

«ریک» یک افسر پلیس است که بعد از گلوله خوردن در حین ماموریت، چندین ماه در بیمارستان بیهوش بوده است. وقتی که او بیدار می شود، می فهمد که دنیای اطرافش توسط زامبی ها (مرده های متحرک) تسخیر شده است، و به نظر میرسد که او تنها شخص زنده است. او برای پیدا کردن خانواده اش به شهر آتلانتا می رود، و در آنجا به گروهی از بازمانده ها بر می خورد که در خارج از شهر ساکن شده اند. همسرش «لوری» و پسرش «کارل» و همینطور بهترین دوستش، «شین» در میان بازمانده ها هستند. اکنون او بهمراه دیگر بازمانده ها باید در دنیایی که پر از مرده های متحرک است، راهی برای زنده ماندن پیدا کنند...

در نوامبر سال ۱۹۷۰ تمامی تیم فوتبال به همراه مربیان دانشگاه مارشال در یک سانحه ی هوایی جان باختند. در بهار همان سال به مربیگری “نیت رافن”، بازیکنی که بخاطر مریضی اش پرواز مرگبار را از دست داده بود دانشجویان برای متقاعد کردن شورای حکام، متحد شدند. رئیس دانشگاه”دان دد من” می بایست مربی جدیدی را پیدا کند و بعد از آن می بایست بازیکنان جدیدی را بیابد…