
دو سال پس از آخرين جنگ با سفيرات (Sephiroth) می گذشت. رافوس شينرا (ShinRa) سعي كرد دوباره شهر بزرگ را درست كند.اما در راه ساخت ،سه مرد در مقابل او ايستادند.اين سه مرد به دنبال مادرشان ميگشتند و سعي داشتند سفيرات را دوباره برگردانند.از اين رو كلود (Cloud) دوباره مجبور شد در مقابل كسي قرار بگيرد كه تهديد كرد دنيا را نابود خواهد ساخت.

داستان فیلم در دنیایی اتفاق می افتد که میکروچیپهایی که در مغز کار گذاشته شده تمام لحظات زندگی فرد را ثبت و ضبط می کند.این چیپها پس از مرگ جدا شده تا دوستاران او بتوانند لحظات زندگی او را به یاد بیاورند.در این میان فلچر گروهی را رهبری می کند که با این تکنولوژی مخالف هستند و...

«جان کانر» (استال) حالا بيست و پنج ساله است و T-X، پيش رفته ترين و پيچيده ترين روبات / انسان «اسکاي نت» از دل زمان فرستاده مي شود تا کار ناتمام T-۱۰۰۰، ماشين قبلي را به اتمام برساند. حالا تنها اميد «کانر» براي زنده ماندن، «نابودگر» (شوارتسنگر)، آدم کش مرموز قبلي است...

در دنيای آينده حکومتی بسيار خشن و مستبد وجود دارد که سياست آن از بين بردن شورشها، جنگها و اعتراضات با استفاده از فرونشاندن احساسات و محو هيجانات است: کتابها ، هنر و موسيقی بطور اکيد ممنوع شده اند و داشتن احساس جرمی است که مجازات مرگ دارد. جان پرستون يکی از بهترين ماموران حکومت است که مسئول از بين بردن هر کسی است که از اين قوانين سرپيچی کرده است. اما زمانيکه او مقداری از داروی پروزيوم را از دست می دهد – يک داروی هوشيار کننده ذهن که احساسات را کاهش می دهد – ناگهان به تنها فردی تبديل می شود که قادرست با اين حکومت با آن مبارزه کرده و آنرا از بين ببرد.