

«دیگه فقط واسه خودم زندگی میکنم!» تنها چیزی که قویترین قاتل جهان تو زندگیش میدونست، اجرای دستورات بالادستیهاش بود— تا اینکه اونا تصمیم به کشتنش گرفتن. او با افسون یک الهه به زندگی برگشت، به دنیایی مملو از شمشیر و جادو. به او فرصتی اعطا شد تا اینبار زندگیاش را تغیر دهد. اما به همین سادگی هم نیست... او باید یک ابر قهرمان را که قصد نابودی جهان را دارد شکست دهد. بزرگترین قاتل ما که حالا با اسم «لوف تواتا دِ» شناخته میشد، سر قاتل ما بسیار شلوغ بود مخصوصا به دلیل تمام دخترانی که او را احاطه کرده بودند. شاید لوف قاتلی بینظیر بوده، اما چگونه از پس حریفانی با قدرتهای جادویی بر خواهد آمد؟

چگونه این پسر جوان به دزد جنتلمن معروف «لوپین سوم» تبدیل شد؟ لوپین زیرو که بر اساس لوپین جوان III از مانگای اصلی ساخته شده است، داستانی نوستالژیک و در عین حال کاملاً جدید را روایت میکند و در نهایت حجابی را که بر آغاز فروتنانه لوپین III وجود داشت، از بین میبرد. این انیمه در دورانی اتفاق میافتد که در آن سری اصلی برای اولین بار منتشر شد، لوپین سوم جوان را در حال دویدن در خیابانهای دهه ۱۹۶۰ ژاپن در دوران شکوفایی اقتصادی این کشور به تصویر میکشد. پسر جوانی از پله ها بالا می رود و به سمت شرارت می رود. چه فکری می کرد و چه قدم هایی برداشت؟ این داستان ناگفته پیدایش بزرگترین دزد جهان است.


ملیسا چلیک در کودکی بدون مادر و پدر می ماند. او سعی می کند در کنار خانواده ای که او را به فرزندی قبول کرده اند بماند، اما بیسیمه، بانوی خانه، ملیسا را نمی خواهد و انواع شکنجه ها را بر او تحمیل می کند. روزی که او را از خانه بیرون می کنند، مردی پیش او ظاهر می شود. متین... متین مرد میانسالی ترسو و دست و پا چلفتی است. از طرف دیگر، ملیسا دختری جیک و پرحرف است. متین شاهد بخشی از تجربیات اوست، به حرف دل او گوش می دهد و تصمیم می گیرد حداقل فعلا این دختر را نجات دهد و او را به مزرعه می برد. ورود ملیسا، اقامت او در مزرعه، زندگی در مدرسه و پذیرفتن خود نزد همه تبدیل به یک ماجراجویی متفاوت می شود. با این خبر که خانواده ای می خواهند او را به فرزندی قبول کنند همه چیز برعکس می شود…


سریال در آینده ای نزدیک اتفاق می افتد، Echoes یک شیرجه عمیق به کاوش در دستکاری علمی وجود انسان انجام می دهد. این فیلم گروهی از زنان را دنبال میکند که راه خود را به زندگی یکدیگر میپیوندند و سفری هیجانانگیز را آغاز میکنند، راز هویت خود را کشف میکنند و داستانی تلخ از عشق و خیانت را کشف میکنند.


سرکمیسر قدیر یک انسان غمگین است که همسر و دخترش را در یک اقدام تروریستی از دست داده است. قدیر که خیلی عذاب میکشید زندگی برایش غیرقابل تحمل میشود و تصمیم میگیرد با یک تصادف رانندگی به زندگی خود پایان دهد ولی چهار ماشین دیگر هم درگیر این تصادف میشوند و داخل این چهار ماشین چهار زندگی متفاوت و چهار انسان متفاوت وجود داره. ادامه داستان رو با ما همراه باشید