

توی سرزمینی که هیچ جادویی توش نیست، سرزمینی که قویترها قانون تعیین میکنند و ضعفا مجبورن پیروی کنند، سرزمینی که پره از گنج و زیباییهای وسوسهانگیز، ولی در عین حال توش کلی خطر غیرمنتظره در کمینه؛ سه سال پیش، Xiao Yan، کسی که از خودش مهارتهایی به نمایش گذاشت که توی چندین دهه کسی به چشم ندیده بود، یهویی همهچی رو از دست داد؛ قدرت هاش، اعتبار خاندانش، قولی که به مادرش داده بود. و این وسط نامزدیش هم بهم میخوره و اوضاع درهم میشه...

در سال ۱۳۷۵،چین در نزاع بین دو سلسله "یوان" و "مینگ" قرار دارد.سرزمین "کوریو" هیئتی متشکل از چند دیپلمات،سرباز و یک برده را برای برقراری صلح با دولت جدید چین اعزام می کند.اما این هئیت به عنوان جاسوس دستگیر شده و صحرایی دور افتاده تبعید می شوند.آنها با سربازان "یوان" برخورد کرده و متوجه می شوند یکی از شاهزادگان "مینگ" در اختیار آنهاست و...

داستان در دوران فرمانروایی سه امپراتور (دورهای از تاریخ چین شامل فروپاشی امپراتوری هان و آشوب کلاهزردها. در این دوره سه حکومت بر سرزمین چین فرمانروایی میکردند) اتفاق می افتد، و در مورد پادشاهی بزرگ هست که به همراه مردمش از میهنشان اخراج میشوند. پادشاه قصد دارد به هر قیمتی شده سرزمینش را دوباره پس بگیرد برای همین متوسل به راه های مخفی و اسرار آمیز برای پیروزی در جنگ ها میشود...