
این فیلم درباره رئیس پر افتخار اداره آگاهی ( که بعدها به عنوان FBI شناخته شد ) به نام «جی. ادگار هوور» است. «جی. ادگار» ( لئوناردو دیکاپریو ) در سال ۱۹۲۴ به ریاست FBI برگزیده شد و به مدت ۴۸ سال این سمت را در اختیار داشت. وی در این مدت توانست امنیتی قابل قبول در ایالات متحده بوجود بیاورد که تحسین فراوان مقامات را درپی داشت. اما در عین حال شایعاتی هم مبنی بر اینکه «جی. ادگار» تمایلات همجنس خواهانه ای هم دارد منتشر شده بود که این مسئله هرگز مشخص نشد. این فیلم به بخش هایی ناشناخته از زندگی «جی. ادگار هوور» می پردازد.


فکر کنین که یه تکنولوژی اختراع بشه که بتونه ” هویت ” و ” شخصیت ” قدیمی آدمها رو به طور کامل پاک کنه و در عوض هر بار به اونها ” شخصیت جدیدی ” بده ، شخصیتی که از هر لحاظی کامل و بدون نقص باشه و بتونه هر کاری که به منظورش ساخته شده رو به نحو احسن انجام بده و بعدش هم که کارو انجام دادن ، دوباره مثل هارد کامپیوتر پاک بشن و یک شخصیت دیگه بشه بهشون داد . حالا فرض کنین که این تکنولوژی در اختیار سازمانی مخفی قرار گرفته و این سازمان از افراد زندانی و یا داوطلب برای این امور استفاده میکنه. داستان اصلی سریال ، حوادثی رو که برای یکی از این افراد که به جای اینکه ۵ سال به زندان بره قبول کرده که ۵ سال برای این سازمان کار کنه ، و اسمش هم ( اکو ) هست رو برامون تعریف میکنه.....

اوايل دهه ي ۱۹۵۰، اوج دوره ي قدرت کميته ي بررسي فعاليت هاي ضد امريکايي «سناتور مکارتي». استاد تاريخ هنر، «کاترين واتسن» (رابرتس) از کاليفرنيا به دانشکده ي ولزلي در نيوانگلند مي رود. اما خيلي زود متوجه مي شود که برخلاف انتظارش، آن بنياد دانشگاهي معتبر در محافظه کاري غوطه ور است و يک انگشتر نامزدي به انگشت دختري جوان، بيش از تحصيل و آموزش درست و کامل، اهميت دارد...

جان که پسر یک مامور آتش نشانی بوده و پدرش ۳۰ سال پیش در یک حریق کشته شده موفق می شود بطور اتفاقی روی فرکانس یک رادیوی کهنه صدای پدر خود را بشنود . در واقع یک پدیده جوی که در یک روز بخصوص هم در سال ۱۹۶۹ و هم سی سال بعد در همان روز خاص رخ داده است ، این امکان را از نظر علمی فراهم آورده که دو انسان در دو زمان متفاوت با هم تماس برقرار کنند .