وارثان خانه اي قديمي، از دکتري به نام «جيمز هاردي» (پولمن) که متخصص مسايل ماوراء الطبيعه است، دعوت مي کنند تا خانه را از ارواح پاک سازي کند و او با دخترش، «کت» (ريچي) به قصر مي آيد. در نخستين برخورد، سه روح شرور به نام «ديلاق» (نيپوت)، «خپله» (گارت) و «بوگندو» (آلاسکي) مزاحم او مي شوند، اما در ضمن روح خوبي به نام «گاسپر» (پيرسن) با «کت» دوست مي شود...
ثروتمندترین بچه ی دنیا ، ریچی ریچ ، همه چیز در زندگی اش دارد بجز رفیق و هم بازی. زمانی که چند تبهکار والدین او را می دزدند، او باید کنترل تمام ثروت و دارایی و همینطور کارخانه پدرش را در دست بگیرد و برای پیدا کردن مادر و پدرش تلاش کند...
«استنلی ایپ کیس» (کری)، صندوق دار بی دست و پای بانک، تصادفا به ماسکی دست پیدا می کند که هر گاه آن را به چهره می زند به شخصیتی پرتحرک و دیوانه، بسیار قوی و زورمند، شکست ناپذیر، با چهره ای سبز رنگ و کارتونی بدل می شود.
کودکی که کمبود والدین را حس میکند از خانه خارج و برای پیدا کردن والدین جدید عازم سفر میشود...
وادابا شروع تعطیلات تکلیف بزرگی دارد، نوشتن مقاله ای در مورد شخصی که تحسین می کند اما هیچگاه با او ملاقات نکرده است. او تصمیم دارد در مورد مادرش مقاله بنویسد اما به سرعت متوجه می شود چیز زیادی درباره او نمی داند...
«دنيس»، بچه ي شيطان شش ساله، زندگي را براي يکي از همسايه ها، يعني «آقاي ويلسن» بدعنق (ماتو) سخت مي کند...
«ديو کاويک» (کلاين) که يک آژانس کوچک کاريابي را مي گرداند، شباهت غريبي به رئيس جمهور ايالت متحد دارد و هر از گاه در جشن هاي خيريه ي محلي، براي خنده، اداي او را در مي آورد. وقتي «رئيس جمهور بيل ميچل» (کلاين) سکته مي کند، از «ديو» خواسته مي شود که نقش او را بازي کند...
«جک سينگر» (کيج)، کارآگاه خرده پاي نيويورکي، و نامزدش «بتسي» (پارکر) براي ازدواج و گذراندن ماه عسل به لاس وگاس مي روند. اما در آن جا قماربازي به نام «تامي کورمن» (کان) با ديدن «بتسي» که شبيه همسر مرحومش است، ترتيبي مي دهد تا در يک بازي پوکر از «جک» ببرد و «بتسي» را تصاحب کند...
بازیگر بلند پرواز یک برنامه تلویزیونی با تهیه کننده اش دست به یکی میکند تا ستاره‌ی طولانی مدت این برنامه را برکنار کند و خودش جای او را بگیرد، اما همه چیز طبق نقشه‌ی آنها پیش نمی رود …