
در جنگ جهانی دوم،"بارنی" هنگام رفتن به محل کار خود شاهد رسیدن سربازان ایتالیایی به "سنت برنارد" اشغالی می شود.او به همراه دختر خود زندگی می کند و علاقه زیادی به رئیس خود "سابینه" دارد.وقتی آلمانها از راه می رسند او دختر نیمه یهودی خود را برای زندگی در یک مزرعه به خارج شهر فرستاده و متوجه می شود برادر "سابینه" دستگیر شده و به اردوگاههای مرگ فرستاده شده و...

داستان در مورد یک کشتی تفریحی و خدمه های بی مسئولیتش است. وضعیت کشتی زیاد جالب نیست و خدمه ها نیز چیزی از فوت و فن خدمت رسانی به مشتری نمی دانند. اما تنها چیزی که آنها نمی دانند این است که این کشتی یک ماموریت فوق محرمانه که توسط ناوگان ژاپنی صورت می گیرد، برای انجام دادن دارد. ماموریتی که جان صدها متفقین رات نجات خواهد داد...

برده ای به نام «اسپارتاکوس» به خاطر اندام ورزیده اش به عنوان گلادیاتور انتخاب می شود تا آموزش ببیند. مربی و تمامی ساکنان آن مکان که اسپارتاکوس در آن آموزش می بیند مردان خبیثی هستند که برای جان برده ها و کنیز ها ارزشی قائل نمی شوند. در این بین اسپارتاکوس با زنی آشنا می شود که کنیز است. بعد از مدتی به خاطر برخی مسائل اسپارتاکوس مربی خود را می کشد و با دیگر برده ها از مکان آموزش که مانند زندان است می گریزند...