
لی دونگ شیک (Shin Ha-Kyun) که قبلا یک کاراگاه توانا و ماهر بود طی اتفاقی از زندگی پرهیجانش فاصله گرفته و در پست پلیس در یک شهر کوچک مشغول و تمام کارهای خسته کننده ایستگاه را انجام میدهد ، اما یک روز هان جو وون (Yeo Jin-Goo) که یک کارگاه نخبه است و پدرش مسیر کوتاهی برای رسیدن به سمت رییس پلیس ملی شدن دارد به همان ایستگاه منتقل شده و ریاست آنجا را به عهده میگیرد. آنها با یک قتل که مربوط به پرونده قتل های سریالی ۲۰ سال پیش است و زندگی لی دونگ شیک را تغییر داده ، مواجه میشوند و آرامش آن شهر از بین میرود ، بنابراین تلاش میکنند تا با کمک هم این پرونده را حل کنند …


هان گو رو (Tang Jun Sang) مبتلا به سندروم آسپرگر، به همراه پدرش در “نقل مکان به بهشت” کار میکند. کار آنها تمیزکاری و مرتب کردن وسایل به جا مانده افراد متوفی است. وقتی پدر گو رو میمیرد، عمویش سانگ گو (Lee Je Hoon) که مردی سرد و یک رزمی کار سابق مسابقات زیر زمینی بوده، سرپرستی او را به عهده می گیرد و با هم کسب و کار “نقل مکان به بهشت” را انجام می دهند …


دونگ کیونگ (Park Bo Young) ویراستار یک شرکت رمان اینترنتی است که زندگی پر فراز و نشیبی داشته است. میول مانگ (Seo In Guk) یک مدیر واسط بین انسان ها و خداست که ناگهان در زندگی دونک کیونگ ظاهر می شود ، او در میان تاریکی و روشنایی به دنیا آمده است کسی که نفس او باعث از بین رفتن سرزمین ها می شود، جایی که او قدم می گذارد فصل ها از بین می روند ، وقتی لبخند می زند یک زندگی به تیرگی می رود. تنها کاری که مجبور به انجام آن است خرابی و ویرانی است. این چیزی نیست که او بخواهد بلکه تقدیر اوست. دونگ کیونگ یک قرار داد ۱۰۰ روزه با او میبندد و زندگی و عشق خود را به خطر می اندازد…

سریال بوسام : سرنوشت را بدزد داستان با وو (Jung Il Woo) را روایت میکند کسی که همه کار مثل دزدی، دعوا و غیره از جمله “بوسام” برای پول میکند. بوسام یک نوع روش ازدواج مجدد در دوره چوسان است؛ زمانیکه زن بیوه نمیتواند مجددا ازدواج کند مگر اینکه مرد مجردی او را چه توافقی چه با زور بدزد! با وو در حین انجام یک از همین “بوسام” ها، تصادفی پرنسس سو کیونگ که دختر شاهزاده گوانگ هه و عروس دشمنش لی یی چوم است را میدزد …


این سریال بیانگر داستان انسان هایی است که به دنبال محقق کردن آرزوهایشان می روند، چرا که زندگی فقط یکبار اتفاق می افتد. شیم دوک چول یک پستچی بازنشست ۷۰ ساله است که تصمیم می گیرد رویای زندگی اش یعنی یادگیری رقص باله را محقق کند اما خانواده اش موافق این موضوع نبودند. وِی در آکادمی رقص، لی چه روک را ملاقات می کند. رقاص ۲۳ ساله ای که پس از امتحان کردن ورزش های مختلف به باله روی آورده است. مادر او بالرینی بود که در دوران کودکی لی چه روک در اثر بیماری فوت کرد. او با مشکلات اقتصادی دست و پنجه نرم می کند و به فکر کنار گذاشتن باله است…


پارک جو هیونگ (Song Joong-Ki) در هشت سالگی به فرزند خواندگی گرفته شده و همراه خانواده اش به ایتالیا می رود جایی که نامش به وینچنزو کازانو تغییر پیدا کرده و به عنوان یک وکیل و مشاور مافیا فعالیت میکند اما به دلیل به وجود آمدن جنگ میان گروه های مافیایی مجبور می شود به کره جنوبی فرار کند. در آنجا عاشق هونگ چا یونگ (Jun Yeo-Bin) می شود کسی که یک وکیل سخت کوش است و برای برنده شدن در پرونده هایش دست به هرکاری میزند …

پارک جه وون (Ji Chang-Wook) یک معمار صادق ، پر از شور و شوق و عاشق خیابان های شهر است. یک روز به زنی که او را “دزد دوربین” صدا میکند، برمیخورد و به او دل میبندد ولی همان روز ملاقات او را گم میکند؛ از طرفی لی یون اوه ، بازاریاب مستقلی است که زندگی معمولی دارد اما هویت دیگری به نام یون سون آه نیز دارد. او تصادفا در حالیکه با هویت جعلی خود است ، پارک جه ون را میبیند و عاشقش می شود…


لیم جو گیونگ ( Moon Ga Young ) دختر دبیرستانیست که نسبت به همه چیز خوش بین و مثبت است به جز ظاهر خود! او از اینکه در فضای عمومی بدون آرایش دیده شود متنفر است ، اما خوشبختانه با کمک کمی از آموزش های ویدئویی اینترنتی ، به یک متخصص آرایش خودآموز تبدیل شده است. آنچه او به صورت آنلاین آموخته است زندگیش را متحول کرده است و در مدرسه ، به عنوان یکی از زیباترین دختران کلاس شناخته می شود. از طرفی لی سو هو ( Cha Eun Woo ) که در همان مدرسه درس میخواند تنها شخصیست که چهره بدون آرایش جو گیونگ را دیده است ، لی سو هو دانش آموزی درجه یک و با مهارت در بسکتبال، فردی جذاب و کراش بسیاری از همکلاسی هایش است اما رازهایی دارد که بخاطر آن ها از مورد توجه قرار گرفتن دوری میکند تا اینکه…