
ويتنام، سال ۱۹۶۹. «لوک» (وان دام) از دستور مافوقش، «گروهبان اسکات» (لوندگرن) براي کشتن دو ويتنامي بي گناه سر باز مي زند، و درگيري بين اين دو، منجر به کشته شدن هر دو مي شود، و اجسادشان را ميان يخ به امريکا باز مي گردانند. صحراي نوادا، زمان حال. «لوک» و «اسکات» همراه گروهي از سربازان که همگي به طور مصنوعي به حيات بازگشته اند ـ و حالا سربازان همگاني نام دارند ـ مأموريتي مشکل را به انجام مي رسانند...


داستان در مورد کمدینی به نام جری ساینفیلد است که درنیویورک زندگی میکند و از طریق اجرای شو ها در کلوپ ها و بار های شبانه پول در می آرورد.علاوه بر جری , همسایه ی عجیبش کازمو کریمر , همکلاسی قدیمیش جرج کاستنزا و الین بنس اون رو همراهی می کنند و داستان در مورده اتفاقاتی است که در زندگی روزمره ی این شخصیت ها رخ میدهد و …

غلاف تمام فلزی ماجرایی تلخ و گزنده را در خلال جنگ ویتنام و در یک پایگاه آموزش تفنگداران نیروی دریایی ارتش آمریکا و بعد از آن در میدانهای جنگ در ویتنام روایت میکند. فیلم انتقادی به تزریق روحیه وحشیگری و جنگطلبی به سربازان بیچاره آمریکایی و تبدیل کردن آنها به حیوانات دست آموز است.

يکي از کهنه سربازهاي جنگ ويتنام به نام «مارتين ريگز» ( گيبسن ) که به دليل تجربه هايش در نيروهاي ويژه، به «سلاح مرگبار» شهرت دارد، به عنوان همکار کارآگاه پليس، «راجر مرتو» ( گلاور )، انتخاب مي شود. تعدادي مزدور که قبلا در جنگ ويتنام جنگيده بودند، به رهبري «ژنرال مک آليستر» ( رايان ) و «جاشوآ» ( بيوزي )، در فکر فروش محموله اي از هرويين به يک قاچاقچي هستند و حالا «ريگز» و «مرتو» به مبارزه با اين دارودسته مي پردازند.