حضور یک فرد با تفنگی بزرگ در دستشویی خبر نداده بود که انفرد از دستشویی بیرون امده و تمام فشنگهایش را به طرف وینسنت و جولز شلیک کرد اما هیچ برخوردی به بدن وینسنت و جولز شکل نگرفت ...حال تولد تمام شد و به مرحله رشد میرسیم.... جولز خطا رفتن انهمه فشنگ را ناشی از لطف الهی ومعجزه قلمداد میکند و وینسنت تنها یک اتفاق و این موجب بحث بین این دو فرد میشود که هیچیک به طور قطع از موضع خویش پایین نمیایند و هر کدام راه خویش را دارند و جولز ادعا میکند بعد از این کار قصد بازنشستگی دارد و این لطف الهی را نادیده نمیگیرد ....در ماشین و در هنگام برگشت یک حادثه رخ میدهد حادثه ای که هیچ مخاطبی انتظار وقوعش را ندارد...اسلحه وینسنت به طور اتفاقی گلوله ای شلیک و مغز ماروین را متلاشی و کل ماشین را خون میگیرد...حال برای خلاص شدن از وضعیت و گیر نیفتادن به خانه دوست جولز.جیمی( با بازی بسیار بد کویین تارنتینو میروند) مشکل اینست که همسر جیمی یک ساعتو نیم دیگر از راه میرسد و جولز برای رفع کارها به مارسلوس تلفن کرده و طلب کمک میکند و مارسلوس برای کمک وولف را میفرستد ((یک شخصیت عالی و کار راه انداز بی نهایت خونسرد و بی نهایت حرفه ای وولف ترتیب تمام کارها را میدهد)) و وینسنت و جولز نیز راه خود را ادامه میدهند تا کیف را تحویل مارسلوس بدهند.حال سکانسی در رستوران و خوردن غذا داریم و البته اینکه جولز گوشت خوک نمیخورد و این کنایه ای به همان دینداری و دو بعدی بودن وجود جولز است کسی که ایه ای از انجیل میخواند و گوشت خوک نمیخورد و در کمال خونسردی ادم میکشد...هنگامی که بحث وینسنت و جولز در رابطه با معجزه ای که رخ داد و شایدهم اتفاق بالا میگیرد وینسنت بحث را ناتمام گذاشته و به دستشویی میرود و این همان زمانیست که دو دزد احمق و عاشق و معشوق ما وارد ماجرا شدهو قصد دزدین کیفهای مشتریان و کیف جولز را دارند.و اما روایت مرگ:زمانی که تیم راث قصد دزدیدن کیف را دارد جولز اسلحه را از چنگ او در اورده واسلحه خود را بر شقشه او قرار میدهد و این سبب خشم معشوقه او هانی بانی(یولاندا) میشود و در اینجا لحظه را داریم که نشانی از تغییر واقعی شخصیت جولز به خاطر معجزه قبلی دارد. ۱۵۰۰ دلار از پول خودش رو تیم راث میده و به گفته خودش .....این این پول جونته رینگو این پولو میدم تا تو رو نکشم. و بعد روایت دوباره ایه ...بعد از اینکه که جولز ایه را برای تیم راث میخواند این را باز گو میکند: من این ایه روسالها گفتم، بدون اینکه بهش فکر کنم، گمان میکردم که این فقط جملاته که باید پیش از کشتن کسی به زبون بیارم. اما امروز اتفاقی افتاد که باعث شد دوباره فکر کنم. شاید تو اهریمنی و من مرد درستکار و این اسلحه چوپان که منو در دره تاریکی از شر تو حفظ میکنه. شاید هم تو مرد درستکاری و جهان اهریمن و من چوپان، دوست دارم که این طور باشه ولی واقعیت این نیست. در حقیقت تو اون ناتوان هستی و من یه جور اهریمن، ولی سخت تلاش میکنم که اون چوپان باشم. و سکانس اخر جولز و وینسنت با نوعی خاص و زیبا از راه رفتن وینسنت و با اینکه مخاطب از اینده و اتفاقات با خبر است بیرون میروند و پایان فیلم. اما اگر وینسنت این را یک معجزه و مشیت میدانست ایا فردای انروز به دست بوچ کشته میشد؟ ایا اگر جولز این را یک مشیت نمیدانست فردای انروز به جای وینسنت در مقابل بوچ قرار نمیگرفت؟ و اما نکته جالب در رابطه با موسیقی بی نظیر فیلم ..اینکه موسیقی جدیدی برای این فیلم ساخته نشد آهنگ بی نظیر رقص وینسنت و میا به نام You Never Can Tellکه کاری از ستاره راک اند رول “چاک بری” بود به همراه تدوینی بی نظیر که به زیبایی از عهده چینش سکانسهای موازی برامده بود. اسمرالدا (آنجلا جونز) : اسمت چیه؟
بوچ (بروس ویلیس) : بوچ.
اسمرالدا : معنیش چیه؟
بوچ : من آمریکاییم عزیزم. اسمای ما معنی نداره.
4
gharibian1320
۸ سال پیش
پالپ فیکشن
0
Hafez
۸ سال پیش
۳/۱۰ چیز جالب توجهی هم نداشت، یکسره کوکائین میدن بالا با اسلحشونم باد هوا شلیک میکنن، یه قطره خون هم نیست چیزای مسخره زیاد داره کلا خسته کننده بود نمیاد اسکار داشته باشه این فیلم بنظرم فورست گامپ خییییییییییییییییییلی بیشتر از اینا اسکار باید میگرفت فورست شدیدا بهترین فیلم همون ساله این فیلم کلا بچه بازی بود
1
Mohammad
۸ سال پیش
تراولتای بیچاره . حیف بود...
0
Kian kazemzade
۸ سال پیش
من که خوشم نیومد. چیزی هم نفهمیدم که چرا این قدر ازش خوشتون میاد.
0
حسین کرامتی
۸ سال پیش
---/ امتیازم ۶
0
aalirezaa007.ae
۸ سال پیش
قشنگ بود ۸
2
gharibian1320
۸ سال پیش
Pulp fiction jan
0
alireza sabahi
۸ سال پیش
کسی اسم آهنگ تیتراژ اول فیلم رو نمیدونه ؟ خیلی واجبه لطفا یکی بگه ممنون میشم
4
محمد نصر
۸ سال پیش
فیلمی با داستان گیرا و جذاب با صحنه های جدا از هم که در آخر فیلم متوجه زمان بندی صحنه های مختلف فیلم خواهید شد این نوع زمان بندی برای ساخت فیلم بنظر من تا حدی توی زیبایی این فیلم تاثیر گذار بود. یکی از بهترین و زیباترین صحنه های این فیلم هم رقص جان تراولتا هست توی اون بار که واقعا رقصش خیلی در نوع خودش جالب بود. تیپ ساموئل جکسون و مدل ریشش هم واقعا عالی بود این فیلم زیبا رو از دست ندید ۹/۱۰
1
sinaehtesham4
۸ سال پیش
دوستان متاسفانه نتونستم با فیلم ارتباط برقرار کنم چند بار فیلمو دیدم ولی نه از نظر لذت و نه از نظر هیجان منو درگیر خودش نکرد از نظر مفهوم هم به جایی نتونستم برسم در مورد فیلمنامه هم اولین فیلمی نیست که روایت غیر خطی رو پیش گرفته در زیبا بودن فیلم شک نیست کارگردانی و بازی تراولتا و ال جکسون بسیار زیباستولی نتونستم این فیلمو به شدت دیگران دوست داشته باشم میشه در مورد این فیلم برام توضیحات خوب و مفصلی بدین حس میکنم خیلی از قافله عقبم مرسی
1
keykhosrow_dadgar
۸ سال پیش
صاحب صفحه پالپ فیکشن! جناب غریب! احساسی که تو به پالپ فیکشن داری من به اینسپشن دارم.
پالپ فیکشن برای من شماره دو بهترین فیلمه. همون حسی که به پالپ داری من به اینسپشن دارم
و بزودی تبدیلش می کنم به صفحه خودم.
0
gharibian1320
۸ سال پیش
پالپ فیکشن ببینید و به دوستان خود بگویید
2
امیرعباس محمدی
۸ سال پیش
فیلم خوب ، فیلمیه ک حتی یه ثانیه هم از دیدنش خسته نشی!
فیلم خوب ، فیلمیه که سالی چند بار ، شایدم ماهی یک بار بشینی ببینیش!
فیلم خوب ، فیلمیه که بعد از گذشت چندین سال از انتشارش هنوزم از نظرت بهترین باشه!
فیلم خوب ، فیلمیه که بعد از هزار بار دیدن ، بازم برات تازگی داشته باشه!
فیلم خوب ، فیلمیه که.................................
بقیشو شما ادامه بدید :)
2
a.asalar1377
۸ سال پیش
فیلم متوسطی بود ، منکه باحاش حال کردم...
2
r.toopchi
۸ سال پیش
gharib دادا خیلی باحالی دمت گرم عاشق پشتکارتم :)
2
mshirvani91
۸ سال پیش
شاهکاری فراتر از یک فیلم. نمیتونم بگم برترین فیلم، ولی یکی از متفاوت ترین و زیباترین فیلم های تاریخه. فکر نمی کنم فیلمی هم شکل این اثر وجود داشته باشه. حتی خود تارانتینو هم مثل این را دیگه نتونست بسازه. ۱۰/۱۰
2
hoseinkhan47
۸ سال پیش
خدایا نمیتونم خفه شم خیلی عالیه عاااااااااااااالی
0
hoseinkhan47
۸ سال پیش
این فیلم منو دیوانه کرد سیگاریم کرد خیلی خیلی خیلی عالیه دوست دارم هر روز ببنمش اهنگ youll be a woman soon هم که دیگه اشکمو دراورد من برم دوباره ببینمش
1
aikhanigame
۸ سال پیش
من یه روز میرم امریکا تو ی اون کافه لعنتی میشنم و یه پنکیک سفارش میدم و روش از ای شیره میره ها میریزم بعد میرم فستفودی و یدونه از اون همرگرای با نون گرد میخورم و بعد میرم تو ییه کافه یه ابجو میزنم به بدن و بعد برا شام میرم توی یک رستوران و ی استیک سفارش میدم کنارش با سیب زمینی شروع میکنم به خوردن و در اخر یه اسپرسو دوبل باا یه شیرینی فراسوی بعد یک الی دوساعت میرم یدونه از این هات داگا میخورم ودر اخر علی علی.......بلند شو داری خواب میبینی (با چشمانی نیمه باز)برو اونور تاز دارم لذت میبرم......نه جولی لطفا این کارو باهام نکن جولی کیه بلند شو خوابموندی what the fuckkkkkkk O_o
0
hoseinkhan47
۸ سال پیش
خیلی عالیه قبل از دیدن این من یکی دیگه بودم الان یکی دیگه شدم
0
hoseinkhan47
۸ سال پیش
ایندفیلم منو سیگاری کرد خیلی خیلی خیلی زیاد قشنگه ارزششنمره من ۹
3
fardad.mehrabi
۸ سال پیش
از بین همه فیلم های تارانتینو این فیلمو بیشتر از بقیش دوس دارم ، تارانتینو نابغس بدون شک
1
gharibian1320
۸ سال پیش
.ب.
4
Amirvejdani1972
۸ سال پیش
یکی از بهترین فیلم های تاریخ ایرادی نمیشه ازش گرفت...زنده باد تارانتینوی بزرگ
4
Alireza esm
۸ سال پیش
شاهكار بي بديل كارنامه تارانتينو و دنياي هنر،فيلم از لحاظ كمي و كيفي هيچ چيزي كم نداره كارگرداني اين فيلم بسيار منحصر به فرد و نوين بود و دركنار داستان غير خطي تبديل به يه اثر هنري بسيار برجسته شده، انتخاب بازيگران براي هر نقش بسيار هوشمندانه صورت گرفته و بازيگران هم عالي بودن به خصوص جان تراولتا كه فوق العاده ظاهر شده بود. جنبه دراماتيك اين فيلم بسيار پربارتر و بيشتر از جنبه كمديش بود. درك كيفيت اين اثر صرفا مخصوص مخاطبين اهل هنر و سينما شناس هستش.
2
aalirezaa007.ae
۸ سال پیش
لای هر نظر قریب یه چیزی گفته.انقدرررررررررررررر تبلیغات کرد من دارم دانلود میکنم ببینم چحوریه فیلمش
0
MAZIARDANESH9
۸ سال پیش
فوق شاهکار بود تو فیلمای تارانتینو خیلی لذت بردم از فیلمش همه چیز بی نقص بود از دیالوگ تا وینسنت رقص میا دیالوگ های جولز ۱۰ از ۱۰
1
essi.gagge1000
۸ سال پیش
غریب جان من نمیدونم مشکل چیه برای کامنتت هایخودم نمیتونم ریپلای بذارم خواستم بگم چش مایی داداش
1
essi.gagge1000
۸ سال پیش
تنها فیلمی که اینجا و IMDBبهش امتیاز ۱۰ دادم.... من توی امتیاز دادن خیلی خسیس هستم و تا حالا به هیچ فیلمی بیشتر از هفت نداده بودم حتی به فیلمهای کلینت ایستوود که عاشقش هستم کمتر از هفت دادم
4
myypc
۸ سال پیش
اسپویل شدید . . . . . . . . . . . . . سکانس ترکیدن مغز اون سیاه پوست خنده دار ترین سکانسی بود که در عمرم دیدم. فیلم کمدی زیاد دیدم ولی به سادگی میتونم بگم فقط سر همین یک سکانس پالپ فیکشن از کل اون فیلما بیشتر خندیدم. دیوانه کننده هست این فیلم. واقعا مگه میشه بالای ۵۰۰ بار این سکانس رو دیدم. ولی بعد این همه مدت بازم هر دقعه به زور خندم بند میاد.!!! این فیلم رو میشه بارها دید و هر دفعه لذت برد. هیچوقت تکراری و خسته کننده نمیشه.
1
rezajavidi09
۸ سال پیش
بهترین فیلمی که تو عمرم دیدم صد در صد پالپ فیکشن اثر استاد تارانتینو هست
2
payambiglari96
۸ سال پیش
ولی چرا جان تراولتا دیگه فیلم خوب بازی نکرد از اون به بعد
0
Amir Velayati
۸ سال پیش
نسبت به این که این فیلم جزو اولین ساخته های تارنتینو است،میشه گفت فیلم خوبیه.ولی در مقایسه با هشت نفرت انگیز و جانگو آزادشده ضعیف تر بود.ولی خب تارنتینو رو باید دید...
3
sajadmardekhasteh
۸ سال پیش
با دیدن این فیلم عاشق کارهای تارانتینو شدم
0
Sorooshhadibagi45
۸ سال پیش
پالپ فیکشن مثل یک ترک راک اند رول تصویری می ماند که انگار سوختش را توسط استایل دیده نشده و دیالوگ های گوش نواز و روده برکننده اش تامین میکند فیلم ترکیب دیوانه واری از عجیب غریب چیزهایی است که فکرش را میکنید.از تیراندازی و عناصر آشنای فیلم های گانگستری گرفته تا آدمکشی که انجیل را از حفظ می خواند،همکارش که عاشق آزادی و خرید و فروش مواد در آمستردام است،فست فودفروشی هایی که همبرگرهایی بهتر از بیگ کاهونابرگر تولید نمی کنند،ساعت هایی که در جاهای غیرقابل گفتنی مخفی می شوند و مردی چرم پوش که در زیرزمین یک مغازه قایم شده.پالپ فیکشن با ریختن تمام اینها به درون داستانی که پس و پیش روایت میشد مخلوط ساختارشکنی است که از بحث هایی که در هرقسمت از فیلم دو بازیگر باهم میکنند
2
mohammadbalali20
۸ سال پیش
فیلم تقریبا سرگرم کننده ای بود.ولی نه اینکه در رتبه ی ۷ بهترین فیلم های جهان باشه.به نظرم رتبه ی بالای صد باید داشته باشه.حتما ایرانی ها به این رتبش رسوندن
3
smamsam7
۸ سال پیش
پالپ فیکشن. ...
0
essi.gagge1000
۸ سال پیش
خیلی سخته پالپ فیکشن رو ببینی و : سیگاری نشی عاشق دراگ و ماریجوانا نشی عاشق خوردن همبرگر،استیک، اسپرایت و قهوه اون هم پر از خامه و شکر نشی عاشق ترکوندن کله آدمها نشی.... راستی تو جیمی هستی اینجا هم خونته؟
1
SHEIKH.SHOOKH
۸ سال پیش
تنها فیلمی که بیشتر از یک بار میتونم ببینم و تا حالا هزار بار دیدمش...با بعضی صحنه هاش از خود بی خود میشم...صحنه ی گریه ی فابین کنار موتور رو دیوانه وار دوست دارم...شحصیت ساده و شیرین فابین و رابطه ش با بوچ خلاصه سینما اگر تارانتینو نداشت چی داشت؟
2
mahdikohansal1394
۸ سال پیش
مزخرف ترین فیلم تارانتینو
3
ali.cj075
۸ سال پیش
داستانش سر و ته نداشت
3
Reza.Zaker.Hosseini
۸ سال پیش
اغا فیلمش جالبه سکانس های قشنگی داره دیالوگاش عالیه قبول یکیتون بگه فلسفه و مفهوماین فیلم چیه (لطفا از دادن نظراتی همچون برو فلان فیلمای چرتتو نگا کن.تاحالا چندتا فیلم دیدی. خودت چی پیشنهاد میکنی. فازت چیه و... خودداری فرمایید)
0
arman
۸ سال پیش
فیلمش عالی بود
0
1
۸ سال پیش
غریب جان داداش یه چند تا فیلم که خوشت اومده تقریبا تو همین مایه ها معرفی میکنی؟؟ البته ایرانی نباشه چون لیست فیلمای مورد علاقتو دیدم به جز این بقیه ایرانی بودن!!!
1
Www.rouhani.amirh
۸ سال پیش
فیلمی بی نقص با ماندگار ترین صحنه های تاریخ سینما
0
1
۸ سال پیش
از اون فیلماییه که هرچی میگذره بیشتر ازش خوشم میاد... عالیه مخصوصا اون جایی که پسر سیاهپوسته رو اشتباهی میکشن و اونجایی که معجزه رخ میده...
