
«پیتر سندزا» (داگلاس) که برای یک مؤسسه ی سری دولتی در زمینه ی تحقیق در موضوع های روانی کار می کند، هم راه پسرش «رابین» (استیونز) مورد حمله ی گروه های تروریستی قرار می گیرد. خیلی زود مشخص می شود که این حمله زیر سر دوست وهم کار «سندزا»، «چایلدرس» (کاساوتیس) بوده که می خواهد با به کار گرفتن قدرت تله پاتیک «رابین» به اهداف خبیثانه ی خود برسد...

خبرنگار مستقل "پیتر میلر" پس از خواندن دفتر خاطرات یک مرد یهودی که دست به خودکشی زده، در مورد یک افسر سابق اس اس که در دوران جنگ جهانی دوم یک اردوگاه کار اجباری را اداره می کرده دست به تحقیق می زند. او در نهایت متوجه می شود او عضو سازمانی قدرتمند متشکل از افسران سابق اس اس است...

"آرتور بیشاپ" آدمکشی حرفه ایست که تنها زندگی میکند و از طریق دریافت سفارش قتل، دستمزد بالایی دریافت میکند. شعار "بیشاپ" این است که هرگز برای خودت همدستی نگیر. یکی از سفارشات دریافتی وی کشتن یکی از دوستان قدیمی و ثروتمند خود اوست، پس از کشتن این مورد، پسر مقتول که شیفته "بیشاپ" شده از او میخواهد تا به عنوان دستیار کمک حالش باشد ولی...

"جیمز فردی" فرمانده نیروی دریایی آمریکا دستورات جدید دریافت می کند:با همراهی "دیوید جونز" یک شهروند بریتانیایی،کاپیتان "آندرس" تفنگداری سرسخت و گروهش،"بوریس واسیلوف" متحدی روسی و خدمه زیر دریایی اتمی به قطب شمال رفته و کارکنان یک ایستگاه هواشناسی را که در قله دنیا قرار دارد نجات دهند...