
رابرت یک مامور بازنشسته سیا است که در آرامش در یک استراحتگاه مخفی در جنگل زندگی می کند. یک روز، پسر ش برای ملاقات به اردوگاه میرود - اما دشمن قدیمی رابرت، بالزاری، او را دنبال میکند. در حالی که بالزاری و تیمش یک حمله همه جانبه را آغاز می کنند، پدر و پسر به پناهگاهی با فناوری پیشرفته که دیوارهای فولادی و سلاح های پیشرفته دارد عقب نشینی می کنند...


هنگامی که ارواح وارد دنیای انسان می شوند، می توانند اشیاء قدیمی را در اختیار داشته باشند و شکل فیزیکی به دست آورند: تسوکوموگامی. تسوکوموگامی میتواند ملایم، خشن یا جایی در میان باشد، بنابراین قبیله Saenome به طور مسالمتآمیز به آنها کمک میکند تا آنها را به دنیای ارواح بازگردانند تا از تخریب جلوگیری کنند. کوناتو هیوما یکی از اعضای این قبیله است، اما از آنجایی که از زمانی که یک تسوکوموگامی چیز مهمی را از او دزدید، کینهای دارد، بسیار آرام است. پدربزرگ هیوما از ترس اینکه عصبانیت وقیحانه هیوما در برخورد با این ارواح منجر به فجایع ماوراء طبیعی شود، او را می فرستد تا در کیوتو با ناگاتسوکی بوتان زندگی کند، یک زن جوان غیرعادی که در واقع مانند خانواده با تسوکوموگامی زندگی می کند! آیا هیوما می تواند یاد بگیرد که هنگام برخورد با تسوکومگامی احساسات خود را کنترل کند یا اینکه روح خود او محکوم به تسخیر خشم برای همیشه است؟