0
amirhossein.zarei97
۸ سال پیش
هنوز دارم در باب هنر این فیلم فکر می کنم. و هر روز دارم بیشتر می فهمم. که چرا دوستان میگن سینما برای سرگرمیه نه چیز دیگه. اما نمی تونم با این ایده کنار بیام. چون یکم توش تناقض هست. مثلا کسی که میگه سینما برای سرگرمیه یه جای دیگه اعتراض می کنه میگه تو به فیلمای ابرقهرمانی رای میدی بیان بالا! شاید باید بیست بار دیگه فیلم رو نگاه کنم....شاید
1
1
۸ سال پیش
یکی ساختن از رو این فیلم pump fiction !!!! جمله ی خیلی سنگیییییییینی بود , اهل دلاش میفهمن
1
ashervin72
۸ سال پیش
ای کاش هاردم پاک نمیشد :( این فیلم به این زیبایی از توش رفت حیف
4
moslemmahmodi
۹ سال پیش
بهترین فیلم جهان
1
god_of_cinema
۹ سال پیش
هر جا سخن از فیلم pulp fiction باشد نام کاربر گرامی gharib ۲۰۲۰ میدرخشد... بله دوست عزیز ما همه عاشق پالپیم اونم از نوع فیکشنش
1
smamsam7
۹ سال پیش
این پیج مال منه من یافتمش من ساختمش دست هیچکس هم نمیدم حتی اگر رفیق سینه چاک باشه و بخواد برام بمیره
این دیالوگ از یک فیلم ایرانی برداشت شده سال۱۳۷۸
2
smamsam7
۹ سال پیش
درود بر پالپ فیکشن آنها که دیدن آنها که میبینن آنها که خواهند دید
1
ghasemabbasi248
۹ سال پیش
من خوشم نیومد،یعنی باهاش حال نکردم حالا به هرچی میخواین محکومم کنین دوستان طرفدار پالپ، من خوشم نیومد امتیاز ۶
1
are
۹ سال پیش
یه چیزی به دوستانی که تو این صفحه کامنت گذاشتن بگم همه میتونن انتقاد کنن لطفا اگه کسی از این فیلم خوشش نمیاد قانعش کنید بگین به چه دیل چرا ...... و اینکه تو پاسخ میگید که برو چنتا نقد بخونو تو فیلمو نفهمیدیوتو از سینما چیزی نمیدونی نشد جواب که اگه بده بگید چرا بده اگه خوبه بگید چرا خوبه هرکی اینجا ساز خودشو میزنه :[
1
mehran.ifilms
۹ سال پیش
طبق اخرین اخبار فیلمنامه پالپ فیکشن بهترین فیلنامه تاریخ انتخاب شده....
1
parsamohseni75
۹ سال پیش
خیلی خیلی معمولی
2
meysamrostami
۹ سال پیش
فیلمنامه یعنی بیان داستان با تصاویر ، تقریبا همیشه مشکلات زیادی برای بیان داستان با واژها و کلمات در فیلم وجود داره . نکته بسیار حیرت انگیز پالپ فیکشن فیلمنامه پر دیالوگ و بسیار جذابش هست ، بیشتر سکانس ها با کلمات توضیح داده میشه ولی نه تنها ضعفی بوجود نمیاره بلکه قدرت فیلم رو نشون میده . بدون شک روایت غیر خطی داستان فیلم و فیلمنامه شاهکار و بدون نقصش بزرگترین نقطه قوت پالپ فیکشن محسوب میشه . من علاقه ای به جستجوهای عجیب و غریب برای این فیلم ندارم و به نظرم میشه چندین صفحه فقط در مورد نحوه نگارش فیلمنامه این فیلم نوشت
0
s.mortezamir
۹ سال پیش
خود تارانتینو از صحبت راجع به محتوای کیف خودداری کرده و گفته می‌خواهد تماشاگران خودشان حدس بزنند و فرضیه بسازند که کاملا در این راه موفق بوده
0
pedramabolhasani
۹ سال پیش
فیلم قشنگیه ولی بیش از حدش به این فیلم توجه شده به نظرم ۷ نمرشه چون فیلمایی تو همون دهه هستن که از این فیلم قویترن ولی توجهی ای چنین بهشون نشده
2
سروش زارعیان
۹ سال پیش
دیگه به چه فیلمی آدم ۱۰ میده؟
فقط qt کبیر.....
2
Amir_6834
۹ سال پیش
عذر میخوام میشه یک نفر به من بگه دقیقا کجای این فیلم خوب بود؟ یا چه نکته ای داشت که من نفهمیدم و باعث شد احساس کنم این فیلم افتضاح بود؟ من انتظار داشتم یک شاهکار به تمام معنا ببینم و توقعم رو از فیلم خیلی بالا بردم. اما فیلم تموم شد و من دهنم باز موند! بعد کلی نقد از فیلم خوندم تا ببینم فیلم چی داشته ک من متوجه نشدم! اما ب نکته جدیدی برنخوردم. همون بود ک در فیلم دیدم! فکر میکنم حرف تارانتبنو درست باشه: هر کس فیلم رو ببینه یا عاشقش میشه، یا متنقر! برای من مورد دوم بود.
0
venus peyman
۹ سال پیش
به نظر من تارانتینو یه مکتبه , یه مکتب . و ساموئل جکسون یکی از بهترین هاست . و پالپ فیکشن خدای کارای تارانتینوست گرچه که همه ی کاراشو دوست دارم .
2
parsa.shahrokni
۹ سال پیش
با سلام خدمت دوستان مخصوصا داداش qarib.پالپ فیکشن واسه من بهترین فیلم تاریخ سینماس.زیبایی این اثر تو گوشت و خون من رفته و اگر هر دو سه روز یکبار نبینمش انگار ی چیزی از زندگیم کمه.ازت ممنونیم تارانتینو واسه خلق همچین شاهکاری.تارانتینو همیشه محبوب ترین کارگردان من و پالپ فیکشن بهترین فیلمه من خواهد بود.
1
meysam2713
۹ سال پیش
جکسون عالی بود عالیه این فیلم دوسش دارم...
2
Sepehr Zahrai
۹ سال پیش
باز هم تعاریف بیخود و کورکورانه. هیچ نکته خاصی نداشت فیلم،۳ تا اتفاق که به هم ربط پیدا میکنه،،به هیچ عنوان جنایی هم نیست...
2
smamsam7
۹ سال پیش
پالپ فیکشن یعنی زندگیم
3
عیسی مولا
۹ سال پیش
فیلم معمولی بود به نظرم. ۵ از ۱۰
0
ali.masoumi1995
۹ سال پیش
gharibPULPFICTION۲o۲ من هم همه نظر های کاربران رو قبول ندارم واقعا موندم چرا ارباب حلقه ها اوله از نظر کاربران
0
ali.masoumi1995
۹ سال پیش
من خودم این فیلم رو خیلی دوست دارم ولی فیلم های بهتر از اینم هست
0
ali.masoumi1995
۹ سال پیش
gharibPULPFICTION۲o۲ شما که این لیستو قبول دارید چرا فیلم های شاهکاری مثل benjamin baten یا scent of women رو تو لیست نزاشتن بعد فیلم های مسخره ای مثل دد پویل با کاپیتان امریکا رو تو لیست گزاشتن این لیست خیلی ایراد داره
0
ali.masoumi1995
۹ سال پیش
دوست عزیزgharibPULPFICTION۲o۲ شما فیلم scent of women رو دیدید؟
1
pedramabolhasani
۹ سال پیش
فیلم باحالیه دیوس جان تراولتا چندتا سکانس بدجور منو خندوند خداییش حلالش باشه ولی نمره ۹ زیاده واسش
0
ali.masoumi1995
۹ سال پیش
این فیلم عالیه شکی نیست ولی حداقل باید تو رتبه ۱۰ ۱۱ بود کاربران همامتیاز ۸.۴ رو دادن من خودم امتیاز کاربران رو بیشتر ازimdb قبول دارم چون imdb واقعا کوچه بازاریه
0
ali.masoumi1995
۹ سال پیش
فیلم های دیکه ای هم هست که حقشون تو این رتبست مثلا دیوانه از قفس پرید
1
ali.masoumi1995
۹ سال پیش
فیلم عالیه خیلی خوبه ولی نه در این حدکه رتبه ۷ باشه
2
smamsam7
۹ سال پیش
Pulp fiction.
1
امیررضا بهره مند
۹ سال پیش
چرت ترین فیلمی که در طول زندگیم دیدم
3
smamsam7
۹ سال پیش
این پیج مال منه من یافتمش من ساختمش دست هیچ اجنبیی هم نمیدم حتی اگر رفیق سینه چاک باشه و بخواد برام بمیره
1
هادی
۹ سال پیش
فیلم خیلی خوبیه به نظرم. اما شاهکار نیست. دیالوگ ها ، فیلم نامه و بازی ساموئل ال جکسون و جان تراولتا عالی بود. امتیاز ۸ از ۱۰
6
fmoslemipoor
۹ سال پیش
بهترین فیلم تاریخ=ارباب حلقه ها ۳
1
esmaili.1380
۹ سال پیش
فقط یک جمله میتونی این فیلمو توصیف کنه !!! اونم کلمه ی شاهکاره !
واقعا تارانتینو یه دونس، خیلی قنشگ تو همه فیلماش خشم و بهت القا میکنه یه جوری که انگار واست عادیه ! واقعا یکی از بهترین کارگردان های تاریخه و جالبه اینم بدونید که وینس گلیگان سازنده سریال های بزرگی مث بریکینگ بد و بتر کال ساول، مخصوصا تو بریکینگ از خیلی از صحنه ها و دیالوگ های این فیلم استفاده کرده!!!!
Ezekiel ۲۵:۱۷ And you will know I am the Lord when I lay my vengeance upon you :D
3
moslemmahmodi
۹ سال پیش
Pulp fiction .
5
moslemmahmodi
۹ سال پیش
بوچ با ماشین زنش تصادف کرد با تفنگ مارسلوس وینست رو کشت با شمشیر ماینارد ،ماینارد رو کشت با موتور زد رفت همراه با ساعت باباش
هنوز هم ایمان نمی آورید ای قوم ...
0
aidin dadvar
۹ سال پیش
inghadr sekans va dialog faramoosh nashodani dar in filme uniqe vojud dare ke motmaenam har kasi ba gooshei az in film khatereye koochaki dareage ta hala in filmo nadidin dar down kardanesh shak nakonid va ghabel marg ino bebinid
1
bartar_eshgh
۹ سال پیش
یه فیلم کاملا متوسط به نظرم اصلا این جایگاه حقش نیس و بیخودی بزرگش کردن
0
1
۹ سال پیش
اونجاش باحال بود که اون دو تا داشتن سیاهرو .... میکردن, بیش از ۱۰ بار اون صحنه رو دیدم , اونقدر که با این صحنه خندیدم تو تمام عمرم نخندیده بودم
0
1
۹ سال پیش
فقط میتونم بگم عالی بود حیف این همه مدت که ندیده بودمش , بدون شک بهترین فیلمی که تا حالا دیدم
0
Sina Ravanbakhsh
۹ سال پیش
قریب این نظریه دو تایی که میگی تا حالا دقت کردی تمام فیلمای کارنامه تارانتینو هم دوتاییه دوتا مافیایی دوتا سامورایی دو تا وسترن احتمالا دو فیلم بعدیش هم علمی تخیلیه
2
khaledalrkasir
۹ سال پیش
بهترین که نه ولی قطعا یکی از بهترین ها..!
0
tavakolmehdi2013
۹ سال پیش
سانسور شده بود یا ... چی میگید شماها
1
www.amirh.shah.funpage
۹ سال پیش
kheili kheili khas khoob awli asan fogholade bood mn moondam chera harchi darim mirim jelo b jaye in k film ha khoob beshan, daran badtar mishan? in film vaghan shahkar bood va bas pishnehad mikonm bad az didan film ۵min besh fek konid ta dastan ro kamel hazm konid
0
www.dr.Manson
۹ سال پیش
برم که برا چهارمین بار بهترین فیلم عمرمو ببینم
0
ali.am500
۹ سال پیش
اخه من موندم این فلیمای اشغال زمون بوق چیه همه عاشقشون شدن مثلا این خیلی از شوالیه تاریکی یا اونجرز ۲۰۱۵ بهتر بودبابا جمع کنید خواهشا
0
davood.bn96
۹ سال پیش
جناب parsa_pj، بروس وین اسمه شخصیت بتمنه، ایشون اسمشون بروس ویلیسه شما برو اول اسما را یاد بگیر بعد بیا نظر بده...
2
amirmohamadabaei
۹ سال پیش
شاهکاری غیر قابل توصیف
0
ehsanahani
۹ سال پیش
فقط شیره و بستنی ؟ و ۵ دلاره؟
0
matinmaktoobian
۹ سال پیش
wtf??? تا پدرخوانده هست(هم ۱ هم ۲) تا بتمن ۲ هست(dark knight ۲۰۰۸) چرا بهترین فیلم تاریخ؟؟ الان جو گیر شدی شما؟؟ یه فیلم عالی که میبینی بهترین فیلم تاریخه؟؟به نظر من همون۷ بستشه ۱ خیلی زیاده. ازت خواهشمندم جو گیر نشو
0
aikhanigame
۹ سال پیش
شیوع فیلم سازی تارانتینو ۱شروع عالی فیلم با موسیقی عالی ۲خشونت بسیار زیاد همراه با کمدی و موسیقی عالی فیلم ۳جابجا بودن سکانس های فیلم مانند یک پازل و موسیقی عالی فیلم ۴دیالوگ های چرت و پرت و بی معنی و موسیقی عالی فیلم ۵پایان شاهکار فیلم و موسیقی عالی فیلم
0
sorooshhadibagi
۹ سال پیش
من موندم چرا این فیلم کاندید بهترین فیلم شد؟چرا برنده نشد؟
1
sorooshhadibagi
۹ سال پیش
اون سکانسی که جولز میخواد یه نفرو که به مارسلوس والاس خیانت کرده بکشه شروع میکنه آیاتی از کتاب انجیلو میخونه اون سکانسش یکی از بهترین سکانس های فیلمه
0
sorooshhadibagi
۹ سال پیش
تارانتینو دوتا فیلم ضعیف داره یکی ضدمرگ که اصلا موندم با این استعدادش چرا همچین فیلمی ساخت یکی جکی براون
0
sorooshhadibagi
۹ سال پیش
فیلم بود یا مدرسه ی سینما؟ امتیاز ۱۰/۱۰
2
rafati2.m
۹ سال پیش
وینسنت ۳ بار رفت دستشویی و هر ۳ بار هم به معنای واقعی کلمه ر*ی*د :|
2
mostafahasanzaade
۹ سال پیش
یادش به خیر، پرویز پرستویی تو مارمولک: بحث امروز ما در مورد فیلم سینمایی پالپه فیکیکشن میباشد این فیلم ساخته برادر تارانتینو میباشد ایشان یکی از برادران اهل کتاب میباشد... :دی دییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
3
smamsam7
۹ سال پیش
سعی کنید به معنی واژه ی پالپ خوب توجه کنید . واژه ها سخن میگویند
...
0
POORIA.ZAKHAR
۹ سال پیش
in fim ro hezaran bar didam va azash sir nashodam
2
امیررضا بهره مند
۹ سال پیش
غریب ممنون از اطلاعاته فوقالعادت از این فیلم
1
imanheydari2012
۹ سال پیش
in film ro bayad dah bar did :)))
3
javad breaker
۹ سال پیش
نکات مثبت زیادی داشت مخصوصا داستان اول و پایان داستان آخر ( تو رستوران ) ولی بنظرم فیلم های کریستوفر نولان واقعا یه چیز دیگست ، interstellat یا inception
1
barfan.barani
۹ سال پیش
اطلاعاتش درباره شهر آمستردام خیلی خوب بود
2
zk.alavi
۹ سال پیش
فیلمی بسیار زیبا که هرگز خستگی را به تن راه نمیدهد. بعضی ها میگن این فیلم با چه منظقی پنجم در imdbهست و من در جواب میگمشما اگه فیلم دیدنو بزارید کنار در اینده به سعادت میرسید. از نظر من هیچ فیلمی نمیتونه اول باشه پس من میگم پنجم مسلما حق این شاهکاره. اثری متفاوت و ماندگار ۱۰/۱۰
4
smamsam7
۹ سال پیش
بهترین فیلم کل هستی از ازل تا ابد
1
morteza_363
۹ سال پیش
اقا این چه فیلمی بود چطور فیلم پنجم دنیا شده اصلا جالب نبود احتمالا تو فرهنگ خودشون براشون جالب بوده که اینجوری امتیاز دادن بهش
1
redscorpion77tin
۹ سال پیش
تنها دیالوگ فیلم که زیبا بود جمله بروس ویلیس تو تاکسی بود که گفت اسم های آمریکایی همه معنی گوه میدن
1
k.parham1986
۹ سال پیش
یعنی فقط اونجایی که مارسلوس والاس سر چهارراه بوچ رو میبینه میگه .... Mother fucker
4
mohammadishahrokh
۹ سال پیش
توی یه سایت نوشته بود که یکی از دوستای دوستای دوستاش طی دو ساعت مصاحبه با تارانتینو جریان کیف رو خود تارانتینو گفته بود که الان خلاصش رو براتون مینویسم.
اولین باری که مارسلوس والاس رو میبینم تصویر از پشت سرشه که داره با بروس ویلیس صحبت میکنه، تو این قسمت میبینیم که پشت سر مارسلوس والاس چسب زخم داره همینطور یه بخش از فیلم که وینست وگا میخواد قفل کیف رو باز کنه میبینیم که رمزش ۶۶۶ و هر بار که در کیف باز میشه زیباییه محتویات درون کیف بیننده رو مات و مبهوت میکنه و تو بخشی از انجیل اومده که شیطان از پشت سر سراغ شما میاد و روحتونو میگیره و همینطور بنا به اعتقادات مسیحیت زیباترین داراییه هر شخص روح اونه.
خلاصه جریان از این قراره که شیطان روح مارسلوس والاس رو گرفته و حالا مارسلوس والاس جولز و وینست رو فرستاده تا برن و روح مارسلوس والاس رو پس بگیرن و به همین خاطر گلوله ها بهشون اسیبی نمیزنه و خدا میاد پائین و جلوی گلوله ها رو میگیره و اون سه تا بچه از عوامل شیطانن.
