
سال ۱۵۷۳. در جنگ بر سر کيوتو، «شينگن تاکه دا» (ناکادايي)، رهبر خاندان «تاکه دا» به دست يک تيرانداز کمين کرده، زخم مهلکي برمي دارد و به برادرش «نابوکادو» (يامازاکي) دستور مي دهد تا سه سال مرگ او را مخفي نگاه دارد. «نابوکادو» يک دزد عفوخورده (ناکادايي) را مجبور به ايفاي نقش بدل تمام وقت «تاکه دا» «کاگه موشا» مي کند.

در حاشیه جنگ جهانی دوم، زنی انگلیسی و از طبقه اشراف به دورافتاده ترین قاره سفر می کند و در آنجا با طبیعتی وحشی و انسانهایی خشن روبرو می شود. این زن در آنجا مزرعه بزرگی را به ارث برده است. او به نگه داری از مزرعه بی میل است اما با اصرار های مردی که در آنجاست تصمیم میگیرد که آنجا را بازسازی کند و در این راه تجربیات زیادی به دست می آورند تا اینکه نیروهای ژاپنی آن سرزمین را بمباران می کنند و…


صد سال پس از وقایع سریال اصلی وایکینگها ، زمانی که تنش ها بین وایکینگ ها و خانواده سلطنتی انگلیسی به نقطه شکست خونین می رسد و خود وایکینگ ها بر سر اعتقادات متضاد مسیحی و بت پرستی خود باهم درگیر می شوند. وایکینگها سفری حماسی را آغاز میکنند که آنها را در اقیانوسها و میدانهای نبرد، تا انگلستان و فراتر از آن، در حالی که برای بقا و شکوه مبارزه میکنند، پیش میبرد.

در زمستان سال ۱۹۴۴ نیروهای متفقین خود را آماده یورش به آلمانها در آستانه سال جدید می کنند. برای جلوگیری از این اتفاق "هیتلر" دستور حمله ای همه جانبه برای پس گیری فرانسه و بدست آوردن بندر بزرگ شهر را صادر می کند. فیلم این تقابل را از دید افسران اطلاعاتی آمریکا و فرماندهان آلمانی روایت می کند...