پیپا و توماس به آپارتمان رویایی خود نقل مکان می کنند ، آنها متوجه می شوند که پنجره های آنها مستقیماً به آپارتمان روبرو نگاه می کند ، این باعث ایجاد زنجیره ای از رویدادها می شود که منجر به فاجعه می شود.
یک پرستار در یک شهر کوچک به دیدار مردی میرود که بدون دیدنش با او آشنا شده است. اما بعد از آشنایی متوجه میشود که آن مرد آنچیزی نیست که خود را معرفی کرده بود...
زنی پس از یک ازدواج پردردسر و مرگ همسرش، به طور غیرمنتظره به لحظهای پیش از اولین ملاقاتشان برمیگردد و این فرصت را پیدا میکند که دوباره با او ارتباط برقرار کرده و عاشقانهشان را از نو زنده کند.