1
saeed_nl7
۹ سال پیش
این بروس ویلیس خجالت نمیکشه بابا شرم و حیا هم خوب چیزیه!
2
hltt1449
۹ سال پیش
the most overrated movie in history
5
ali.akbar1391
۹ سال پیش
چرت ترین فیلم تاریخ
4
redscorpion77tin
۹ سال پیش
خطر اسپویل ... ... ... فقط اگه تو لحظه تجاوز قرعه به نام بروس ویلیس می افتاد اون وقت بهتر ترین فیلم تاریخ میشد
2
Aghay_arash21
۹ سال پیش
این فیلم انقدر ساده و روان همه چیزو بیان میکنه که مخاطبی مثل شما دنبال یه چیزی میگرده که نفهمش . داستان عامه پسند داستانه یه سری روابطه سادس که کارگردان با هنر خودش اونارو شگفت انگیز میکنه . واقعا معرکست .البته از نظر من . فیلم دیدن سلیقه ایه برادر . من که هربا میبینم لذت میبرم
2
smamsam7
۹ سال پیش
محمدرضا جوکر حرف نداره ولی چه کنیم که ما پالپ فیکشن رو بیشتر دوست داریم تا ابد اون دنیا هم ...
1
aliyousefi75590
۹ سال پیش
فوق العاده
4
tiam02c
۹ سال پیش
به نظرتون چرا تارانتینو انجیل رو تحریف کرده (اشاره به اینکه اون آیاتی که از انجیل خوند تقلبی بودن)؟!
2
asramiata
۹ سال پیش
غیر قابل ‍‍‍پیشبینی ترین اثر سینمایی ... یعنی معمایی ترین فیلم رو هم بیاری بین فیلم وقفه ایجاد کنی میتونی حدس بزنی چی به چیه اما دو ساعت هم بین این فیلم وقفه ایجاد کنی عمرا بفهمی لحظه ی بعد چی قراره اتفاق بیوفته او نایی هم که می گن این فیلم چی داره که بقیه ی فیلما نداره باید بهتون بگم توکدوم فیلمی دیدین داستان به این سرعت تغییر کنه کدوم فیلمنامه ای رو اینجوری دیدین سکانس هارو بهم ربط بده .... اگرم باز میگین این فیلم فقط از نظر یک سری افرادی قشنگه و رو نظره imdb نمیشه حساب کرد باید بهتون بگم نمره ی منتقدین ۹۴ و اگر نقد تمام منتقدین بزرگ سینما رو بخونید از این فیلم به عنوان شاهکار یاد شده پس دیگه حرفی واسه گفتن باقی نمیمونه
1
amoshahi.sadegh
۹ سال پیش
من بین این فیلم و ارباب حلقه های ۳ پیتر جکسون و خوب بد زشت سرجیو لئونه و بین ستاره ای کریستوفر نولان خیلی گیر کردم و دوباره همه این فیلمها را دیدم و انتخاب من به عنوان بهترین فیلم تاریخ سینما؛ پالپ فیکشن به کارگردانی تارانتینو است
0
محمد یادگاری
۹ سال پیش
خطر اسپویل
این فیلم یه سوتی وحشتناک داره.اون جایی اون پسره از اتاق میپره بیرون تیر اندازی میکنه و هیچکدوم اون تیرا به جولز نمیخوره و میخوره به دیوار پشتشون.درسته؟اگه یه ذره قبل این صحنرو نگاه کنین میبینین که جای گلوله ها از قبل روی دیوار هستش!!!!!عجیبه فیلم به این خوش ساختی یه همچین سوتی داده باشه
2
Sina Ravanbakhsh
۹ سال پیش
مهم ترین پیامی که من از فیلم گرفتم
جولز مشیت الهی رو فهمیدو از کارش کنار کشید و زنده موند وینست وگا به اون بی توجهی کرد و یک روز بعد مرد!!
1
mamali.mh76.mh
۹ سال پیش
چرا موسیقی پایانی کاندیدای اسکار نشده ؟؟؟
2
ahmadt4910
۹ سال پیش
فقط یک کلمه.. شاهکار
0
مصطفی ملکیان
۱۱ سال پیش
فیلم بسیارزیبایی.فیلم بیناش حتما باید این فیلم ودیده باشن وتوآرشیوشون داشته باشن.یکی ازفیلمهای معروف تارانتینو هست.
0
metal_24_ali
۱۱ سال پیش
فیلم زیبایی بود.. مخصوصا آهنگ اول فیلم و تیکه‏ی آخر فیلم.. همراه با صحنه‏های هیجانی
ولی فقط تو فرهنگ خودشون معنا میده/
1
rezaei.xps
۱۱ سال پیش
دفعه ی اول که فیلم رو میبینید متوجه خط زمانی بسیار دقیقش نمیشید
باید ۱۰ بار ببینید که متوجه شاهکار بشید
دیدگاه کاربران
دیدگاه خود را با سایر کاربران به اشتراک بگذارید.
این فیلم فراتر از یه درک سادس یا یه کشمکش آرتیستی مسخره ،کافیه ذهنتو باز کنی بدون شک از دید من این فیلم رتبه ی اول رو داره
"پالپ فیکشن" اثر کوئنتین تارنتینو را می توان شاهکار سینمای پاپ به حساب آورد. نویسنده در تلاش بوده تا با استفاده از عناصر مبتذل و نکوهیده و بعضا اِلِمان های عادی اجتماعی، برداشتی هنری و جذاب به مخاطب خویش اراده کند؛ به عنوان نمونه تارانتینو در یکی از مصاحبه های خود، مفهوم خشونت را خنده دار ترین موضوع برای سینمای عامه می داند. و از این دیالوگ می توان به سادگی ذات آثار وی شناخت.
بازی افراطی با خون و اسلحه و استفاده از جلوه های ویژه ی افراطی، مشابه آنچه در سینمای حماسی ژاپن به چشم می خورد را می توان از ویژگی های بارز این اثر تارانتینو دانست. از دیگر عنصر مهم می توان به دیالوگ های برجسته در فیلم های تارانتینو اشاره نمود... بگونه ای که گاه تمام فیلم به مجموعه ای از دیالوگ های برجسته تبدیل می شود. استفاده از مفهوم اعجاز و عوامل خارق العاده از دیگر عوامل مهم در سناریوی پالپ فیکشن است که تاثیر بسزایی در همفکری مخاطب با اثر حاضر دارد.
تماشای این اثر فاخر را به تمامی علاقه مندان به سینما توصیه می کنم.
با اینکه جزوه فیلمهای برتر دنیاست ولی من خوشم نیومد باید بگم سون و اینسپشن و فایت کلوپ از این فیلم بهترن
ممنون
خارق العاده است.
کوئنتین تارانتینو یه آدم مریضه روانیه!!! دقیقا همونجور که یه کارگردان یاید باشه...و همین باعث میشه که وقتی فیلم های سگ دونی پالپ فیکشن کیل بیل ها حروم زاده های پست فطرت و جنگو رو نگاه میکنیم از شدت هیجان که در عین زیبایی هنری فیلم برامون نمایان میشه لذت ببریم...یکی از ارزشمند ترین کارگردانان و بازیگران
عاشقشم <۳
این فیلم که دیگه نیازی به تعریف نداره,دوستان گلم به عنوان داداش کوچیکتون میخوام بگم نیاز نیست حتما همه فیلمارو معنیو مفهومشو کامل درک کنید اونجور که کارگردان میخواد,گاهی اوقات لذت بردن از یه شخصیت یا دیالوگ میتونه اون فیلمو به زیباترین شکل جلوه بده نیاز نیست لزوما بگید: حالا این فیلم چی میخواست بگه.
عاشق این فیلمم
چی بگم! خداست :x :*
من که نفهمیدم مفهوم این فیلم چیه
واقعا زندگی مثل این فیلمه
فقط باید گفت کوانتین تارانتینو یک نابغه است.
یک فیلمه معرکه از تارانتینو.
عالیییی.
من و دوستام ۱۰ بار دیدیمش هنوزم عاشقه دیالوگهاشیم.
این فیلم جزء ۳ فیلم اول دنیاست،حتما ببین.شک لحظه هم شک نکنید
من ک درکش نکردم
۱۰/۱۰
فیلم خیلی خوبی بود
۹/۱۰
حتما ببینید
چقدر کلمه f*ck داشت........
عالیه.......
وای این فیلم معرکس
ولی بهترین نیست
تدوینش که بهترین تدوینه
کارگردانش یک نابغس که توی فیلم بازی میکنه
توی فیلم مازمولک هم به این فیلم اشاره میکنند
سه تا داستان مرتبط به هم رو نشون میده
یک سکانس رقص داره که شاهکاره
توی فیبم هزاران تا نکته وجود داره
حتما ببینید
خیلیا فیلم رو درک نکردن و میگن فیلم بد تارانتینو :/ این فیلم یکی از بهترین فیلم های تاریخه اولین فیلمی که ساختار زمانی متفاوتی داشت و هیچکس مثل این رو ندیده بود و البته فیلم نامه خوب تارانتینو که تو رو جذب میکنه به شکلی که من فقط چند دقیقه از این فیلم رو دیدم داخل لپ تاپ پسر عموم و تا رسیدیم خونه دانلودش کردم و درجا دیدمش
خلاصه هر کی بدش میاد باید بره عمو پورنگ ببینه
تارانتینو اگه میدونست gharib۲۰۲۰ انقد عاشق این فیلمه چی میشد خخخخخخخخخ
بهترین فیلم منتقدین
زندگی من به دو دسته تقسیم شد قبل pulp fiction و بعدش????
اگه فیلم ۲۰ دقیقه ی اخرشو نداشت الان میومدم و میگفتم چه چیز چرتی بود
ولی واقعا منغلب شدم
دوباره میبینمش و نظرمو میگم
gharib
اگه خوشم اومد میتونی به ثوابات اضافه کنی چون اگه نبودی حالا حالا ها فیلمو نمیدیدم:)))))))))))))
عالی بود
فیلمش قشنگ بود ولی خواهشن جو گیر نشین بابا شاهکار بی بدیل تاریخ چیه دیگه شاهکار فقط پدر خواندس والسلام
یا حسین...................فک کنم باید حداقل ۱۰۰ بار ببینم
ممنون از جوابتون آقای moslem۳۶۳۶ . مبخواستم بدنم از نظر شما و بقیه دوستان ارجمند ، کلا موضوعش سنگینه یا راحت ؟؟ یعنی موضوش از inception هم سختره ؟؟
تارنتینو خدای سینماست????????????????????????
اقایان ببخشید یه سوال دارم ، موضوع این فیلم سخت یا آسون؟؟؟ باید خیلی روش تمرکز کنیم
؟؟؟
عاشق شخصیت وینست وگا شدم بعد از بارها و بارها دیدن این فیلم هنوزم باورم نمیشه وینست مرده هنوزم منتظرم از ی جایی سر در بیاره وای این فیلم هیچی کم نداره هر چی که شما از ی فیلم نیاز دارین توش هست کسانی هم که میگن این فیلم خوب نیست برید فیلمهای امیتا باچانو ببینید حتما اون براتون خوبه طرف فیلمای امریکایی و هالیوودی نرید ن خودتونو اذیت کنید ن ما رو.
فقط کسایی که سلیقه خاص دارن این فیلم رو میپسندن
اگه طرفدار پرو پا قرص فیلمایی امثال بتمن و مرد عنکبوتی و هری پاتر هستید این فیلم رو اصلا نبینید
من خودم به شخصه دوست داشتم این فیلم رو
اگر خدانکرده این فیلم ساخته نمیشد بهترین فیلمم پرواز بر فراز آشیانه فاخته
اگه میشه لطف کنید سانسور شدشم بذارید
خدای فیلم
شاهکار.
فیلمی که باید چند بار دید
صد بار ببینی کمه
بهترین فیلم خدا
داستان عامه پسند اثر کوئنتین تارانتینو، نمونهٔ دیگری از یک فیلم پست مدرن است. فیلم، داستان های در هم پیچیده ای از چند گانگستر، یک بوکسو، و چند دزد را بیان می کند. فیلم تسلسل زمانی را در هم می شکند. این فیلم بینامتنیت را مورد توجه قرار می دهد: به این صورت که از حوزه های سنتی هنر فاخر و مبتذل تکه هایی را به صورت ارجاع، در فیلم می آورد. داستان عامه پسند زمان را (با استفاده از تایم لاین های ناهمگام) و با به کارگیری ویژگی های سبکی مربوط به دهه های پیشین و ترکیب آن ها در فیلم، در هم می شکند. از طریق تمرکز بر روی بینامتنیت و ذهنیت (سوبژکتیویتی) زمان، پالپ فیکشن شیفتگی پست مدرن، نسبت به علائم و پرسپکتیو سوبژکتیو (ذهنی) را به صورت قرار دادن هر چیزی که معنایی را القاء کند در صحنه، به نمایش درمی آورد.
شاهکار
جمله ای پیدا نکردم که بتونم پالپ فیکشنو توصیف کنم
یه شاهکار بی بدیل که قطعا همه نمیتونن درکش کنن و ازش لذت ببرن
۹.۹/۱۰
بزارین بگم اولین شاهکار نسل پست مدرن. (اگر نه بهترین)
بازی تارانتینو با تمام چیزهایی که داره باعث میشه که این فیلم تبدیل به یکی از پر تخیل ترین فیلمهایی بشه که شما میتونید ببینید.
تمام جنبه های زشت دنیای پست مدرن رو تارانتینو به شکل خنده داری به بازی میگیره، و خب مزیت تارانتینو هم همینه که براش مهم نیست چه اتفاقی بعد از اکران یا دیده شدن فیلمش می افته، اون تا جایی ادامه میده که شما آب از سرتون بگذره.
این فیلم یک تارانتینوی خالص به شما نشون میده که اتفاقا یک شاهکار در مقیاس جهانی کلمه هست
یاسر ملک زاده
نقدی نسبتا کامل از داستانهای عامه پسند(دوستان اگر بخوایم ادعا کنیم نقدی کامل از این فیلم داریم باید به صورت یه کتاب باشه چون این فیلم در پیکره چند صفحه نقد نخواهد شد)
((((متن از علی پورزارع))))
بدون شک قصه های عامه پسند از ذهنی خلاق نشات یافته
ذهنی که خون و وحشت و عشق و جرات "مخدر .شمشیر کاتانا(شمشیر سامورایی).دستکش بوکس .چسب زخم .میلک شیک.یک ساعت و یک عدد و تنها یک عدد hunny bunny را در هم میامیزد تا اثری استخوان دار به روایت غایی سینما خلق کند.
داستانهای عامه پسندنگاهی عمیقبه فرهنگ عامه معاصر و دهه نودی آمریکا دارد . که در آن از همه المانها و جذابیتهای سینمایی برای تاثیرگذاری بیشتر استفاده شده است. میتوان انرا یک کمدی سیاه معرفی کردو یا آنرا در ژانر نئو نوار معرفی کرد. که اندیشه پست مدرن را دنبال میکند.
از ویژگیهای ناب شخصیتها و داستانها این است که فیلمنامه نویس انها را در انتهای کار تصور نمیکند و به انها اجازه پیشروی میدهد تا خودشان راه خود را انتخاب کند(یک هنر نو و یکی از سبکهای کاری تارنتینو)
بدون شک یک فیلمنامه ای زیبا شاید بتوان گفت بهترین فیلمنامه ......از خواص فیلمنامه داستانهای عامه پسند تازگی حوادث است
به گونه ای که میتوانم بگویم اگ روزی شما را مجبور کردند به محبسی بروید و تا اخر عمر در انجا سر کنید و تنها حق این را داشته باشید که یک فیلم همراه خود ببرید بهتر است این فیلم را ببرید حتی اگر علاقه ای به دیدنش ندارید اما چرا؟
چون پالپ فیکشن داستانهایی را روایت میکند که بعد از هر بار دیده شدن توسط مخاطب بیشتر کشف جزییاتش صورت میپذیرد
سادست داستانهای عامه پسند لحظه ای استراحت ندارد و تماما هیجان و اتفاق است.
سوالی که پیش میاید اگر هر لحظه در هیجان باشیم شخصیت ها چه زمانی خود را بازیابی و دوباره سازی میکنند؟سوالی به جاست اما پاسخ ان این است پالپ فیکشن تنها فیلم دنیاست که شخصیتها خود را در اوج هیجان بازیابی میکنند...
مثال:وینست به صورت اتفاقی مغز جوانی را متلاشی میکند بعد از ان انتظار شگفتی و دستپاچگی و فرورفتن شخصیت وینسنت در دنیای خویش ولو برای چند لحظه را داریم اما وینسنت با خونسردی تمام این را اتفاقی میداند و حتی یک دستنداز خیابانی را مقصر حادثه میداند.
در پالپ فیکشن شخصیتی معمولی نداریم روزی معمولی نداریم ساعتی و دقیقه ای و حتی لحظه ای معمولی و بی اتفاق نداریم.
صحنه هایی که شاید برای اولین بار گاهی تمسخر مخاطب و خنده ای ناشی از شگفت زدگی حادثه ای نو را در پی داشته باشند ولی اگر سینما را حرفه ای دنبال کنیم و با مفهوم واژه پست مدرن اشنا باشیم و فیلم را برای بار چندم ببینیم در میابیم که با یک شاه سکانس طرفیم به عنوان مثال:
در روایت وینست و میا میبینیم که وینسنت اضطرابی از برخورد خود با همسر رییسش دارد چون داستان ماساژ پا راشنیده و علاقه ای ندارد از ساختمان پرت شود طریقه معرفی شخصیتهای وینسنت و میا و کنار گذاشتن تعارفات و نحوه سفارش دادن غذا و کنایه به سفارش میلک شیک پنج دلاری که نشانگر زیبای در عین ارزانی و تعیین ارزش با لمس کردن و چشیدن بود (که یکی از زیباترین قسمتهای فیلمنامه بود) و همینطور صحنه رقص وینسنت و میا (عبور کنیم از اتفاقاتی که در هنگام سفارش غذا و تعریف لطیفه افتاد ) برای خود شاه سکانسی است که به روایتی اقتباس از شاهکار فدریکو فلینی هشت و نیم است.
