

“ویل گراهام” یک مأمور اف.بی.آی ـه،که تخصص و روش ویژهایی در دستگیری قاتلین زنجیرهایی داره. روش اون به این شکل هستش که در دستگیری قاتلین از کمک روان پزشکهای حرفهایی هم بهره میبره. او به کمک “هانیبال لکتر” که روان پزشکی متخصص ـه در دستگیری قاتلین بسیار موفق ظاهر میشود، امّا چیزی که نمیدونه اینکه خودِ “هانیبال” یک قاتل سریالی بسیار خطرناک ـه.


اگه آرزویی داشته باشی اون چی می تونه باشه ؟ آیا میتونی بدستش بیاری ؟ تو خیابان ۶۶۶ تو می تونی به همه ی آرزوهات برسی ، نه تنها تو همه می تونن . به هر آرزویی : ثروت ، س/ک/س ، عشق ، قدرت ، حتی انتقام ، امّا مراقب باش که چقدر برات آب می خوره ، شاید به قیمت گرفتن روحت آرزوت برآورده بشه...


سریال داستان پسری است به اسم "ند". "ند" ۹ سالشه که متوجه میشود توانایی خارقالعادهای دارد: میتواند موجودات مرده را تنها با یک بار لمس کردن زنده کند . "ند" اما خبر از محدودیتهای این موهبت نداره. همان روز مادر "ند" میمیرد و ند هم زندهاش میکند. یکدقیقهی بعد پدر دختر همسایه میمیرد. شب موقعی که مادرش میبوسدش، مادرش هم میمیرد. محدودیتها اینهاست: ۱- اولین تماس زنده میکند و دومین تماس جان رو میگیرد، برای همیشه. ۲- اگه موجودی را که زنده کرده ظرف یک دقیقه دوباره برنگرداند یکی دیگر به جاش خواهد مرد. "ند" البته عاشق دختر همسایه هم بوده. ۱۸ سال بعد، "ند" شده یک pie-maker موفق و منزوی. تقریبا با هیچ کس رابطهای ندارد. یه کارآگاه خصوصی به اسم "امرسون کد " اتفاقی متوجه توانایی ند میشود و با هم شروع به کار میکنند، به این شکل که "امرسون" پروندههای قتل رو پیدا میکند، "ند" هم با زنده کردن مقتول و پرسیدن چندتا سوال به حل پرونده کمک میکند. یکی از پروندهها مربوط میشود به قتل دختری روی قایق تفریحی. دختری به اسم "چارلوت چاک چارلز" دختر همسایهی "ند"، عشق دوران کودکیش که پدرش را اتفاقی کشته بود...