

پا به دنیایی پر از غارها و چاله هایی عظیم به نام Abyss می گذاریم؛ جایی که غارها مکان هایی اکتشاف نشده هستند، کسی از اینکه یک غار و یا چاله چقدر عمیق می باشد با خبر نیست و گفته می شود که در این غارها موجوداتی اسرار آمیز که برای انسان های امروزی ناشناخته اند زندگی می کنند. در طول نسل های گذران، ماجراجویان بسیاری پا به درون غارها گذاشته، سرگذشت های بسیاری شکل گرفته است و افرادی که شجاعت پا گذاشتن به این مکان ها را پیدا می کنند به نام “غار نوردها” شناخته می شوند. در شهر “اوسو” که در حاشیه منطقه Abyss قرار دارد، بچه ای یتیم به نام “ریکو” زندگی می کند که آرزو دارد همانند مادرش که زمانی غارنورد بوده پا به غارها بگذارد و پرده از راز این مکان های مرموز بردارد. روزی از روزها ریکو با پا گذاشتن به غاری با پسری مواجه می شود … پسری که ظاهراً یک ربات است و …

دو خواهر به نامهای لیزا (مندی مور) و کیت (کلر هولت) برای تعطیلات به مکزیک میروند. طی این تعطیلات کیت تصمیم می گیرد تا در داخل یک قفس به زیر آب برود و کوسه ها را ببیند و لیزا هم که اخیرا رابطه اش با دوست پسرش پایان یافته، به دلیل اینکه حال او را بگیرد و ثابت کند که چقدر با شهامت است، تصمیم می گیرد همراه کیت به زیر آب برود، اما در اعماق آب کوسهها خیلی با آنها مهربان نیستند...

زمانی که "جی" ۲۴ ساله پس از گذراندن دورهی حبسش در زندان به جرم کُشتن مادرش، آزاد می شود، به خانهی دوران کودکی اش در شهر کوچک ریجیکرست بازمیگردد. او که انگیزهی ماندن ندارد بهمراه برادرش عازم سفری به سمت درهی مرگ می شود، اما در عوض آنها سر از یک بیابان خشک و بی آب و علف در می آورند...

داستان فیلم درباره شکارچی پوستی به نام هیو گلس (لئوناردو دیکاپریو) است که در حین شکار مورد حمله ی یک خرس قهوه ای قرار گرفته و دو مرد که در این شکار همراه او بودند، وسایلش را دزدیده و او را نیمه جان رها می کنند؛ او جان سالم به در میبرد و ۳۵۰ مایل را در طبیعت وحشی می پیماید تا از کسانی که به او خیانت کرده اند، انتقام بگیرد...