و سرانجام انتظار مخاطب چیست ؟همگی به خاطر پیشامد بردن مسابقه انتظار داستانی احساسی بین وینسنت و میا داریم حال انکه میا داستان لمس شدن پای خودش را توسط انتوان راکامورا نصفه سیاه و نصفه سامورایی (تعریف شخصیت به بهترین شکل و ملموس تنها در یک جمله)را رد میکند و صحنه ای که وینسنت از خودش میخواهد مودب باشد و با صرف نوشیدنی خانه را ترک کند...که اینها فرجامی احساسی را بین دو کارکتر طلب میکند ..خب حال فرجام چیست؟زمانی که همه انتظار رابطه ای احساسی را دارند میا اور دوز میکند و و اضطراب بر مخاطب حاکم شده و به اوج خود میرسد و با احیای دوباره میا به خط اصلی بازمیگردیم این کشمکشهای حوادث هیچکدام هیچگاه مورد انتظار مخاطب نبوده و نیست.....
درباره شخصیتها باید گفت پالپ فیکشن پیچیده ترین و پربار ترین شخصیتهای تاریخ سینما را دارد در هر روایت ۲ یا ۳ یا ۴ و... شخصیت جدا از هم تعریف میشوند و هر کدام به زیبایی ساخته و پرداخته میشوند در هیچ اثر سینمایی این چنین شخصیت پردازی نابی را نداریم .حدود دو ساعتو نیم زمان کافی برای ساختن و تعریف کردن و فرجام بخشی این حجم از شخصیت های گوناگون نیست اما تارنتینو از پس اینکار به زیبایی و به بهترین شکل برامده.
توجه داشت باشیم تمام شخصیتا برای مخاطب فیلمبین اشنایی خاصی دارند چون اکثر اتفاق ها و شخصیتها اقتباسی بوده و گویی قبلا در اثری دیده شده اند (((انگار قطعاتی از پازلهای مختلف را برداشته باشیم و بخواهیم با ان قطعات مختلف پازل جدید و واحدی سر هم کنیم)))
به روایت داستان داستان بوچ و دوست دخترش سری بزنیم....
بوچ در ابتدا یک مزدور جلوه میکند کسی که قرار است در مسابقه بوکس از عمد به زمین بخورد
مارسلوس:هی بوچ.... تو الان قدرت داری ولی این قدرت همیشگی نیست.....
هنگامی که توسط کارفرمایش به او مبلغی داده میشود به همرا این جمله که تو کاکا سیاه منی.....و بوچ در پاسخ میگوید :ظاهرا اینطور به نظر میرسه دیگر این ادعا برای مخاطب تکمیل میشود که بوچ یک مزدور است .وقتی مارسلوس میگوید ممکن است کمی احساس سوزش کنی که ناشی از غرور است ...گور پدر غرور... و با وعده قدم زدن در کاراییب سعی در خرید غرور بوچ دارد و بوچ با اندوهی در نگاه این غرور را میفروشد.حال مخاطب یک بوکسور خود فروش و بی غرور را شاهد است اما در لحظه ای و با رفتن بوچ به انسوی بار و شنیدن این جمله توسط وینسنتی که روزی پر هیجان را گذرانده اولین جرقه غرور زده میشود و چشمان شرمسار به چشمانی نیمه مغرور تبدیل میشود(بوچ:به چی زل زدی دوست من؟....وینسنت:من دوست تو نیستم کیسه بوکس)...... و اینک ساعتی که بوچ را در برابر سرنوشتش قرار میدهد..ساعتی که ماجرایش در یک فلش بک توضیح داده میشود ساعتی که داستانش توسط کریستوفر واکن در ابتدا به گونه ای روایت میشود که حس میهن دوستی مخاطب امریکایی را تحریک میکند ساعتی که از پدر بزرگ به پدر و نسل به نسل چرخیده و در اوج این روایت احساسی به یک باره با شیطنت همیشگی تارنتینو روبرو میشویم نمای کلوز اپ واکن به یک باره تبدیل به یک مدیوم شات میشود و لحن واکن تغییر میکند و داستان از زمانی که واکن میگوید پدرت ساعت را در مقعد خود پنهان کرد تا دست زرد یک ویتنامی به ان نخورد و بعد از چند سالمرد و من هم این را دو سال در مقعد خود پنهان کردم کمدی ترین سکانس فیلم را به نمایش میگذارد....اری در داستانهای عامیانه وقتی در اوج هستیم فرودهای عجیب و غیر منتظره ای داریم.
اما وقتی داستان ساعت به یاد بوچ میفتد غرور خود را بازسازی کرده و بر خلاف توافقش با مارسلوس مسابقه بوکس را میبرد و حتی به گونه ای شاید کمدی وار این اراده دوچندان باعث کشته شدن حریفش در رینگ میشود .بوچ بعد از مسابقه پا به فرار میگذارد و سکانسی عالی در تاکسی با بازی بی نظیر زن تاکسی ران را داریم(باز هم مخاطب احساس میکند که این سکانس را جایی دیده که این بیشتر به خاطر اقتباسهای بی نظیر عالیجناب کوینتین است) زنی که با ارامش کامل از بوچ میپرسد اینکه کسی راانقدر کتک بزنی تا بمیرد چه حسی دارد و بوچ میگوید کوچکترین احساس بدی ندارم بوچ خود را به معشوقه بسیار ارام و شیرین خود میرساند و قصد فرار میکند اما جاماندن ساعت در اپارتمانش سبب روایت قصه(( زد)) میشود.
سری به روایت زد بزنیم
دقت داشته باشیم که بیشترینصحنه های اکشن فیلم نشات گرفتهاز وقایعی است که کاراکتر های فیلم برای کنترل بحرانی که در آن گرفتار شده اند انجام میدهند
بوچ به اپارتمانش باز میگردد و با وینست روبرو میشود(بررسی این که چرا وینست جان باخت و جولز همراهش نبود و اصلا دلیل کشته شدن وینسنت از نگاه تارنتینو بماند برای روایت داستان وینسنت و جولز)
وقتی در عین ناباوری بوچ وینسنت را در خانه خود با اسلحه خود وینسنت بدون اندکی رحم(شاید به دلیل بی احترامی وینسنت به بوچ در بار)((وینسنت سه بار در طول فیلم به دستشویی رفت و هر بار حادثه ای رخ داد و هیجان افزود که این بار مرگش را در پی داشت))میشکد با ارامش تمام سوار ماشین میشود تا نزد دوست دختر خود بارگردد اما اینبار سر چهار راه و پشت چراغ قرمز با شخص مارسلوس والاس روبرو میشود(سکانس اقتباسی از روانی الفرد هیچکاک( بوچ قصد زیر گرفتن مارسلوس را دارد که در کشتنش ناموفق است و طی کشمکشی بین مارسلوس و بوچ درگیریشان به فروشگاهی راه پیدا میکند که بوچ هنگام مشت زدن به صورت مارسلوس همان دیالوگهایی که مارسلوس برای غرور بوچ به کار میبرد را به صورت کنایه امیز به کار میبرد و هنگام کشتن مارسلوس با مانعی روبرو میشویم....صاحب فروشگاه(ماینارد) صاحب فروشگاه پس از دستگیری بوچ و والاس تلفن را برمیدارد.... اینجا مخاطب توقعپلیس را داد اما صاحب فروشگاه میگوید :زد ماینارد هستم...اره عنکبوت دو تا پشه گرفته (((:در ادامه سکانس برش داده شده ای را میبینیم در زیر زمینی مخوف و همراه با وسایل شکنجه و ازار جنسی بوچ و مارسلوس بسته شده به دو صندلی به هوش میایند در حالی که شاهد سخنرانی مخوف زد هستیم کسی که با لباس قانون ظاهر شده ولی بی شک یک شخصیت سادیسمیست زمانی که به دوست و همکارش میگوید بیرون بایست چون امروز روز پنجشنبه و نوبت من است نوعی فلش بک بدون تصویر و تنها با دیالوگ به کارهای سادیسمی این دو فرد است و اما شخصیت گیمپ کسی که در این زیر زمین حبس شده و ابتدا مخاطب فکر میند که یک قربانیست اما زمانی که بوچ قصد فرار دارد و گیمپ فریاد میزند این تفکر عکس میشود.خوب....زد مارسلوس را برای اغاز کار انتخاب و به دالانی مخوف و جدا میبرد و در این هنگام بوچ دستان خود را باز کرده و قصد فرار میکند ولی هنگام رفتن وجدانش و ان غروری که از شب قبل در او به وجود امده اجازه تنها گذاشتن مارسلوس را نمیدهد و اما..... یک شاهسکانس دیگر بوچ برای مقابله با زد و دوستش باید سلاحی انتخاب کند که به نظر تارنتینو از انتخاب این سلاحها قصدی دارد
بوچ ابتدا یک چکش انتخاب مکیند شاید بتوانم این چکش را همان چکش فیلم اولد بوی که سال قبل از ساخت پالپ فیکشن ساخته شد و به معروفیتی عظیم دستیافت معرفی کنم حال بوچ سلاح قوی تری میابد یک چوب بیسبال که شاید بتوان این چوب را همان چوبی که در اینده خرس یهودی در حرامزاده های بی شرف استفاده میکند دانست.و باز هم یک سلاح دیگر یک اره برقی ..و شاید این اره برقی همان باشد که تارنتینو بعدها در فیلم Grindhouse استفاده میکند و در نهایت قویترین سلاح به نگاه بوچ مینشیند یک کاتانای ژاپنی این یکی بدون شک همان شمشیری که در بیل را بکش به دستان هاتوری هانزو برای عروس داستان ساخته میشود.
بوچ به دالان میاید در حالی که مارسلوس به شدت تحت فشار است بوچدوست زد را کشته و مارسلوس نیز زد را زخمی میکند حال یک دیالوگ به شدت زیبا داریم...
((بوچ:تو خوبی.........مارسلوس:نه مرد خیلی با خوب بودن فاصله دارم))مارسلوس تحت تاثیر جوانمردی بوچ قرار گرفته و به شرط حفظ راز و ترک شهر به بوچ اجازه رفتن میدهد ((همیشه فکر کردم اگر جای مارسلوس و بوچ تو اون زیرزمین عوض میشد چی میشد؟)) بوچ به همراه دوست دختر شیرین خود شهر را با چاپر زد ترک میکند و این روایت پایان میابد.
و اما روایت اصلی داستان روایت دو دوست و دو همکار:روایت بوچ و وینسنت:
قبل از شروع روایت دقت داشته باشیم که در پالپ فیکشن شخصیت ها بر پایه دیالوگها محوریت خاص خود را میابند مثلا وینسنت فردی کم حرف است گویی در عالم فردیست که همیشه نشئه مواد است.جولز فردی دقیق و مبتکر که نوعی رهبر است.تیم راث و هانی بانی عاشق و معشوقانی احمق و وولف یک کار راه انداز خونسرد....
روایت وینسنت و جولز را در سه مرحله ارزیابی میکنم(تولد....رشد....مرگ)
روایت تولد مربوط به ابتدای فیلم است جایی که جولز و وینسنت برای بازپسگرفتن کیف حاوی نور درخشان مارسلوس به خانه چند جوان اماتور میروند(در راهرو ساختمان شخصیت جولز و وینسنت به زیبایی با چند دیالوگ ساخته و پرداخته میشود) و جولز ابتدا بازی مرگ خود را برای ان جوانان انجام میدهد.ایطور که ابتدا ایه ای از انجیل میخواند و سپس...((حزقیال نبی.ایه ۲۵.سطر۱۷))( راه مرد درستکار از همه سو در بند ناراستی خودپرستان و جور اهریمنان است. خوشا آنکه به نام نیکوکاری و خوشنودی گله ناتوانان را در دره تاریکی چوپانی کند که او پاسدار برادر خویش و یابنده فرزندان گمشده است. و من با کینه و خشم بر آنان که بخواهند برادرانم را نابود کنند خواهم تاخت و آنگاه که خشمم را بر تو فرود آورم، خواهی دانست که من پروردگارم)و بعد با وینسنت شروع به شلیک به مرد جوان میکنند و اما یکی از جوانانی که در خانه حضور دارد (ماروین)و به نوعی جاسوس این دو بوده از حضور یک فرد با تفنگی بزرگ در دستشویی خبر نداده بود که انفرد از دستشویی بیرون امده و تمام فشنگهایش را به طرف وینسنت و جولز شلیک کرد اما هیچ برخوردی به بدن وینسنت و جولز شکل نگرفت ...حال تولد تمام شد و به مرحله رشد میرسیم....
جولز خطا رفتن انهمه فشنگ را ناشی از لطف الهی ومعجزه قلمداد میکند و وینسنت تنها یک اتفاق و این موجب بحث بین این دو فرد میشود که هیچیک به طور قطع از موضع خویش پایین نمیایند و هر کدام راه خویش را دارند و جولز ادعا میکند بعد از این کار قصد بازنشستگی دارد و این لطف الهی را نادیده نمیگیرد ....در ماشین و در هنگام برگشت یک حادثه رخ میدهد حادثه ای که هیچ مخاطبی انتظار وقوعش را ندارد...اسلحه وینسنت به طور اتفاقی گلوله ای شلیک و مغز ماروین را متلاشی و کل ماشین را خون میگیرد...حال برای خلاص شدن از وضعیت و گیر نیفتادن به خانه دوست جولز.جیمی( با بازی بسیار بد کویین تارنتینو میروند) مشکل اینست که همسر جیمی یک ساعتو نیم دیگر از راه میرسد و جولز برای رفع کارها به مارسلوس تلفن کرده و طلب کمک میکند و مارسلوس برای کمک وولف را میفرستد ((یک شخصیت عالی و کار راه انداز بی نهایت خونسرد و بی نهایت حرفه ای وولف ترتیب تمام کارها را میدهد)) و وینسنت و جولز نیز راه خود را ادامه میدهند تا کیف را تحویل مارسلوس بدهند.حال سکانسی در رستوران و خوردن غذا داریم و البته اینکه جولز گوشت خوک نمیخورد و این کنایه ای به همان دینداری و دو بعدی بودن وجود جولز است کسی که ایه ای از انجیل میخواند و گوشت خوک نمیخورد و در کمال خونسردی ادم میکشد...هنگامی که بحث وینسنت و جولز در رابطه با معجزه ای که رخ داد و شایدهم اتفاق بالا میگیرد وینسنت بحث را ناتمام گذاشته و به دستشویی میرود و این همان زمانیست که دو دزد احمق و عاشق و معشوق ما وارد ماجرا شدهو قصد دزدین کیفهای مشتریان و کیف جولز را دارند.و اما روایت مرگ:زمانی که تیم راث قصد دزدیدن کیف را دارد جولز اسلحه را از چنگ او در اورده واسلحه خود را بر شقشه او قرار میدهد و این سبب خشم معشوقه او هانی بانی(یولاندا) میشود و در اینجا لحظه را داریم که نشانی از تغییر واقعی شخصیت جولز به خاطر معجزه قبلی دارد.
۱۵۰۰ دلار از پول خودش رو تیم راث میده و به گفته خودش .....این این پول جونته رینگو این پولو میدم تا تو رو نکشم.
و بعد روایت دوباره ایه ...بعد از اینکه که جولز ایه را برای تیم راث میخواند این را باز گو میکند:
من این ایه روسالها گفتم، بدون اینکه بهش فکر کنم، گمان میکردم که این فقط جملاته که باید پیش از کشتن کسی به زبون بیارم. اما امروز اتفاقی افتاد که باعث شد دوباره فکر کنم. شاید تو اهریمنی و من مرد درستکار و این اسلحه چوپان که منو در دره تاریکی از شر تو حفظ میکنه. شاید هم تو مرد درستکاری و جهان اهریمن و من چوپان، دوست دارم که این طور باشه ولی واقعیت این نیست. در حقیقت تو اون ناتوان هستی و من یه جور اهریمن، ولی سخت تلاش میکنم که اون چوپان باشم.
و سکانس اخر جولز و وینسنت با نوعی خاص و زیبا از راه رفتن وینسنت و با اینکه مخاطب از اینده و اتفاقات با خبر است بیرون میروند و پایان فیلم.
اما اگر وینسنت این را یک معجزه و مشیت میدانست ایا فردای انروز به دست بوچ کشته میشد؟
ایا اگر جولز این را یک مشیت نمیدانست فردای انروز به جای وینسنت در مقابل بوچ قرار نمیگرفت؟
و اما نکته جالب در رابطه با موسیقی بی نظیر فیلم ..اینکه موسیقی جدیدی برای این فیلم ساخته نشد آهنگ بی نظیر رقص وینسنت و میا به نام "You Never Can Tell"که کاری از ستاره راک اند رول چاک بری بود به همراه تدوینی بی نظیر که به زیبایی از عهده چینش سکانسهای موازی برامده بود.
اسمرالدا (آنجلا جونز) : اسمت چیه؟
بوچ (بروس ویلیس) : بوچ.
اسمرالدا : معنیش چیه؟
بوچ : من آمریکاییم عزیزم. اسمای ما معنی نداره.
say what again.
خدای فیلم
علاوه بر اینکه فیلم پالپ فیکشن اون همه مورد استقبال قرار گرفت و سبک جدیدی در دنیا به نام خود ثبت کرد
من چند مورد دوتایی (تکرار) در فیلم پالپ فیکشن کشف کردم که در جایی بهش اشاره نشده مثلا در اینترنت یا کتاب...
