
”جین واتسن” (دپ)، یک مرد معمولی، هنگام بازگشت از مراسم خاکسپاری همسر سابقش به “آقای اسمیت” (واکن) و “خانم جونز” (مافیا) برمیخورد که دخترش را میربایند و به او اسلحهای با شش گلوله و یک کارت رمزگشا میدهند و خط سیر “فرماندار گرانت” (میسن) را در اختیارش میگذارند و به او میگویند که تنها ۷۵ دقیقه فرصت دارد فرماندار را بکشد اگرنه دخترش را خواهند کشت. در این فاصله “واتسن” ـ بی آنکه “آقای اسمیت” و “خانم جونز” با خبر شوند ـ باید به هر ترتیبی که شده فرماندار را از نقشه این سوء قصد مطلع سازد...

«کيسي رايبک» (سيگال) هم راه با برادرزاده اش، «سارا» (هايگل) براي گذراندن تعطيلات، سوار قطاري مي شوند که در مسير خود از دنور به لس آنجلس، از «راکي ماونتينز» مي گذرد. اما «تراويس دين» (بوغوسيان) قطار را به گروگان مي گيرد و براي تحت کنترل گرفتن يکي از سلاح هاي فوق سري دولت، قطار را تبديل به مقر فرماندهي خود مي کند...