در گردشى دستهجمعى در يك جزيرهى غيرمسكونى، « آنا » ( ماسارى ) ناپديد مىشود و دوستانش به جستوجوى او مىپردازند. اين جستوجو محبوب « آنا »، « ساندرو » ( فرتستى ) و « كلوديا » ( ويتى ) را به هم نزديك مىكند...
“وال خاویر” مردی با گذشته ای نامعلوم وارد شهری کوچک شده. او که برای رابطه با زنان دچار مشکل است ، در فروشگاهی که توسط خانم “تورنس” اداره می شود شغلی بدست می آورد...
بیلی جان قاتلی تحت تعقیب توسط جایزه بگیری به نام بن بریگاد دستگیر شده و به شهر سانتا کروز برای اعدام برده می شود.در میانه راه او زنی را از حمله سرخپوستها نجات داده و از دو راهزن برای ادامه سفرش در خواست همراهی و کمک می کند.از طرفی بیلی برادر فرانک در تعقیب آنهاست...
یک حسابدار جوان و جاه طلب نقشه می کشد تا با دختر کارخانه داری ثروتمند ازدواج کند، در حالی که عاشق زنی متاهل است...
« بریک » ( نیومن )، همسرش « مگى » ( تیلر ) را در مورد مرگ دوستش مقصر میداند و به همین دلیل از او که دیوانه وار دوستش دارد متنفر شده و به توش خوارى پناه آورده است. « بریک » و برادرش، « کوپر » ( کارسن ) در املاک پدرى جمع شده اند تا سرانجام پدر ( آیوز ) – که به تشخیص پزشکان در آستانه ى مرگ است – روشن شود ...
پروفسور «بورگ» همراه عروسش، «ماریانه» که در زندگى زناشویى با همسرش مشکل دارد، براى دریافت دکتراى اقتصاد ( در پنجاهمین سالگرد فارغ التحصیلی اش از دانشگاه ) به لوند میرود... تمامی فیلم در ۲۴ ساعت روایت میشود...
در زمان جنگ جهانی اول ارتش فرانسه در یک حمله غیر ممکن سعی می‌کند تا کمی از خاک تصرف شده توسط دشمن را باز پس گیرد که با شکست مواجه میشود بنابراین ارتش برای جلوگیری از انتقادها سه سرباز را به علت عقب نشینی در هنگام حمله و سرپیچی از دستورات به پای میز محاکمه می کشاند.
کلانتری سابق که تبدیل به یک جایزه بگیر شده است، با استفاده از تجربه و اسلحه خود به کلانتری تازه منتصب شده کمک کرده و او را راهنمایی می کند...
مارسیا جفریس، تهیه‌کننده رادیو، به لری رودز، خواننده موسیقی محلی، در رادیو قرار می‌دهد. لری تبدیل به یک ستاره می شود و از ستاره بودن خود برای منافع شخصی استفاده می کند...