و اون موارد دو تایی خیلی بیشترند
و من به چند مورد بیشتر بسنده نمیکنم
۱.دو بار زنگ در به صدا درمیاد وولف وقتی میاد در خونه جیمی و زد وقتی میرسه مغازه
۲.میا لباس وینسنت رو میپوشه وینسنت و جولز هم لباس جیمی
۳.دو بار لیوان نی دار یکی جولز از برت میگیره یه بار وینسنت از میا
۴.دو بار مسواک زدن که هر دو بار فابین میزنه
۵.دو نفر به اشتباه تیر خوردن یکی زن کنار بوچ و دیگری ماروین
۶.وینست وقتی از جیبش پول درمیاره یه کش پیچیده به پولاش وولف هم همینطور
۷.دو بار میگن اسلحه دو لول
۸.دو بار موقع زنگ زدن موبایل آنتن موبایل رو با دندون میکشن
۹.لنس موقعی که خوردنش تموم میشه با قاشق روی ظرفش میزنه وینسنت هم نی رو به ظرفش میزنه
۱۰.دو بار آب پاشی روی صورت
۱۱.دو بار در کیف باز میشه
۱۲.دو بار کتاب مقدس خونده میشه
۱۳.دو بار آمپول میزنند
۱۴.وینسنت دو تا سیگار درست میکنه
۱۵.میا دو بار میرقصه
۱۶دو بار نمای دور ماشین وولف و وینسنت که با سرعت میان خیابون اصلی
۱۷.طریقه شمردن پول وولف و لنس مثل هم
۱۸.بوچ دو بار از خواب پرید
۱۹.دو بار صندلی رو با دست میکشن یکی زد دیگری کونز
۲۰.دو بار بعد از دست زدن به نان دستشونو بهم میزنن
۲۱.بوچ دو بار پشت چراغ قرمز ایستاد
۲۲.وینسنت دو بار گفت من میرم دسشویی
۲۳.میا دو بار پیراهنشو درآوورد
۲۴.مارسلوس والاس وقتی به بوچ شلیک میکنه دو بار پاهاش ۱۸۰ درجه باز میشن
۲۵.میا رو کاغذ چیزی نوشته وولف هم رو کاغذ مینویسه
۲۶.تونی راکی مخوف رو شیشه افتاد وینسنت هم موقع کشته شدن رو شیشه افتاد
۲۷.وولف دو بار میگه وینستون صدام کنید
۲۸.دو بار از قهوه خوشمزه جیمی تشکر میکنن
۲۹.دو نفر توسط بوچ ناخواسته کشته شدن
۳۰.وینسنت دو بار استیک سفارش میده
۳۱.مارسلوس دو بار گفت این موضوع بین من و تو باشه یه بار به بوچ یه بار به تونی راکی مخوف
۳۲.میا دو بار دماغشو رو میز گذاشت و مخدر کشید
۳۳.دو بار تلویزیونو خاموش کردند کودکی بوچ و لنس
۳۴.دو کتاب اسم میبرند کتاب مقدس و کتاب پرستارها
۳۵.ساعت بوچ در مقعد دو نفر بود
۳۶.وینسنت دو بار میپرسه اسمش کی بود : جولز میگه :میا
۳۷.جولز حدس میزنه برت کیه . وولف هم حدس میزنه جولز کیه
۳۸.دو نفر تا عدد سه میشمرند جولز و رینگو
۳۹.دو بار یک تار موی وینسنت تو دهنشه
۴۰.بوچ دو بار در رو با دست باز کرد
۴۱.مارسلوس دو بار بیهوش میشه
۴۲.برای دو نفر سیگار روشن کردند
۴۳.دو نفر دستشون زیر چونشون گذاشتن کودکی بوچ و میا
۴۴.دو نفر همزمان با خواننده لب خوانی میکنند بوچ و میا
۴۵.دو نفر با انگشت به سینشون میزنند جودی و وینسنت
۴۶.دو راز بین میا و وینسنت ، بوچ و مارسلوس اتفاق میفته
۴۷.میا و پامپکین از یک برند سیگار استفاده میکنند
یه فیلم چرا باید اینقدر خوووووووووب باشهههههههههههههههه
هیچ فیلمی در حدش که نیس هیچ حتی نزدیکشم نیس
خیلی سخته پالپ فیکشن رو ببینی و :
سیگاری نشی
عاشق دراگ و ماریجوانا نشی
عاشق خوردن همبرگر،استیک، اسپرایت و قهوه اون هم پر از خامه و شکر نشی
عاشق ترکوندن کله آدمها نشی....
راستی تو جیمی هستی اینجا هم خونته؟
کلمه شاهکار فقط برای این فیلم بوجود اومده,,,فیلمهای دیگه ای هستند که از این فیلم بهترند ولی فقط این فیلم شاهکاره,,,فقط تارانتینو میتونه با اجازه گرفتن از خدا,,,همچین فیلمی رو بسازه,,,این فیلم کاملا مذهبی و عرفانیه و مطلقا وجود قدرت خداوند رو در زندگی روزمره به تصویر میکشه,,,به حال خوب پامکین و زنش و منقلب شدن اون حال دقت کنین,,,به غرور اون دختر پیشخدمت که میگه گارسون به پسرا میگن,بعد با دراز کشیدن روی زمین در وقت سرقت و شکسته شدن غرورش دقت کنین,,,به احساس برتری لنس بعنوان یک مواد فروش نسبت به یک مصرف کننده,و بر عکس شدن همون احساس بین خودش و مصرف کننده دقت کنین,,,به جایگاه مارسلوس وبوچ و برعکس شدن فجیح اون جایگاه بینشون دقت کنین,,,به حس بالادست بودن میا نسبت به وینسنت قبل از موقعیت رقص و کاملا بر عکس شدن اون حس در ساعات بعد دقت کنین,,,مطمئنم شما از من بیشتر از این موارد رو توی فیلم میبینید چون اونقدر این مکافات عملها و عکس العملها توی فیلم بسیاره که اگر بخوام ذکر کنم,پرحرفی میشه سخن کوتاه میکنم و بار دیگه عرض میکنمpulp fiction یک شاهکاره و تارانتینو یک هنرمند واقعی,,,!!!
فیلم جالبی بود ولی اصلا درخور این امتیاز از imdb نبود.
شاید هم بخاطر حضور بازیگران معروف بود.
ولی داستان فیلم می تونست بهتر باشه و مفاهیم رو بهتر به ببیننده برسونن.
مثل سریال لاست که هر قسمت با وجود تمام پیچیدگی ها درک و تاملی رو به مخاطب میرسوند.
اصلا جالب نبود ...
فیلم بدون سوتی کم پیدا میشه
ولی جوری حرف نزن انگار پالپ فیکشن بی عیب و نقص بوده
اونم سوتی های خودش رو داره
بحث خود فیلمه که جوری قوی باشه اینا به چشم نیان و پوشش داده بشن
تایتانیک یکی از سوتی هاشم تو چشم نیست
تو پالپ فیکشن صحنه اول فیلم که جولز وارد خونه اون چهار نفر میشه،وقتی نفر اول رو میکشه هیچ چیزی از تفنگ ساطع نمیشه، نه دود ، نه اتش شلیک ، هیچی
فقط صدا میاد و یارو خیلی کاغذی میمیره
شما لازم نکرده از تایتانیک ایراد بگیری ، از همین پالپ فیکشن چنتا سوتی درآوردم من
گفتن اینکه این فیلم بهترین فیلم تاریخه، یه جور اغراق بزرگه
نمیگم فیلم بدی بود ، من خوشم اومد ازش و به نظرم فیلم خوبی بود ، اما خب در گفتن بهترین فیلم تاریخ باید مردد بود واقعا ، چون به نظرم لایقش نیست و از روی تعصب بیخودیه
Bayad tarantino baz bashi bad in filmo bebini.... inghad didamesh ke tike be tike secansasho hefzam
کسی میتونه ایده ای چیزی بده که توی اون کیف مارسلو والاس چی بوده؟ منظورم پشت صحنه فیلم نیستا چون دیدم...چراغ بود! منظورم تو خود فیلمه.چی بوده که هرکی بازش میکرده حیرت زده میشده؟
با توجه ب اینکه سکانس آخر تیم راث بعد از دیدنش میگه:همون چیززیه که فکر میکنم؟ زیباست! پس نباید چیز معمولی باشه!
فیلم عمر...
تارانتینو کلا آدم جالبیه و ذهنیت فوق العاده ای داره...
فوق العاده
بسیار بسیار ضعیف
ali.shafaai
یکی از بی محتواترین و بدترین فیلم های تاریخ سینما... اغلب کسایی که تعریف و تمجید میکنن میخوان بگن ما خیلی خیلی درکمون از سینما بالاست در حالی که حالشون از این فیلم بهم خورده...
پالپ فیکشن عشق من
عجب فیلمی بود.باید چند ده بار ببینیش تا بفهمی مقصود از انتهای فیلم چی بود واقعا آخرش می ارزید به کل فیلم.اصن خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم.تارانتینو واقعا حرف نداره.فیلمو با یه بار دیدن نمیفهمید باید یه سه چهار باری حداقل با جزئیات ببینید تا فیلم دستتون بیاد
من فقط موندم اون سال اسکار مکمل مردو به کی دادن که بهتر از بازی Samuel L. Jackson بوده ؟؟؟
فقط یه تارانتینو باز! میتونه این فیلمو بفهمه سکانس به سکانس این فیلم میشه خاطره .بدون شک بهترین فیلم تاریخ
داستان عامهپسند اثر کوئنتین تارانتینو، نمونهٔ دیگری از یک فیلم پست مدرن است. فیلم، داستانهای در هم پیچیدهای از چند گانگستر، یک بوکسو، و چند دزد را بیان میکند. فیلم تسلسل زمانی را در هم میشکند. این فیلم بینامتنیت را مورد توجه قرار میدهد: به این صورت که از حوزههای سنتی هنر فاخر و مبتذل تکههایی را به صورت ارجاع، در فیلم میآورد. داستان عامهپسند زمان را (با استفاده از تایملاینهای ناهمگام) و با به کارگیری ویژگیهای سبکی مربوط به دهههای پیشین و ترکیب آنها در فیلم، در هم میشکند. از طریق تمرکز بر روی بینامتنیت و ذهنیت (سوبژکتیویتی) زمان، پالپ فیکشن شیفتگی پستمدرن، نسبت به علائم و پرسپکتیو سوبژکتیو (ذهنی) را به صورت قرار دادن هر چیزی که معنایی را القاء کند در صحنه، به نمایش درمیآورد.
سینما یعنی تارانتینو.
مطمئنا الان که از این فیلم خوشم نیومده درکش نکردم
یکی از دوستان نوشته کسایی که به این فیلم میگن آشغال چیزی از هنر سازی نمیدونن
این از اون فیلماییه که باید چند بار ببینمش تا بفهممش و در نگاه اول به نظرم ازش خوشم میاد
از تیکه تیکه بودن فیلم و شباهت هایی که تو هر سکانس هست خوشم میاد مثل اینکه وینسنت موقعی که تو دستشویی رستوران هست و موقعی که میمیره یک کتاب دستشه.
بدیه pulp fictionعامه پسند نبودنشه !!!
از نظر محتوا و تاثیر رو بیننده کاملا مثل taxi driver هستش
فقط تو شرایطی این فیلم و taxi driver عجیب ترین حرف سینما میشن ک اتفاقات فیلم رو تجربه کرده باشی
مث من ک بعد دیدن دو فیلم عنوانی بهتر از چرت پیدا نکردم ولی بر حسب اتفاقات روزمره به این نتیجه رسیدم ک هیچ کس نمیتونه این دو آثارو به خوبی توصیف کنه
کسی شک داره بهترین فیلم تاریخ سینماس پس اصلا نمیدونه سینما چیه پالپ فیکشن یعنی سینما
دوستان آخر فیلم سگ های انباری آقای صورتی با الماس ها فرار میکنه یا پلیس ها میگیرنش؟
الان همش درگیرم اگه بگید ممنون میشم.
بهترین فیلم جهان
بهترین فیلم جهان و البته بهترین فیلم عمرم
فیلمی که از تک تک ثانیه ها و سکانس هاش با تمام وجود لذت میبرید.
یک شاهکار.واقعا نمیشه این فیلمو تو ی یک جمله توصیف کرد.وقتی تموم شد فقط داشتم به خودم میگفتم عالی بود.
اگر این فیلمو نبینین نصف عمرتون بر باد رفته.
يكي از بهترين فيلم هاي تاريخ سينما,درود بر تارانتينوي كبببيييير,
بازي ال جكسون معركه بود ,همينطورتراولتا .فيلمنامه و كارگرداني هم عالي,
اسكار بهترين فيلم و كارگرداني هم حق اين شاهكار بود ولي افسوس,...
پالپ فیکشن فیلم زیبایی است...شکی نیست
شاید برای درک ریزه کاری های این فیلم باید چند بار دیدش
خیلی نکات زیادی درونش نهفته است
این دوست عزیز پالپ فیکشنیمون هم یه سری موارد دوتایی ذکر کردند که واقعا جالب بود
اما
برای من یک فیلم زمانی شاهکاره که با هر بار دیدنش مفهوم جدیدی رو دریافت کنم
مثلا شما وقتی فیلم های برگمان یا بونوئل یا دیوید لینچ رو میبینید انقدر این فیلم ها بزرگ و پر مفهوم هستند که با هر بار دیدنش مهوم جدیدی رو میفهمید
اما در مورد این فیلم این اتفاق فقط برای فرم است نه محتوا
خب درسته که کلی نکات ریز داره اما که چی؟
برای من مخاطب چه فرقی داره که میا چند بار میرقصه یا وینست چند بار سیگار درست میکنه یا دو بار میگه من میرم دسشویی؟
اصلا این ریزه کاری ها یا این ارجاعات چه سود و فایده ای برای من مخاطب داره؟
بله..تدوین فیلم بینظیره...روایت غیر خطیش و موسیقیش همینطور
که خودش نشون دهنده توانایی فوق العاده تارنتینو است
اما به نظرم لقب شاهکار یا بهترین یا مفهومی ترین فیلم اصلا لایق این فیلم نیست
چون جهان بینی تارنتینو اصلا در حد کارگردانان بزرگ اروپایی و بعضا برخی از هالییودی ها نیست
به هر حال این نظر شخصی بود امیدوارم طرفدارای این فیلم مخصوصا جناب غریب :) ناراحت نشن
...
سلام.فیلم بدی نبود.اما ارزش این امتیاز بالا رو نداشت.فیلم های بهتر ازینم هست.
اصلا لایق چنین رتبه ای نیست...
سعي نكنيد پالپ فيكشن رو توصيف كنيد و يا حتي خلاصه داستان ازش ارائه بديد
قطعا شكست خواهيد خورد
اخ چقدر دلم یهو تنگ شد واسه پالپ حیف که این فیلمو همه نمی توانن در کنن و گرنه الان صدر imdb بود اما حیف که درک نکردند.نمیدونم چرا امتیاز کاربران سایت اینقدر پایینه حداقلش باید ۹.۵ میگرفت.
شاهکار،شاهکار،شاهکار
پالپ فیکشن یک کمدی سیاه راجب قتل،خشونت،مبارزه،مواد مخدر و تجاوز جنسی هست که تارانتینو به شکلی عجیب و غیرقابل انتظار اون رو ترسیم کرده.پالپ فیکشن دقیقا همون چیزی هست که تو فکره اکثر افراده که کسی بهشون توجه نمیکنه ولی تارانتینو به این موضوع میپردازه.پالپ فیکشن دریایی از نکته های ریز هست،نکته و مفهوم های ساده و دلنشین و دقیقا مثل اسمش عامه پسند.
یکی از نکات مهم فیلم ساختارشکنی هست که در ژانر فیلم وجود داره ینی تارانتیو ساختار رو در فیلم می شکنه و با آن یه داستان طبیعی به وجود میاره.
شخصیت پردازی فیلم فوق العادس فکر نکنم تابه حال فیلمی اومده باشه که نسبت به زیاد بودن شخصیتاش بهشونم خوب پرداخته شده باشه ولی پالپ فیکشن این خصوصیت رو داره.تمام شخصیت های فیلم انگیزه،احساس و رفتاراشون رو به بیننده انتقال میدن حتی شخصیت هایی که چندان مهم نیستن.
فیلم میزانسن واقعا خوبی داره و دکوپاژ فیلم خیلی ساده س ینی عجیب و غریب نیس.
موسیقی در فیلم برای فیلم نیس برای فضاهای یا محله های تو فیلمه مثلا موقع صحبت کردن بوچ با والاس یا صدای رادیو ولی این ترانه ها در فیلم باهم هماهنگن.
دیالوگ های فیلم با اینکه بی ادبانه هستن ولی جذابن چون عامه پسندن و همینطور دیالوگ های اطلاعات میدهند ینی پالپ فیکشن باز هم در دیالوگ هاش ترکیبی از چند عنصر هست.
فیلمنامه ی فیلم هیچ چیزی کم نداره در یک کلمه شاهکاره به نظرم قوی ترین فیلمنامه ای هست که تا به الان وجود داره.
به نظرم پالپ فیکشن بهترین فیلم تاریخ سینماست نه اینکه بهتر از پدرخوانده یا همشهری کین باشه به خاطره اینکه درعین شاهکار بودن یک نوآوریه،نوآوری در داستان گویی،نوآوری در کارگردانی.
امتیاز ۱۰از ۱۰
عامه پسندترين فيلم دنيا
حیف وقت چقد اشغال بود
يه ليست براي خودم درست كردم
از فيلم هايي كه با ديدن شون
آخرش گفته ام
حالا كه چي؟!
كه با اختلاف فاحشي
پالپ فيكشن و تاكسي درايور
صدرنشين هستن
نمرات منتقدا هم به هيچ جام نميگيرم
هم چنين نظرات شمارو
هرکی نبینه این فیلمو کل عمرش بر فناست
بهترین ♥
تو بين فيلم هاي شاهكار٩٤ ، پالپ فيكشن از همه بهتره
چند ژانر مختلف در یک فیلم ..
سلام
به نظر من مهمترین پیام تارنتینو در این فیلم را می توان در دو جمله خلاصه کرد
اول این که یک فیلم با قدرت کارگردانی بالا می تواند عکس العمل های متفاوتی را از ۱۰۰ تا صفر برانگیزد مهمترین پیام فیلم همین پارادوکس آن است که با نگاهی احمالی به کامنت هایی که گذاشته شده دقیقااین حس تناقض به انسان دست می دهد که بلاخره این فیلم عالی بود یا مزخرف سرکاری.
دومین پیام تارنتینو اثبات قدرت تأثیر گذاری سینما تا حد جادوگری است یعنی قدرت و عظمت سینما را دست کم نگیرید.یکی از دوستان گفته بود من با این فیلم سیگاری شدم یکی دیگر از کامنت ها گفته بود من وسوسه شدم تحت تأثیر این فیلم مواد مصرف کنم من مطمئنم در کل دنیا به خاطر جذابیت هنری بالا این فیلم این تأثیرات مخرب را به طور واقعی داشته است و خیلی ها رو سیگاری معتاد وغیره کرده.پیام فیلم این است که قدرت جادوگری سینما را دست کم نگیرید. خیلی خیلی خیلی تأثیر گذاره.
