

داستان این مینی سریال ۴ ساعته از این قرار است که مدتها پیش از آنکه کریس انجل بدنیا بیاید، مَردی پا به جهان گذاشت که سطح شعبده بازی را به مرحله ای بالاتر برد. اریک ویس مهاجر مجارستانی بعدها تحت تاثیر هری کلار(شعبدهباز معروف آمریکایی) و جان ایگن رابرت هودینی (شعبدهباز فرانسوی) اسم هری هودینی را برای خود برگزید و برخی از بزرگترین تردستیهای جهان را بنمایش گذاشت. وی در ۹ سالگی اولین شعبده بازی خود را انجام داد. ابتدا تنها به ورق بازی کفایت میکرد تا جاییکه به وی لقب شاه بازی با ورق داده شد اما او به همین سطح اکتفا نکرد و شیوه فرار با دستان بسته را اجرا کرد. روشی که در آن هری در غل و زنجیر اسیر میشد و در طی زمان معینی باید خود را رها میکرد. ایده ای که بعدها پیشرفته تر شد و در نهایت هودینی با دستان بسته در آب فرو میرفت تا خود را آزاد کند. شاید این شعبده بازیها امروزه چیزی عادی بنظر بیاید اما آن زمان همگان شگفت زده شده بودند. همین کارها بود که وی را به ریاست انجمن شعبده بازی آمریکا، گرانقیمت ترین شعبده باز عصر خود، سلطان دستبند آهنین و پدر شعبده بازی معروف کرد

چين، سال ۱۹۴۶. «ريک اوکانل» (فريزر) و «ايولين» (بلو) پسر جواني به نام «الکس» (فورد) دارند که مقبره ي «امپراطور هان» (لي) و ارتش ده هزار نفري او را کشف مي کند. خيلي زود «هان» به زندگي باز مي گردد و حالا پدر باستان شناس جاسوس «الکس» به کمک او مي آيد تا جلوي دستيابي امپراطور شيطان صفت به جاودانگي را بگيرند.

سال هاي پاياني قرن هجدهم، اسپانيا. فرانسيسکو گويا زير سايه حمايت پادشاه کارل چهارم سرگرم قوام دادن به سبک کاري خويش و خلق بهترين تابلوها است. اينس دختر جوان و زيباي تاجري ثروتمند که به نوعي الهه الهام وي شمرده مي شود، گرفتار دادگاه تفتيش عقايد کليسا مي شود. پدر اينس براي نجات وي به گويا روي مي آورد تا از رابطه خود براي تماس با پدر لورنزوي جوان و صاحب سمت در کليسا استفاده کند . اما لورنزو...