
کشاورزان مایایی از اینکه همیشه کارگر تصور می شوند خسته شده و حرکتی برای بهبود وضعیت زندگی خود می کنند، اما توسط ارتش گواتمالا کشف می شوند. پس از اینکه ارتش روستا را با خاک یکسان می کند، یک برادر و خواهر که به سختی از قتل عام گریخته اند تصمیم می گیرند به آمریکا فرار کنند و...

«مکس» مامور پلیس سابق، اکنون یک مرد آواره تنهاست که در سرزمین های استرالیا که به بیابانی خشک تبدیل شده سفر میکند. تنها هدف او زنده ماندن است تا اینکه به گروه کوچکی از مردم بی دفاع بر می خورد که توسط یک دسته موتور سوار مورد آزار و اذیت قرار می گیرند و تصمیم می گیرد به آن ها کمک کند...

زمان آينده. «نايت رايدر» (گيل)، سردسته ي روان پريش گروهي موتور سيکلت سوار هنگام تعقيب پليس تصادف مي کند و کشته مي شود. «مکس راکاتانسکي» (گيبسن)، مأمور کارآمد پليس با ترغيب رئيسش، «مکافي» (وارد) از استعفا منصرف مي شود و با رفيقش «جيم گوس» (بيسلي) کارشان را شروع مي کنند...

"سرگرد فاستر"، افسری آمریکایی که توسط خاطرات جنگِ بزرگ تسخیر شده است، مامور محافظت از گروهی باستان شناس در محل حفاری می شود. "مارکو" که برای فرار از زندان به گروه ملحق شده، واحد "فاستر" را تشکیل می دهند. او دستور اشغال دهکده ای را می دهد که باستان شناسان تصور می کنند قبرستانی مقدس برای عربها است و...