در قرن هجدهم، یک خون آشام از نمایش عجیب و غریب، که زمانی در آن شرکت داشت، فرار می کند و با گروهی از قاتل های خون آشام متحد می شود تا مردی را که به مادرش تجاوز کرده بود، بکشد.
داستان در مورد یک پزشک مشهور است که چیزی از روابط اجتماعی نمی داند. او مریض ها را به خاطر پیشرفت دانش پزشکی (خودش) درمان میکند و اصلا به خوب شدن مریض اهمیت نمیدهد...
گروهی از پسرانی که با یکدیگر دوست هستند به چند خواهر مرموز که تو خانواده ی خشک و مذهبیشان به شدت تحت مراقب هستند علاقه مند میشوند تا اینکه یکی از این خواهران دست به خودکشی میزند و …
"ادی ویلسون" کسی میباشد که در سال ۱۹۶۰ با اینکه یک کارگر ساختمانی بیشتر نبود، گروه موسیقی راکی تشکیل داد که آن زمان از محبوبیت زیادی برخوردار شد. اما وی پس از یک تصادف، به شکل مرموزی ناپدید شد...