
بعد از مدتها جنگ خدایان و تایتان ها، سرانجام خدایان فاتح این جنگ می شوند تا صلح و ثبات را به بشریت باز گردانند. اما شکست تایتان ها به معنای ریشه کنی ظلم و ستیز در جهان نیست چراکه اینبار نوبت به یک شیطان بسیار خشن و ظالم به نام «پادشاه هایپریون» است که با بشریت مبارزه کرده و دنیا را به سمت تاریکی سوق دهد. هایپریون به دنبال سلاحی است که به وسیله آن می تواند نسل بشریت را نابود کند و امپراطوری شوم خود را آغاز نماید اما «تسئوس» انسانی فانی است که توسط «زئوس» برگزیده شده تا انسان ها را در جنگ علیه هایپریون رهبری کند.


داستان سه همخونه و هم اتاقی؛ « ایدین - خون آشام » ، « جاش - گرگنما » ، و « سالی - روح » رو روایت میکنه که میخوان با مشکلات خود، و با نفرین و یا تقدیری که دچارشون شدن مبارزه کنن و یک انسان معمولی بشن. درهمین زمان؛ رئیس انجمن خون آشام ها شخصی به نام "مادر" که در دو سه قرن پیش حضور داشت، دوباره به شهر برمیگرده و میخواد کنترل شهر رو به دست بگیره. در همون قرون های پیش؛ دختر "مادر" که اسمش "سورن" هست علاقه شدیدی به "ایدین" داره که دوباره بعد از گذشت قرن ها این علاقه شعله ور میشه و یکی از شخصیت های اون قرن؛ که "سورن" با اون فرد به شوهرش؛ یعنی "ایدین" خیانت کرد کسی نیست به اسم "هنری" ... که این شخصیت دوباره به سریال برمیگرده. اوج داستان رو زمانی میشه دونست که سه شخصیت اصلی سریال، به عنوان راوی در بعضی از قسمت ها صحبت میکنن و میلشون به سمت خوبی و بدی رو بازگو میکنن. و همینطور برای مبارزه با اون میل درونیشون حاضرن همه کاری بکنن. و بیشتر اوقات مثل همه ی ما؛ میل بدی و اون غریزه پیروز از میدون بیرون میاد. که هیجان اصلی سریال به همینجا برمیگرده که نمیشه حدس زد چه اتفاقی قراره بیافته.

نیتن یک وکیل با سابقه درخشان اهل نیویورک می باشد که در حرفه اش بسیار موفق است اما در خصوصی اش از زمانی که همسرش را طلاق داده دچار مشکلات بسیاری شده است. تا اینکه با دکتری آشنا میشود که خود را "پیامبر" معرفی میکند و میگوید هرگاه افراد خاصی در حال مرگ باشند، او متوجه میشود...

بخش رواني ندامتگان وودوارد، ويژه ي زنان، زمان حال. «دکتر ميرانداگري» (بري) با «داگ گري» (داتن) رئيس زندان ازدواج کرده است. روزي «ميراندا» در هيئت يکي از زنداني هاي رواني ووداورد از خواب بيدار مي شود و مي شنود که «داگ» را به قتل رسانده است. اما «ميراندا» چيزي به ياد نمي آورد و نمي تواند هم کارانش را به سالم بودن خود مجاب کند...