
در يک شهر بزرگ صنعتي و در آلونکي نيمه ويران، «چارلي باکت» کوچولو (هايمور) هم راه پدر و مادر و دو مادربزرگ و پدربزرگ، زندگي گرم و صميمانه اي دارد، تا اين که بليت ويژه ي طلايي پنهان در زرورق شکلات هاي «ويلي وانکا» (دپ) را پيدا مي کند. او به اين ترتيب هم راه چهار برنده ي ديگر به گشتي خصوصي در داخل کارخانه ي عظيم «ويلي وانکا» دعوت شده است...

«ویر پراتاپ سینگ» (شاهرخ خان) یک خلبان در نیروی هوایی هند است که روزی یک زن زیبای پاکستانی بنام «زارا هیات خان» (پریتی زینتا) را می بیند. با وجود اینکه اکثر هندی ها میانه ای با پاکستانی ها ندارند، ویر بعد از چند ملاقات اولیه عاشق زارا می شود، اما بزودی در میابد که او نامزد یک پاکستانی ظالم و کج خلق است. یکی از دوستان زارا به ویر می گوید که زارا هم حس مشابهی به او دارد، و قصد دارد نامزدی اش را بهم بزند. اما وقتی که ویر به دنبال زارا می آید، اتفاقاتی غیر منتظره رخ می دهد و او به زندان می افتد. بیست سال بعد، ویر که هنوز پشت میله های زندان است، می فهمد که قرار است پرونده اش دوباره به جریان بیفتد...

اکنون جنگ با دشمنان پایان یافته و جنرال شانگ از مولان درخواست ازدواج کرده است اما مغول ها همچنان در صدد حمله به چین هستند و نداشتن نیروی نظامی کافی در چین برای مبارزه با مغول ها آن ها را به فکر اتحاد با کشور های همسایه وا داشته است که این اتحاد هزینه هایی برای کشور چین و سه پرنسس آن خواهد داشت.