ممنون
کسایی که این فیلمو ندیدن دانلود کنن همین الان نگاه کنن چون تمام فیلمهایی که تاکنون ساخته شده یک طرف پالپ فیکشن هم یک طرف.
بهترین فیلم تاریخ در بهترین سایت تاریخ.
بهترین فیلم تاریخه واقعا یعنی هرچی بگم کم گفتم.
تارانتینو وقتی چنین فیلمی ساخت دیگه نتونست انتظارات از خودشو برآورده کنه
مثل ورزشکاری که رکوردی رو میزنه که خودش هیچوقت نمیتونه بشکنش
۴/۱۰
مطمئنا بهترین فیلمه تارانتینوه . پراز ریزه کاریه که هربار که نگاهش میکنین چیز جدیدی دستگیرتون میشه
لازم نیست که بگم ۱۰ از ۱۰ !
نقدی عامه پسند
پالپ فیکشن یک فیلم معمولی نیست.یک فیلم عجیب،یک پازل است! شما به عنوان تماشاگر، دوشادوش تارانتینو به عنوان کارگردان در ساخت فیلم سهیم هستید. رابطه ی مثلثی تکه های پازل گونه فیلم،تماشاگر و کارگردان کاملا تعاملی است. به این صورت که تماشاگر در ساخت فیلم،(با وجود این که ساخت فیلم در سال ۱۹۹۴ تمام شده است) نقش دارد. در این فیلم زمان وجود ندارد تا اینکه فیلم تمام میشود و تماشاگر قسمت های مختلف را مرتب میکند، و روایت غیر خطی فیلم را از منظر خودش خطی میکند.یکی از دلایلی که این فیلم قدیمی نمیشود و قابلیت چند بار دیده شدن را دارد، ساختار چند لایه و نکات ریز پنهان شده در لابلای فیلم است،که پی بردن به تمام این نکات ریز با یک بار دیدن فیلم به سختی میسر میشود.
وسخن آخر کوئنتین تارانتینو با پالپ فیکشن ثابت میکند، فیلمساز باهوشی است که دفتر جدیدی در دنیای سینما میگشاید و آن اینکه فیلمساز میتواند متکلم وحده نباشد و با تماشاگر تعامل بیشتری داشته باشد.
نکات ریزی که برادر تارانتینو در این فیلم قرار داده با یه بار دیدن متوجه نمیشید پس زود قضاوت نکنید و دو سه بار فیلمو ببینید تا دیگه دست از سرش برندارین!
اسپویل
یکی از نکات جالب فیلم دستشویی رفتنای وینسنت بود
یه بار موقعی که میا اوردوز میکنه
یه بار موقعی که اون دو نفر میخوان از رستوران دزدی کنن
یه بارم موقعی که بوچ از راه میرسه و میکشتش
یعنی هر دفعه که میره دستشویی یه اتفاقی میفته
نقدی نسبتا کامل از داستانهای عامه پسند(دوستان اگر بخوایم ادعا کنیم نقدی کامل از این فیلم داریم باید به صورت یه کتاب باشه چون این فیلم در پیکره چند صفحه نقد نخواهد شد)
((((متن از علی پورزارع))))
بدون شک قصه های عامه پسند از ذهنی خلاق نشات یافته
ذهنی که خون و وحشت و عشق و جرات مخدر .شمشیر کاتانا(شمشیر سامورایی).دستکش بوکس .چسب زخم .میلک شیک.یک ساعت و یک عدد و تنها یک عدد hunny bunny را در هم میامیزد تا اثری استخوان دار به روایت غایی سینما خلق کند.
داستانهای عامه پسندنگاهی عمیقبه فرهنگ عامه معاصر و دهه نودی آمریکا دارد . که در آن از همه المانها و جذابیتهای سینمایی برای تاثیرگذاری بیشتر استفاده شده است. میتوان انرا یک کمدی سیاه معرفی کردو یا آنرا در ژانر نئو نوار معرفی کرد. که اندیشه پست مدرن را دنبال میکند.
از ویژگیهای ناب شخصیتها و داستانها این است که فیلمنامه نویس انها را در انتهای کار تصور نمیکند و به انها اجازه پیشروی میدهد تا خودشان راه خود را انتخاب کند(یک هنر نو و یکی از سبکهای کاری تارنتینو)
بدون شک یک فیلمنامه ای زیبا شاید بتوان گفت بهترین فیلمنامه ......از خواص فیلمنامه داستانهای عامه پسند تازگی حوادث است
به گونه ای که میتوانم بگویم اگ روزی شما را مجبور کردند به محبسی بروید و تا اخر عمر در انجا سر کنید و تنها حق این را داشته باشید که یک فیلم همراه خود ببرید بهتر است این فیلم را ببرید حتی اگر علاقه ای به دیدنش ندارید اما چرا؟
چون پالپ فیکشن داستانهایی را روایت میکند که بعد از هر بار دیده شدن توسط مخاطب بیشتر کشف جزییاتش صورت میپذیرد
سادست داستانهای عامه پسند لحظه ای استراحت ندارد و تماما هیجان و اتفاق است.
سوالی که پیش میاید اگر هر لحظه در هیجان باشیم شخصیت ها چه زمانی خود را بازیابی و دوباره سازی میکنند؟سوالی به جاست اما پاسخ ان این است پالپ فیکشن تنها فیلم دنیاست که شخصیتها خود را در اوج هیجان بازیابی میکنند...
مثال:وینست به صورت اتفاقی مغز جوانی را متلاشی میکند بعد از ان انتظار شگفتی و دستپاچگی و فرورفتن شخصیت وینسنت در دنیای خویش ولو برای چند لحظه را داریم اما وینسنت با خونسردی تمام این را اتفاقی میداند و حتی یک دستنداز خیابانی را مقصر حادثه میداند.
در پالپ فیکشن شخصیتی معمولی نداریم روزی معمولی نداریم ساعتی و دقیقه ای و حتی لحظه ای معمولی و بی اتفاق نداریم.
صحنه هایی که شاید برای اولین بار گاهی تمسخر مخاطب و خنده ای ناشی از شگفت زدگی حادثه ای نو را در پی داشته باشند ولی اگر سینما را حرفه ای دنبال کنیم و با مفهوم واژه پست مدرن اشنا باشیم و فیلم را برای بار چندم ببینیم در میابیم که با یک شاه سکانس طرفیم به عنوان مثال:
در روایت وینست و میا میبینیم که وینسنت اضطرابی از برخورد خود با همسر رییسش دارد چون داستان ماساژ پا راشنیده و علاقه ای ندارد از ساختمان پرت شود طریقه معرفی شخصیتهای وینسنت و میا و کنار گذاشتن تعارفات و نحوه سفارش دادن غذا و کنایه به سفارش میلک شیک پنج دلاری که نشانگر زیبای در عین ارزانی و تعیین ارزش با لمس کردن و چشیدن بود (که یکی از زیباترین قسمتهای فیلمنامه بود) و همینطور صحنه رقص وینسنت و میا (عبور کنیم از اتفاقاتی که در هنگام سفارش غذا و تعریف لطیفه افتاد ) برای خود شاه سکانسی است که به روایتی اقتباس از شاهکار فدریکو فلینی هشت و نیم است.
و سرانجام انتظار مخاطب چیست ؟همگی به خاطر پیشامد بردن مسابقه انتظار داستانی احساسی بین وینسنت و میا داریم حال انکه میا داستان لمس شدن پای خودش را توسط انتوان راکامورا نصفه سیاه و نصفه سامورایی (تعریف شخصیت به بهترین شکل و ملموس تنها در یک جمله)را رد میکند و صحنه ای که وینسنت از خودش میخواهد مودب باشد و با صرف نوشیدنی خانه را ترک کند...که اینها فرجامی احساسی را بین دو کارکتر طلب میکند ..خب حال فرجام چیست؟زمانی که همه انتظار رابطه ای احساسی را دارند میا اور دوز میکند و و اضطراب بر مخاطب حاکم شده و به اوج خود میرسد و با احیای دوباره میا به خط اصلی بازمیگردیم این کشمکشهای حوادث هیچکدام هیچگاه مورد انتظار مخاطب نبوده و نیست.....
درباره شخصیتها باید گفت پالپ فیکشن پیچیده ترین و پربار ترین شخصیتهای تاریخ سینما را دارد در هر روایت ۲ یا ۳ یا ۴ و... شخصیت جدا از هم تعریف میشوند و هر کدام به زیبایی ساخته و پرداخته میشوند در هیچ اثر سینمایی این چنین شخصیت پردازی نابی را نداریم .حدود دو ساعتو نیم زمان کافی برای ساختن و تعریف کردن و فرجام بخشی این حجم از شخصیت های گوناگون نیست اما تارنتینو از پس اینکار به زیبایی و به بهترین شکل برامده.
توجه داشت باشیم تمام شخصیتا برای مخاطب فیلمبین اشنایی خاصی دارند چون اکثر اتفاق ها و شخصیتها اقتباسی بوده و گویی قبلا در اثری دیده شده اند (((انگار قطعاتی از پازلهای مختلف را برداشته باشیم و بخواهیم با ان قطعات مختلف پازل جدید و واحدی سر هم کنیم)))
به روایت داستان داستان بوچ و دوست دخترش سری بزنیم....
بوچ در ابتدا یک مزدور جلوه میکند کسی که قرار است در مسابقه بوکس از عمد به زمین بخورد
مارسلوس:هی بوچ.... تو الان قدرت داری ولی این قدرت همیشگی نیست.....
هنگامی که توسط کارفرمایش به او مبلغی داده میشود به همرا این جمله که تو کاکا سیاه منی.....و بوچ در پاسخ میگوید :ظاهرا اینطور به نظر میرسه دیگر این ادعا برای مخاطب تکمیل میشود که بوچ یک مزدور است .وقتی مارسلوس میگوید ممکن است کمی احساس سوزش کنی که ناشی از غرور است ...گور پدر غرور... و با وعده قدم زدن در کاراییب سعی در خرید غرور بوچ دارد و بوچ با اندوهی در نگاه این غرور را میفروشد.حال مخاطب یک بوکسور خود فروش و بی غرور را شاهد است اما در لحظه ای و با رفتن بوچ به انسوی بار و شنیدن این جمله توسط وینسنتی که روزی پر هیجان را گذرانده اولین جرقه غرور زده میشود و چشمان شرمسار به چشمانی نیمه مغرور تبدیل میشود(بوچ:به چی زل زدی دوست من؟....وینسنت:من دوست تو نیستم کیسه بوکس)...... و اینک ساعتی که بوچ را در برابر سرنوشتش قرار میدهد..ساعتی که ماجرایش در یک فلش بک توضیح داده میشود ساعتی که داستانش توسط کریستوفر واکن در ابتدا به گونه ای روایت میشود که حس میهن دوستی مخاطب امریکایی را تحریک میکند ساعتی که از پدر بزرگ به پدر و نسل به نسل چرخیده و در اوج این روایت احساسی به یک باره با شیطنت همیشگی تارنتینو روبرو میشویم نمای کلوز اپ واکن به یک باره تبدیل به یک مدیوم شات میشود و لحن واکن تغییر میکند و داستان از زمانی که واکن میگوید پدرت ساعت را در مقعد خود پنهان کرد تا دست زرد یک ویتنامی به ان نخورد و بعد از چند سالمرد و من هم این را دو سال در مقعد خود پنهان کردم کمدی ترین سکانس فیلم را به نمایش میگذارد....اری در داستانهای عامیانه وقتی در اوج هستیم فرودهای عجیب و غیر منتظره ای داریم.
اما وقتی داستان ساعت به یاد بوچ میفتد غرور خود را بازسازی کرده و بر خلاف توافقش با مارسلوس مسابقه بوکس را میبرد و حتی به گونه ای شاید کمدی وار این اراده دوچندان باعث کشته شدن حریفش در رینگ میشود .بوچ بعد از مسابقه پا به فرار میگذارد و سکانسی عالی در تاکسی با بازی بی نظیر زن تاکسی ران را داریم(باز هم مخاطب احساس میکند که این سکانس را جایی دیده که این بیشتر به خاطر اقتباسهای بی نظیر عالیجناب کوینتین است) زنی که با ارامش کامل از بوچ میپرسد اینکه کسی راانقدر کتک بزنی تا بمیرد چه حسی دارد و بوچ میگوید کوچکترین احساس بدی ندارم بوچ خود را به معشوقه بسیار ارام و شیرین خود میرساند و قصد فرار میکند اما جاماندن ساعت در اپارتمانش سبب روایت قصه(( زد)) میشود.
سری به روایت زد بزنیم
دقت داشته باشیم که بیشترینصحنه های اکشن فیلم نشات گرفتهاز وقایعی است که کاراکتر های فیلم برای کنترل بحرانی که در آن گرفتار شده اند انجام میدهند
بوچ به اپارتمانش باز میگردد و با وینست روبرو میشود(بررسی این که چرا وینست جان باخت و جولز همراهش نبود و اصلا دلیل کشته شدن وینسنت از نگاه تارنتینو بماند برای روایت داستان وینسنت و جولز)
وقتی در عین ناباوری بوچ وینسنت را در خانه خود با اسلحه خود وینسنت بدون اندکی رحم(شاید به دلیل بی احترامی وینسنت به بوچ در بار)((وینسنت سه بار در طول فیلم به دستشویی رفت و هر بار حادثه ای رخ داد و هیجان افزود که این بار مرگش را در پی داشت))میشکد با ارامش تمام سوار ماشین میشود تا نزد دوست دختر خود بارگردد اما اینبار سر چهار راه و پشت چراغ قرمز با شخص مارسلوس والاس روبرو میشود(سکانس اقتباسی از روانی الفرد هیچکاک( بوچ قصد زیر گرفتن مارسلوس را دارد که در کشتنش ناموفق است و طی کشمکشی بین مارسلوس و بوچ درگیریشان به فروشگاهی راه پیدا میکند که بوچ هنگام مشت زدن به صورت مارسلوس همان دیالوگهایی که مارسلوس برای غرور بوچ به کار میبرد را به صورت کنایه امیز به کار میبرد و هنگام کشتن مارسلوس با مانعی روبرو میشویم....صاحب فروشگاه(ماینارد) صاحب فروشگاه پس از دستگیری بوچ و والاس تلفن را برمیدارد.... اینجا مخاطب توقعپلیس را داد اما صاحب فروشگاه میگوید :زد ماینارد هستم...اره عنکبوت دو تا پشه گرفته (((:در ادامه سکانس برش داده شده ای را میبینیم در زیر زمینی مخوف و همراه با وسایل شکنجه و ازار جنسی بوچ و مارسلوس بسته شده به دو صندلی به هوش میایند در حالی که شاهد سخنرانی مخوف زد هستیم کسی که با لباس قانون ظاهر شده ولی بی شک یک شخصیت سادیسمیست زمانی که به دوست و همکارش میگوید بیرون بایست چون امروز روز پنجشنبه و نوبت من است نوعی فلش بک بدون تصویر و تنها با دیالوگ به کارهای سادیسمی این دو فرد است و اما شخصیت گیمپ کسی که در این زیر زمین حبس شده و ابتدا مخاطب فکر میند که یک قربانیست اما زمانی که بوچ قصد فرار دارد و گیمپ فریاد میزند این تفکر عکس میشود.خوب....زد مارسلوس را برای اغاز کار انتخاب و به دالانی مخوف و جدا میبرد و در این هنگام بوچ دستان خود را باز کرده و قصد فرار میکند ولی هنگام رفتن وجدانش و ان غروری که از شب قبل در او به وجود امده اجازه تنها گذاشتن مارسلوس را نمیدهد و اما..... یک شاهسکانس دیگر بوچ برای مقابله با زد و دوستش باید سلاحی انتخاب کند که به نظر تارنتینو از انتخاب این سلاحها قصدی دارد
بوچ ابتدا یک چکش انتخاب مکیند شاید بتوانم این چکش را همان چکش فیلم اولد بوی که سال قبل از ساخت پالپ فیکشن ساخته شد و به معروفیتی عظیم دستیافت معرفی کنم حال بوچ سلاح قوی تری میابد یک چوب بیسبال که شاید بتوان این چوب را همان چوبی که در اینده خرس یهودی در حرامزاده های بی شرف استفاده میکند دانست.و باز هم یک سلاح دیگر یک اره برقی ..و شاید این اره برقی همان باشد که تارنتینو بعدها در فیلم Grindhouse استفاده میکند و در نهایت قویترین سلاح به نگاه بوچ مینشیند یک کاتانای ژاپنی این یکی بدون شک همان شمشیری که در بیل را بکش به دستان هاتوری هانزو برای عروس داستان ساخته میشود.
بوچ به دالان میاید در حالی که مارسلوس به شدت تحت فشار است بوچدوست زد را کشته و مارسلوس نیز زد را زخمی میکند حال یک دیالوگ به شدت زیبا داریم...
((بوچ:تو خوبی.........مارسلوس:نه مرد خیلی با خوب بودن فاصله دارم))مارسلوس تحت تاثیر جوانمردی بوچ قرار گرفته و به شرط حفظ راز و ترک شهر به بوچ اجازه رفتن میدهد ((همیشه فکر کردم اگر جای مارسلوس و بوچ تو اون زیرزمین عوض میشد چی میشد؟)) بوچ به همراه دوست دختر شیرین خود شهر را با چاپر زد ترک میکند و این روایت پایان میابد.
و اما روایت اصلی داستان روایت دو دوست و دو همکار:روایت بوچ و وینسنت:
قبل از شروع روایت دقت داشته باشیم که در پالپ فیکشن شخصیت ها بر پایه دیالوگها محوریت خاص خود را میابند مثلا وینسنت فردی کم حرف است گویی در عالم فردیست که همیشه نشئه مواد است.جولز فردی دقیق و مبتکر که نوعی رهبر است.تیم راث و هانی بانی عاشق و معشوقانی احمق و وولف یک کار راه انداز خونسرد....
