

داستان سریال از جایی شروع میشود که جو مک میلان یک جوان مجرد و خوش گذرون ولی در عین حال با تفکرات اقتصادی و جاه طلبانه وارد شرکت کاردیف الکتریک میشود و با شناختی که از گوردون کلارک دارد او را تشویق میکند که کار ساخت کامپیوترهای شخصی و خانگی را که گوردون قبلا ایده اش را منتشر کرده بوده و سپس اقدام به ساختشان کرده و موفق نبوده را دوباره از سر بگیرند، آنها با استفاده از مهندسی معکوس از روی چیپ های شرکت IBM سعی میکنند این کار را انجام دهند...

«ملاني کارمايکل» (ويدرسپون)، طراح مد موفق با پسر شهردار نيويورک نامزد کرده است. اما او کارهاي ناتمامي دارد که بايد آن ها را به سرانجام شان برساند. «ملاني» در منطقه اي فقير در جنوب امريکا بزرگ شده و در نوجواني با «جيک پري» (لوکاس)، هم کلاسي اش ازدواج کرده و بعد يک باره او را رها کرده و به شرق آمده و زندگي تازه اي را آغاز کرده است. او حالا بايد به زادگاهش پيجين کريک در آلاباما برگردد...

السکاندراي ويرجينيا، سال ۱۹۷۱. بر اساس حکم دادگاه، سه دبيرستان - دو دبيرستان سفيد پوستان و يک دبيرستان سياه پوستان - به ناچار و براي نخستين بار در هم ادغام مي شوند. در نتيجه، «بيل يوست» (پاتن) مربي با سابقه ي تيم فوتبال امريکايي يکي از اين سه دبيرستان، مجبور به کناره گيري مي شود و جاي خود را به «هرمن بون» سياه پوست (واشينگتن) مي دهد...