
«آناند» (خانا) که به سرطان مبتلاست، تصميم مي گيرد از باقي مانده ي روزهاي عمرش نهايت لذت را ببرد. «دکتر بهاسکار» (باچان) که درمان و مراقبت از «آناند» را به عهده دارد، کتابي درباره ي او مي نويسد که برنده ي جايزه ي ادبي سال مي شود. مراسم اهداي جايزه آغازگر روايتي است که سرگذشت «آناند» را باز مي گويد...

اواخر سال ۱۹۳۰،ایتالیا. "فینزی کونتینی" خانواده ای ثروتمند،اشرافی و یهودی هستند.فرزندان آنها "میکول" و "آلبرتو" دوستان خود را برای برگزاری مسابقات تنیس و مهمانی در ویلای خانوادگی شان جمع می کنند.در بین دوستان "جورجیو" یک یهودی از طبقه متوسط حضور دارد که عاشق "میکول" می شود و...

"جان چیسام" به عنوان یکی از بنیانگذاران شهر لینکولن، با آمدن "لاورنس مورفی" به مقاصد سوال برانگیز به فروشگاه، بانک و زمینهای شهر به شدت نگران می شود. او به همراه یکی از مزرعه داران درستکار تلاش می کنند با استفاده از قانون در مقابل "مورفی" قرار بگیرند اما او قانون را بدست دارد و...

داستان فیلم در مورد دو دزد و راهزن به نامهای «بوچ» و «ساندنس» است که به قطارها دستبرد میزنند. اما یکی از سرقت هایشان طبق برنامه پیش نمی رود و گروهی از مردان قانون تا دندان مسلح، شروع به تعقیب آن دو می کنند. وقتی آن دو می فهمند که این گروه تصمیم ندارند دست از تعقیب بردارند، تصمیم می گیرند به بولیوی بروند.