روایت وینسنت و جولز را در سه مرحله ارزیابی میکنم(تولد....رشد....مرگ)
روایت تولد مربوط به ابتدای فیلم است جایی که جولز و وینسنت برای بازپسگرفتن کیف حاوی نور درخشان مارسلوس به خانه چند جوان اماتور میروند(در راهرو ساختمان شخصیت جولز و وینسنت به زیبایی با چند دیالوگ ساخته و پرداخته میشود) و جولز ابتدا بازی مرگ خود را برای ان جوانان انجام میدهد.ایطور که ابتدا ایه ای از انجیل میخواند و سپس...((حزقیال نبی.ایه ۲۵.سطر۱۷))( راه مرد درستکار از همه سو در بند ناراستی خودپرستان و جور اهریمنان است. خوشا آنکه به نام نیکوکاری و خوشنودی گله ناتوانان را در دره تاریکی چوپانی کند که او پاسدار برادر خویش و یابنده فرزندان گمشده است. و من با کینه و خشم بر آنان که بخواهند برادرانم را نابود کنند خواهم تاخت و آنگاه که خشمم را بر تو فرود آورم، خواهی دانست که من پروردگارم)و بعد با وینسنت شروع به شلیک به مرد جوان میکنند و اما یکی از جوانانی که در خانه حضور دارد (ماروین)و به نوعی جاسوس این دو بوده از حضور یک فرد با تفنگی بزرگ در دستشویی خبر نداده بود که انفرد از دستشویی بیرون امده و تمام فشنگهایش را به طرف وینسنت و جولز شلیک کرد اما هیچ برخوردی به بدن وینسنت و جولز شکل نگرفت ...حال تولد تمام شد و به مرحله رشد میرسیم....
جولز خطا رفتن انهمه فشنگ را ناشی از لطف الهی ومعجزه قلمداد میکند و وینسنت تنها یک اتفاق و این موجب بحث بین این دو فرد میشود که هیچیک به طور قطع از موضع خویش پایین نمیایند و هر کدام راه خویش را دارند و جولز ادعا میکند بعد از این کار قصد بازنشستگی دارد و این لطف الهی را نادیده نمیگیرد ....در ماشین و در هنگام برگشت یک حادثه رخ میدهد حادثه ای که هیچ مخاطبی انتظار وقوعش را ندارد...اسلحه وینسنت به طور اتفاقی گلوله ای شلیک و مغز ماروین را متلاشی و کل ماشین را خون میگیرد...حال برای خلاص شدن از وضعیت و گیر نیفتادن به خانه دوست جولز.جیمی( با بازی بسیار بد کویین تارنتینو میروند) مشکل اینست که همسر جیمی یک ساعتو نیم دیگر از راه میرسد و جولز برای رفع کارها به مارسلوس تلفن کرده و طلب کمک میکند و مارسلوس برای کمک وولف را میفرستد ((یک شخصیت عالی و کار راه انداز بی نهایت خونسرد و بی نهایت حرفه ای وولف ترتیب تمام کارها را میدهد)) و وینسنت و جولز نیز راه خود را ادامه میدهند تا کیف را تحویل مارسلوس بدهند.حال سکانسی در رستوران و خوردن غذا داریم و البته اینکه جولز گوشت خوک نمیخورد و این کنایه ای به همان دینداری و دو بعدی بودن وجود جولز است کسی که ایه ای از انجیل میخواند و گوشت خوک نمیخورد و در کمال خونسردی ادم میکشد...هنگامی که بحث وینسنت و جولز در رابطه با معجزه ای که رخ داد و شایدهم اتفاق بالا میگیرد وینسنت بحث را ناتمام گذاشته و به دستشویی میرود و این همان زمانیست که دو دزد احمق و عاشق و معشوق ما وارد ماجرا شدهو قصد دزدین کیفهای مشتریان و کیف جولز را دارند.و اما روایت مرگ:زمانی که تیم راث قصد دزدیدن کیف را دارد جولز اسلحه را از چنگ او در اورده واسلحه خود را بر شقشه او قرار میدهد و این سبب خشم معشوقه او هانی بانی(یولاندا) میشود و در اینجا لحظه را داریم که نشانی از تغییر واقعی شخصیت جولز به خاطر معجزه قبلی دارد.
۱۵۰۰ دلار از پول خودش رو تیم راث میده و به گفته خودش .....این این پول جونته رینگو این پولو میدم تا تو رو نکشم.
و بعد روایت دوباره ایه ...بعد از اینکه که جولز ایه را برای تیم راث میخواند این را باز گو میکند:
من این ایه روسالها گفتم، بدون اینکه بهش فکر کنم، گمان میکردم که این فقط جملاته که باید پیش از کشتن کسی به زبون بیارم. اما امروز اتفاقی افتاد که باعث شد دوباره فکر کنم. شاید تو اهریمنی و من مرد درستکار و این اسلحه چوپان که منو در دره تاریکی از شر تو حفظ میکنه. شاید هم تو مرد درستکاری و جهان اهریمن و من چوپان، دوست دارم که این طور باشه ولی واقعیت این نیست. در حقیقت تو اون ناتوان هستی و من یه جور اهریمن، ولی سخت تلاش میکنم که اون چوپان باشم.
و سکانس اخر جولز و وینسنت با نوعی خاص و زیبا از راه رفتن وینسنت و با اینکه مخاطب از اینده و اتفاقات با خبر است بیرون میروند و پایان فیلم.
اما اگر وینسنت این را یک معجزه و مشیت میدانست ایا فردای انروز به دست بوچ کشته میشد؟
ایا اگر جولز این را یک مشیت نمیدانست فردای انروز به جای وینسنت در مقابل بوچ قرار نمیگرفت؟
و اما نکته جالب در رابطه با موسیقی بی نظیر فیلم ..اینکه موسیقی جدیدی برای این فیلم ساخته نشد آهنگ بی نظیر رقص وینسنت و میا به نام You Never Can Tellکه کاری از ستاره راک اند رول “چاک بری” بود به همراه تدوینی بی نظیر که به زیبایی از عهده چینش سکانسهای موازی برامده بود.
اسمرالدا (آنجلا جونز) : اسمت چیه؟
بوچ (بروس ویلیس) : بوچ.
اسمرالدا : معنیش چیه؟
بوچ : من آمریکاییم عزیزم. اسمای ما معنی نداره.
پالپ فیکشن
۳/۱۰
چیز جالب توجهی هم نداشت، یکسره کوکائین میدن بالا
با اسلحشونم باد هوا شلیک میکنن، یه قطره خون هم نیست
چیزای مسخره زیاد داره
کلا خسته کننده بود
نمیاد اسکار داشته باشه این فیلم
بنظرم فورست گامپ خییییییییییییییییییلی بیشتر از اینا اسکار باید میگرفت فورست شدیدا بهترین فیلم همون ساله
این فیلم کلا بچه بازی بود
تراولتای بیچاره . حیف بود...
من که خوشم نیومد.
چیزی هم نفهمیدم که چرا این قدر ازش خوشتون میاد.
---/ امتیازم ۶
قشنگ بود ۸
Pulp fiction jan
کسی اسم آهنگ تیتراژ اول فیلم رو نمیدونه ؟ خیلی واجبه لطفا یکی بگه ممنون میشم
فیلمی با داستان گیرا و جذاب با صحنه های جدا از هم که در آخر فیلم متوجه زمان بندی صحنه های مختلف فیلم خواهید شد
این نوع زمان بندی برای ساخت فیلم بنظر من تا حدی توی زیبایی این فیلم تاثیر گذار بود.
یکی از بهترین و زیباترین صحنه های این فیلم هم رقص جان تراولتا هست توی اون بار که واقعا رقصش خیلی در نوع خودش جالب بود.
تیپ ساموئل جکسون و مدل ریشش هم واقعا عالی بود
این فیلم زیبا رو از دست ندید ۹/۱۰
دوستان متاسفانه نتونستم با فیلم ارتباط برقرار کنم چند بار فیلمو دیدم ولی نه از نظر لذت و نه از نظر هیجان منو درگیر خودش نکرد از نظر مفهوم هم به جایی نتونستم برسم در مورد فیلمنامه هم اولین فیلمی نیست که روایت غیر خطی رو پیش گرفته در زیبا بودن فیلم شک نیست کارگردانی و بازی تراولتا و ال جکسون بسیار زیباستولی نتونستم این فیلمو به شدت دیگران دوست داشته باشم میشه در مورد این فیلم برام توضیحات خوب و مفصلی بدین حس میکنم خیلی از قافله عقبم مرسی
صاحب صفحه پالپ فیکشن! جناب غریب! احساسی که تو به پالپ فیکشن داری من به اینسپشن دارم.
پالپ فیکشن برای من شماره دو بهترین فیلمه. همون حسی که به پالپ داری من به اینسپشن دارم
و بزودی تبدیلش می کنم به صفحه خودم.
پالپ فیکشن ببینید و به دوستان خود بگویید
فیلم خوب ، فیلمیه ک حتی یه ثانیه هم از دیدنش خسته نشی!
فیلم خوب ، فیلمیه که سالی چند بار ، شایدم ماهی یک بار بشینی ببینیش!
فیلم خوب ، فیلمیه که بعد از گذشت چندین سال از انتشارش هنوزم از نظرت بهترین باشه!
فیلم خوب ، فیلمیه که بعد از هزار بار دیدن ، بازم برات تازگی داشته باشه!
فیلم خوب ، فیلمیه که.................................
بقیشو شما ادامه بدید :)
فیلم متوسطی بود ، منکه باحاش حال کردم...
gharib
دادا خیلی باحالی دمت گرم عاشق پشتکارتم :)
شاهکاری فراتر از یک فیلم. نمیتونم بگم برترین فیلم، ولی یکی از متفاوت ترین و زیباترین فیلم های تاریخه. فکر نمی کنم فیلمی هم شکل این اثر وجود داشته باشه. حتی خود تارانتینو هم مثل این را دیگه نتونست بسازه. ۱۰/۱۰
خدایا نمیتونم خفه شم خیلی عالیه
عاااااااااااااالی
این فیلم منو دیوانه کرد
سیگاریم کرد
خیلی خیلی خیلی عالیه دوست دارم هر روز ببنمش اهنگ youll be a woman soon هم که دیگه اشکمو دراورد
من برم دوباره ببینمش
من یه روز میرم امریکا تو ی اون کافه لعنتی میشنم و یه پنکیک سفارش میدم و روش از ای شیره میره ها میریزم بعد میرم فستفودی و یدونه از اون همرگرای با نون گرد میخورم و بعد میرم تو ییه کافه یه ابجو میزنم به بدن و بعد برا شام میرم توی یک رستوران و ی استیک سفارش میدم کنارش با سیب زمینی شروع میکنم به خوردن و در اخر یه اسپرسو دوبل باا یه شیرینی فراسوی بعد یک الی دوساعت میرم یدونه از این هات داگا میخورم ودر اخر
علی علی.......بلند شو داری خواب میبینی
(با چشمانی نیمه باز)برو اونور تاز دارم لذت میبرم......نه جولی لطفا این کارو باهام نکن
جولی کیه بلند شو خوابموندی
what the fuckkkkkkk
O_o
خیلی عالیه قبل از دیدن این من یکی دیگه بودم الان یکی دیگه شدم
ایندفیلم منو سیگاری کرد خیلی خیلی خیلی زیاد قشنگه ارزششنمره من ۹
از بین همه فیلم های تارانتینو این فیلمو بیشتر از بقیش دوس دارم ، تارانتینو نابغس بدون شک
.ب.
یکی از بهترین فیلم های تاریخ ایرادی نمیشه ازش گرفت...زنده باد تارانتینوی بزرگ
شاهكار بي بديل كارنامه تارانتينو و دنياي هنر،فيلم از لحاظ كمي و كيفي هيچ چيزي كم نداره
كارگرداني اين فيلم بسيار منحصر به فرد و نوين بود و دركنار داستان غير خطي تبديل به يه اثر هنري بسيار برجسته شده، انتخاب بازيگران براي هر نقش بسيار هوشمندانه صورت گرفته و بازيگران هم عالي بودن به خصوص جان تراولتا كه فوق العاده ظاهر شده بود. جنبه دراماتيك اين فيلم بسيار پربارتر و بيشتر از جنبه كمديش بود.
درك كيفيت اين اثر صرفا مخصوص مخاطبين اهل هنر و سينما شناس هستش.
لای هر نظر قریب یه چیزی گفته.انقدرررررررررررررر تبلیغات کرد من دارم دانلود میکنم ببینم چحوریه فیلمش
فوق شاهکار بود تو فیلمای تارانتینو خیلی لذت بردم از فیلمش همه چیز بی نقص بود از دیالوگ تا وینسنت رقص میا دیالوگ های جولز ۱۰ از ۱۰
غریب جان من نمیدونم مشکل چیه برای کامنتت هایخودم نمیتونم ریپلای بذارم خواستم بگم چش مایی داداش
تنها فیلمی که اینجا و IMDBبهش امتیاز ۱۰ دادم....
من توی امتیاز دادن خیلی خسیس هستم و تا حالا به هیچ فیلمی بیشتر از هفت نداده بودم حتی به فیلمهای کلینت ایستوود که عاشقش هستم کمتر از هفت دادم
اسپویل شدید
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
سکانس ترکیدن مغز اون سیاه پوست خنده دار ترین سکانسی بود که در عمرم دیدم.
فیلم کمدی زیاد دیدم ولی به سادگی میتونم بگم فقط سر همین یک سکانس پالپ فیکشن از کل اون فیلما بیشتر خندیدم. دیوانه کننده هست این فیلم.
واقعا مگه میشه بالای ۵۰۰ بار این سکانس رو دیدم. ولی بعد این همه مدت بازم هر دقعه به زور خندم بند میاد.!!!
این فیلم رو میشه بارها دید و هر دفعه لذت برد. هیچوقت تکراری و خسته کننده نمیشه.
بهترین فیلمی که تو عمرم دیدم صد در صد پالپ فیکشن اثر استاد تارانتینو هست
ولی چرا جان تراولتا دیگه فیلم خوب بازی نکرد از اون به بعد
نسبت به این که این فیلم جزو اولین ساخته های تارنتینو است،میشه گفت فیلم خوبیه.ولی در مقایسه با هشت نفرت انگیز و جانگو آزادشده ضعیف تر بود.ولی خب تارنتینو رو باید دید...
با دیدن این فیلم عاشق کارهای تارانتینو شدم
پالپ فیکشن مثل یک ترک راک اند رول تصویری می ماند که انگار سوختش را توسط استایل دیده نشده و دیالوگ های گوش نواز و روده برکننده اش تامین میکند فیلم ترکیب دیوانه واری از عجیب غریب چیزهایی است که فکرش را میکنید.از تیراندازی و عناصر آشنای فیلم های گانگستری گرفته تا آدمکشی که انجیل را از حفظ می خواند،همکارش که عاشق آزادی و خرید و فروش مواد در آمستردام است،فست فودفروشی هایی که همبرگرهایی بهتر از بیگ کاهونابرگر تولید نمی کنند،ساعت هایی که در جاهای غیرقابل گفتنی مخفی می شوند و مردی چرم پوش که در زیرزمین یک مغازه قایم شده.پالپ فیکشن با ریختن تمام اینها به درون داستانی که پس و پیش روایت میشد مخلوط ساختارشکنی است که از بحث هایی که در هرقسمت از فیلم دو بازیگر باهم میکنند
فیلم تقریبا سرگرم کننده ای بود.ولی نه اینکه در رتبه ی ۷ بهترین فیلم های جهان باشه.به نظرم رتبه ی بالای صد باید داشته باشه.حتما ایرانی ها به این رتبش رسوندن
پالپ فیکشن. ...
خیلی سخته پالپ فیکشن رو ببینی و :
سیگاری نشی
عاشق دراگ و ماریجوانا نشی
عاشق خوردن همبرگر،استیک، اسپرایت و قهوه اون هم پر از خامه و شکر نشی
عاشق ترکوندن کله آدمها نشی....
راستی تو جیمی هستی اینجا هم خونته؟
تنها فیلمی که بیشتر از یک بار میتونم ببینم و تا حالا هزار بار دیدمش...با بعضی صحنه هاش از خود بی خود میشم...صحنه ی گریه ی فابین کنار موتور رو دیوانه وار دوست دارم...شحصیت ساده و شیرین فابین و رابطه ش با بوچ
خلاصه سینما اگر تارانتینو نداشت چی داشت؟
مزخرف ترین فیلم تارانتینو
داستانش سر و ته نداشت
اغا فیلمش جالبه سکانس های قشنگی داره دیالوگاش عالیه قبول
یکیتون بگه فلسفه و مفهوماین فیلم چیه
(لطفا از دادن نظراتی همچون برو فلان فیلمای چرتتو نگا کن.تاحالا چندتا فیلم دیدی. خودت چی پیشنهاد میکنی. فازت چیه و... خودداری فرمایید)
فیلمش عالی بود
غریب جان داداش یه چند تا فیلم که خوشت اومده تقریبا تو همین مایه ها معرفی میکنی؟؟ البته ایرانی نباشه چون لیست فیلمای مورد علاقتو دیدم به جز این بقیه ایرانی بودن!!!
فیلمی بی نقص با ماندگار ترین صحنه های تاریخ سینما
از اون فیلماییه که هرچی میگذره بیشتر ازش خوشم میاد... عالیه مخصوصا اون جایی که پسر سیاهپوسته رو اشتباهی میکشن و اونجایی که معجزه رخ میده...
هنوز دارم در باب هنر این فیلم فکر می کنم. و هر روز دارم بیشتر می فهمم. که چرا دوستان میگن سینما برای سرگرمیه نه چیز دیگه. اما نمی تونم با این ایده کنار بیام. چون یکم توش تناقض هست. مثلا کسی که میگه سینما برای سرگرمیه یه جای دیگه اعتراض می کنه میگه تو به فیلمای ابرقهرمانی رای میدی بیان بالا!
شاید باید بیست بار دیگه فیلم رو نگاه کنم....شاید
یکی ساختن از رو این فیلم pump fiction !!!!
