این سریال داستان یک خانواده ایتالیایی ساکن نیو جرسی است که به فعالیت های مافیایی خلاف مشغول هستند. تونی سوپرانو به عنوان رییس این گروه (خانواده) انتخاب می شود . شخصیت او در خانه پدری عاطفی و مهربان و در بیرون از خانه یک جنایتکار و بیماری روانی است...
یک مامور قانون که از طریق هواپیما در حال انتقال زندانیان است، توسط قاتل سریالی مورد اصابت گلوله قرار میگیرد و آشوب می شود، حال یکی از مهمان داران هواپیما باید او را فریب دهد و خودش به تنهایی هواپیما را فرود آورد...
یک زن جوان سیاه پوست متوجه می شود که پدرش یک اهدا کننده اسپرم است ...
«ديو کاويک» (کلاين) که يک آژانس کوچک کاريابي را مي گرداند، شباهت غريبي به رئيس جمهور ايالت متحد دارد و هر از گاه در جشن هاي خيريه ي محلي، براي خنده، اداي او را در مي آورد. وقتي «رئيس جمهور بيل ميچل» (کلاين) سکته مي کند، از «ديو» خواسته مي شود که نقش او را بازي کند...
«فرانک کراس» (بيل موراي)، مدير شبکه ي تلويزيوني IBC نيويورک، با بي رحمي با کارمندانش رفتار مي کند و در شب کريسمس با روح رئيس سابقش، «لو هيوارد» فورسايت) روبه رو مي شود که به او هشدار مي دهد پس از چندي سه روح ديگر به ملاقاتش خواهند...
«سي دي بيلز» (مارتين)، رئيس آتش نشاني شهر کوچکي در واشينگتن با ستاره شناسي به نام «راکسان کووالسکي» (هانا) آشنا و دلباخته اش مي شود، اما مي داند که به خاطر چهره اش هيچ اميدي به پيشرفت در اين رابطه نيست. در اين جا توجه «راکسان» به «کريس» (روسوويچ)، جواني خجالتي در گروه «سي دي» جلب مي شود. «کريس» نيز که از «راکسان» خوشش آمده از «سي دي» براي نوشتن نامه به «راکسان» کمک مي گيرد.
یک جادوگر کامپیوتر آمریکایی که در یک بانک نیویورک کار می کند، پس از دریافت ناخواسته یک پیام رمزگذاری شده از یک جاسوس بریتانیایی، ناگهان وارد دنیای جاسوسی بین المللی می شود...