
"سابرینا فیرچالد" دختر کوچکِ "توماس" راننده خانواده "لاربی" تمام زندگی اش را عاشق "دیوید لاربی" بوده است."دیوید" پسری خوشگذران بوده که هیچگاه به او توجهی نداشته است. "سابرینا" به پاریس سفر کرده و وارد دنیای مُد می شود. پس از مدتی او به عنوان دختری زیبا و جذاب باز می گردد و...

انگلستان، اواخر قرن هجدهم. مرد ثروتمندی به نام آقای «دشوود» (تام ویلکنسون) که در آستانه مرگ قرار دارد، تمامی ملک و املاکش را به پسر ارشد خود، «جان» (جیمز فلیت)، که از همسر اولش است می دهد، اما در مقابل از او می خواهد که مراقب دخترانش، «الینور» (اما تامپسون)، «ماریان» (کیت وینسلت) و «مارگارت» نوجوان (امیل فرانسوا) که از همسر دوم او هستند، باشد و مخارج آنها را بطور کامل بپردازد. پس از مرگ پدر، جان که تحت سلطه همسرش «فانی» (هریت والتر) قرار دارد، از قولی که به پدر داده سر باز می زند و حال دختران دشوود به همراه مادرشان مجبورند که از عمارت اشرافی پارک ساکس که اکنون متعلق به جان است، بروند و به فکر جایی، البته محقرتر برای ادامه زندگی باشند.

«سمرین» (کاجول) دختری آرام و سربراه از یک خانواده متعصب هندوستانی مقیم شهر لندن است که علیرغم میل باطنی و بخاطر احترام به پدر و عقاید او قرار است به زودی با پسری مقیم هندوستان ازدواج نماید بدون آنکه حتی او را بشناسد چرا که پدر شناخت خود از خانواده پسر را کافی میپندارد. «راج» (شاهرخ خان) جوانی است ثروتمند، شوخ طبع٬ سر به هوا و مقیم شهر لندن که به تازگی از دانشگاه فارغ التحصیل شده. این دو یکدیگر را در یک سفر به دور اروپا به همراه دوستانشان ملاقات میکنند و علی رغم تفاوتهای بارز شخصیتی و مسئله ازدواج قریب الوقوع سمرین به یکدیگر دل میبازند٬ ولی بدون آنکه جرات ابراز آنرا داشته باشند از هم جدا میشوند...