جمله ی خیلی سنگیییییییینی بود , اهل دلاش میفهمن
ای کاش هاردم پاک نمیشد :(
این فیلم به این زیبایی از توش رفت
حیف
بهترین فیلم جهان
هر جا سخن از فیلم pulp fiction باشد نام کاربر گرامی gharib ۲۰۲۰ میدرخشد... بله دوست عزیز ما همه عاشق پالپیم اونم از نوع فیکشنش
این پیج مال منه من یافتمش من ساختمش دست هیچکس هم نمیدم حتی اگر رفیق سینه چاک باشه و بخواد برام بمیره
این دیالوگ از یک فیلم ایرانی برداشت شده
سال۱۳۷۸
درود بر پالپ فیکشن آنها که دیدن آنها که میبینن آنها که خواهند دید
من خوشم نیومد،یعنی باهاش حال نکردم
حالا به هرچی میخواین محکومم کنین دوستان طرفدار پالپ،
من خوشم نیومد
امتیاز ۶
یه چیزی به دوستانی که تو این صفحه کامنت گذاشتن بگم
همه میتونن انتقاد کنن لطفا اگه کسی از این فیلم خوشش نمیاد قانعش کنید بگین به چه دیل چرا ......
و اینکه تو پاسخ میگید که برو چنتا نقد بخونو تو فیلمو نفهمیدیوتو از سینما چیزی نمیدونی نشد جواب که
اگه بده بگید چرا بده
اگه خوبه بگید چرا خوبه
هرکی اینجا ساز خودشو میزنه
:[
طبق اخرین اخبار فیلمنامه پالپ فیکشن بهترین فیلنامه تاریخ انتخاب شده....
خیلی خیلی معمولی
فیلمنامه یعنی بیان داستان با تصاویر ، تقریبا همیشه مشکلات زیادی برای بیان داستان با واژها و کلمات در فیلم وجود داره .
نکته بسیار حیرت انگیز پالپ فیکشن فیلمنامه پر دیالوگ و بسیار جذابش هست ، بیشتر سکانس ها با کلمات توضیح داده میشه ولی نه تنها ضعفی بوجود نمیاره بلکه قدرت فیلم رو نشون میده . بدون شک روایت غیر خطی داستان فیلم و فیلمنامه شاهکار و بدون نقصش بزرگترین نقطه قوت پالپ فیکشن محسوب میشه .
من علاقه ای به جستجوهای عجیب و غریب برای این فیلم ندارم و به نظرم میشه چندین صفحه فقط در مورد نحوه نگارش فیلمنامه این فیلم نوشت
خود تارانتینو از صحبت راجع به محتوای کیف خودداری کرده و گفته می‌خواهد تماشاگران خودشان حدس بزنند و فرضیه بسازند که کاملا در این راه موفق بوده
فیلم قشنگیه ولی بیش از حدش به این فیلم توجه شده به نظرم ۷ نمرشه چون فیلمایی تو همون دهه هستن که از این فیلم قویترن ولی توجهی ای چنین بهشون نشده
دیگه به چه فیلمی آدم ۱۰ میده؟
فقط qt کبیر.....
عذر میخوام
میشه یک نفر به من بگه دقیقا کجای این فیلم خوب بود؟ یا چه نکته ای داشت که من نفهمیدم و باعث شد احساس کنم این فیلم افتضاح بود؟ من انتظار داشتم یک شاهکار به تمام معنا ببینم و توقعم رو از فیلم خیلی بالا بردم. اما فیلم تموم شد و من دهنم باز موند! بعد کلی نقد از فیلم خوندم تا ببینم فیلم چی داشته ک من متوجه نشدم! اما ب نکته جدیدی برنخوردم. همون بود ک در فیلم دیدم!
فکر میکنم حرف تارانتبنو درست باشه: هر کس فیلم رو ببینه یا عاشقش میشه، یا متنقر!
برای من مورد دوم بود.
به نظر من تارانتینو یه مکتبه , یه مکتب . و ساموئل جکسون یکی از بهترین هاست . و پالپ فیکشن خدای کارای تارانتینوست گرچه که همه ی کاراشو دوست دارم .
با سلام خدمت دوستان مخصوصا داداش qarib.پالپ فیکشن واسه من بهترین فیلم تاریخ سینماس.زیبایی این اثر تو گوشت و خون من رفته و اگر هر دو سه روز یکبار نبینمش انگار ی چیزی از زندگیم کمه.ازت ممنونیم تارانتینو واسه خلق همچین شاهکاری.تارانتینو همیشه محبوب ترین کارگردان من و پالپ فیکشن بهترین فیلمه من خواهد بود.
جکسون عالی بود عالیه این فیلم دوسش دارم...
باز هم تعاریف بیخود و کورکورانه.
هیچ نکته خاصی نداشت فیلم،۳ تا اتفاق که به هم ربط پیدا میکنه،،به هیچ عنوان جنایی هم نیست...
پالپ فیکشن یعنی زندگیم
فیلم معمولی بود به نظرم. ۵ از ۱۰
gharibPULPFICTION۲o۲ من هم همه نظر های کاربران رو قبول ندارم واقعا موندم چرا ارباب حلقه ها اوله از نظر کاربران
من خودم این فیلم رو خیلی دوست دارم ولی فیلم های بهتر از اینم هست
gharibPULPFICTION۲o۲ شما که این لیستو قبول دارید چرا فیلم های شاهکاری مثل benjamin baten یا scent of women رو تو لیست نزاشتن بعد فیلم های مسخره ای مثل دد پویل با کاپیتان امریکا رو تو لیست گزاشتن این لیست خیلی ایراد داره
دوست عزیزgharibPULPFICTION۲o۲ شما فیلم scent of women رو دیدید؟
فیلم باحالیه دیوس جان تراولتا چندتا سکانس بدجور منو خندوند خداییش حلالش باشه ولی نمره ۹ زیاده واسش
این فیلم عالیه شکی نیست ولی حداقل باید تو رتبه ۱۰ ۱۱ بود کاربران همامتیاز ۸.۴ رو دادن من خودم امتیاز کاربران رو بیشتر ازimdb قبول دارم چون imdb واقعا کوچه بازاریه
فیلم های دیکه ای هم هست که حقشون تو این رتبست مثلا دیوانه از قفس پرید
فیلم عالیه خیلی خوبه ولی نه در این حدکه رتبه ۷ باشه
Pulp fiction.
چرت ترین فیلمی که در طول زندگیم دیدم
این پیج مال منه من یافتمش من ساختمش دست هیچ اجنبیی هم نمیدم
حتی اگر رفیق سینه چاک باشه و بخواد برام بمیره
فیلم خیلی خوبیه به نظرم.
اما شاهکار نیست.
دیالوگ ها ، فیلم نامه و بازی ساموئل ال جکسون و جان تراولتا عالی بود.
امتیاز ۸ از ۱۰
بهترین فیلم تاریخ=ارباب حلقه ها ۳
فقط یک جمله میتونی این فیلمو توصیف کنه !!! اونم کلمه ی شاهکاره !
واقعا تارانتینو یه دونس، خیلی قنشگ تو همه فیلماش خشم و بهت القا میکنه یه جوری که انگار واست عادیه !
واقعا یکی از بهترین کارگردان های تاریخه
و جالبه اینم بدونید که وینس گلیگان سازنده سریال های بزرگی مث بریکینگ بد و بتر کال ساول، مخصوصا تو بریکینگ از خیلی از صحنه ها و دیالوگ های این فیلم استفاده کرده!!!!
Ezekiel ۲۵:۱۷
And you will know I am the Lord when I lay my vengeance upon you
:D
Pulp fiction .
بوچ با ماشین زنش تصادف کرد
با تفنگ مارسلوس وینست رو کشت
با شمشیر ماینارد ،ماینارد رو کشت
با موتور زد رفت
همراه با ساعت باباش
هنوز هم ایمان نمی آورید ای قوم ...
inghadr sekans va dialog faramoosh nashodani dar in filme uniqe vojud dare ke motmaenam har kasi ba gooshei az in film khatereye koochaki dareage ta hala in filmo nadidin dar down kardanesh shak nakonid va ghabel marg ino bebinid
یه فیلم کاملا متوسط به نظرم اصلا این جایگاه حقش نیس و بیخودی بزرگش کردن
اونجاش باحال بود که اون دو تا داشتن سیاهرو .... میکردن, بیش از ۱۰ بار اون صحنه رو دیدم , اونقدر که با این صحنه خندیدم تو تمام عمرم نخندیده بودم
فقط میتونم بگم عالی بود حیف این همه مدت که ندیده بودمش , بدون شک بهترین فیلمی که تا حالا دیدم
قریب این نظریه دو تایی که میگی تا حالا دقت کردی تمام فیلمای کارنامه تارانتینو هم دوتاییه
دوتا مافیایی
دوتا سامورایی
دو تا وسترن
احتمالا دو فیلم بعدیش هم علمی تخیلیه
بهترین که نه ولی قطعا یکی از بهترین ها..!
سانسور شده بود یا ... چی میگید شماها
kheili kheili khas
khoob awli
asan fogholade bood
mn moondam chera harchi darim mirim jelo b jaye in k film ha khoob beshan, daran badtar mishan?
in film vaghan shahkar bood va bas
pishnehad mikonm bad az didan film ۵min besh fek konid ta dastan ro kamel hazm konid
برم که برا چهارمین بار بهترین فیلم عمرمو ببینم
اخه من موندم این فلیمای اشغال زمون بوق چیه همه عاشقشون شدن مثلا این خیلی از شوالیه تاریکی یا اونجرز ۲۰۱۵ بهتر بودبابا جمع کنید خواهشا
جناب parsa_pj،
بروس وین اسمه شخصیت بتمنه،
ایشون اسمشون بروس ویلیسه
شما برو اول اسما را یاد بگیر بعد بیا نظر بده...
شاهکاری غیر قابل توصیف
فقط شیره و بستنی ؟ و ۵ دلاره؟
wtf???
تا پدرخوانده هست(هم ۱ هم ۲)
تا بتمن ۲ هست(dark knight ۲۰۰۸)
چرا بهترین فیلم تاریخ؟؟
الان جو گیر شدی شما؟؟
یه فیلم عالی که میبینی بهترین فیلم تاریخه؟؟به نظر من همون۷ بستشه ۱ خیلی زیاده.
ازت خواهشمندم جو گیر نشو
شیوع فیلم سازی تارانتینو
۱شروع عالی فیلم با موسیقی عالی
۲خشونت بسیار زیاد همراه با کمدی و موسیقی عالی فیلم
۳جابجا بودن سکانس های فیلم مانند یک پازل و موسیقی عالی فیلم
۴دیالوگ های چرت و پرت و بی معنی و موسیقی عالی فیلم
۵پایان شاهکار فیلم و موسیقی عالی فیلم
من موندم چرا این فیلم کاندید بهترین فیلم شد؟چرا برنده نشد؟
اون سکانسی که جولز میخواد یه نفرو که به مارسلوس والاس خیانت کرده بکشه شروع میکنه آیاتی از کتاب انجیلو میخونه اون سکانسش یکی از بهترین سکانس های فیلمه
تارانتینو دوتا فیلم ضعیف داره یکی ضدمرگ که اصلا موندم با این استعدادش چرا همچین فیلمی ساخت یکی جکی براون
فیلم بود یا مدرسه ی سینما؟ امتیاز ۱۰/۱۰
وینسنت ۳ بار رفت دستشویی و هر ۳ بار هم به معنای واقعی کلمه ر*ی*د :|
یادش به خیر، پرویز پرستویی تو مارمولک:
بحث امروز ما در مورد فیلم سینمایی پالپه فیکیکشن میباشد این فیلم ساخته برادر تارانتینو میباشد ایشان یکی از برادران اهل کتاب میباشد...
:دی دییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
سعی کنید به معنی واژه ی پالپ خوب توجه کنید . واژه ها سخن میگویند
...
in fim ro hezaran bar didam va azash sir nashodam
غریب ممنون از اطلاعاته فوقالعادت از این فیلم
in film ro bayad dah bar did :)))
نکات مثبت زیادی داشت مخصوصا داستان اول و پایان داستان آخر ( تو رستوران ) ولی بنظرم فیلم های کریستوفر نولان واقعا یه چیز دیگست ، interstellat یا inception
اطلاعاتش درباره شهر آمستردام خیلی خوب بود
فیلمی بسیار زیبا که هرگز خستگی را به تن راه نمیدهد.
بعضی ها میگن این فیلم با چه منظقی پنجم در imdbهست و من در جواب میگمشما اگه فیلم دیدنو بزارید کنار در اینده به سعادت میرسید.
از نظر من هیچ فیلمی نمیتونه اول باشه پس من میگم پنجم مسلما حق این شاهکاره.
اثری متفاوت و ماندگار ۱۰/۱۰
بهترین فیلم کل هستی از ازل تا ابد
اقا این چه فیلمی بود
چطور فیلم پنجم دنیا شده اصلا جالب نبود احتمالا تو فرهنگ خودشون براشون جالب بوده که اینجوری امتیاز دادن بهش
تنها دیالوگ فیلم که زیبا بود جمله بروس ویلیس تو تاکسی بود که گفت اسم های آمریکایی همه معنی گوه میدن
یعنی فقط اونجایی که مارسلوس والاس سر چهارراه بوچ رو میبینه میگه .... Mother fucker
توی یه سایت نوشته بود که یکی از دوستای دوستای دوستاش طی دو ساعت مصاحبه با تارانتینو جریان کیف رو خود تارانتینو گفته بود که الان خلاصش رو براتون مینویسم.
اولین باری که مارسلوس والاس رو میبینم تصویر از پشت سرشه که داره با بروس ویلیس صحبت میکنه، تو این قسمت میبینیم که پشت سر مارسلوس والاس چسب زخم داره همینطور یه بخش از فیلم که وینست وگا میخواد قفل کیف رو باز کنه میبینیم که رمزش ۶۶۶ و هر بار که در کیف باز میشه زیباییه محتویات درون کیف بیننده رو مات و مبهوت میکنه و تو بخشی از انجیل اومده که شیطان از پشت سر سراغ شما میاد و روحتونو میگیره و همینطور بنا به اعتقادات مسیحیت زیباترین داراییه هر شخص روح اونه.
خلاصه جریان از این قراره که شیطان روح مارسلوس والاس رو گرفته و حالا مارسلوس والاس جولز و وینست رو فرستاده تا برن و روح مارسلوس والاس رو پس بگیرن و به همین خاطر گلوله ها بهشون اسیبی نمیزنه و خدا میاد پائین و جلوی گلوله ها رو میگیره و اون سه تا بچه از عوامل شیطانن.
این بروس ویلیس خجالت نمیکشه بابا شرم و حیا هم خوب چیزیه!
the most overrated movie in history
چرت ترین فیلم تاریخ
خطر اسپویل
...
...
...
فقط اگه تو لحظه تجاوز قرعه به نام بروس ویلیس می افتاد اون وقت بهتر ترین فیلم تاریخ میشد
این فیلم انقدر ساده و روان همه چیزو بیان میکنه که مخاطبی مثل شما دنبال یه چیزی میگرده که نفهمش . داستان عامه پسند داستانه یه سری روابطه سادس که کارگردان با هنر خودش اونارو شگفت انگیز میکنه . واقعا معرکست .البته از نظر من . فیلم دیدن سلیقه ایه برادر . من که هربا میبینم لذت میبرم
محمدرضا جوکر حرف نداره
ولی چه کنیم که ما پالپ فیکشن رو بیشتر دوست داریم
تا ابد اون دنیا هم ...
فوق العاده
به نظرتون چرا تارانتینو انجیل رو تحریف کرده (اشاره به اینکه اون آیاتی که از انجیل خوند تقلبی بودن)؟!
غیر قابل ‍‍‍پیشبینی ترین اثر سینمایی ... یعنی معمایی ترین فیلم رو هم بیاری بین فیلم وقفه ایجاد کنی میتونی حدس بزنی چی به چیه اما دو ساعت هم بین این فیلم وقفه ایجاد کنی عمرا بفهمی لحظه ی بعد چی قراره اتفاق بیوفته
او نایی هم که می گن این فیلم چی داره که بقیه ی فیلما نداره باید بهتون بگم توکدوم فیلمی دیدین داستان به این سرعت تغییر کنه کدوم فیلمنامه ای رو اینجوری دیدین سکانس هارو بهم ربط بده ....
اگرم باز میگین این فیلم فقط از نظر یک سری افرادی قشنگه و رو نظره imdb نمیشه حساب کرد باید بهتون بگم نمره ی منتقدین ۹۴ و اگر نقد تمام منتقدین بزرگ سینما رو بخونید از این فیلم به عنوان شاهکار یاد شده
پس دیگه حرفی واسه گفتن باقی نمیمونه
من بین این فیلم و ارباب حلقه های ۳ پیتر جکسون و خوب بد زشت سرجیو لئونه و بین ستاره ای کریستوفر نولان خیلی گیر کردم و دوباره همه این فیلمها را دیدم و انتخاب من به عنوان بهترین فیلم تاریخ سینما؛ پالپ فیکشن به کارگردانی تارانتینو است
خطر اسپویل
این فیلم یه سوتی وحشتناک داره.اون جایی اون پسره از اتاق میپره بیرون تیر اندازی میکنه و هیچکدوم اون تیرا به جولز نمیخوره و میخوره به دیوار پشتشون.درسته؟اگه یه ذره قبل این صحنرو نگاه کنین میبینین که جای گلوله ها از قبل روی دیوار هستش!!!!!عجیبه فیلم به این خوش ساختی یه همچین سوتی داده باشه
مهم ترین پیامی که من از فیلم گرفتم
جولز مشیت الهی رو فهمیدو از کارش کنار کشید و زنده موند
وینست وگا به اون بی توجهی کرد و یک روز بعد مرد!!
چرا موسیقی پایانی کاندیدای اسکار نشده ؟؟؟
فقط یک کلمه.. شاهکار
فیلم بسیارزیبایی.فیلم بیناش حتما باید این فیلم ودیده باشن وتوآرشیوشون داشته باشن.یکی ازفیلمهای معروف تارانتینو هست.
فیلم زیبایی بود.. مخصوصا آهنگ اول فیلم و تیکه‏ی آخر فیلم.. همراه با صحنه‏های هیجانی
ولی فقط تو فرهنگ خودشون معنا میده/
دفعه ی اول که فیلم رو میبینید متوجه خط زمانی بسیار دقیقش نمیشید
باید ۱۰ بار ببینید که متوجه شاهکار بشید