
«جک لوکاس» (بريجز) گوينده ي يک برنامه ي راديويي پس از آن که مي فهمد يکي از شنوندگان برنامه اش تحت تأثير حرف هاي او آدم کشته، کارش را رها مي کند و الکلي مي شود. شبي که «جک» قصد خودکشي دارد، مرد بي خانماني به نام «پري» (ويليامز) که قبلا استاد دانشگاه بوده، نجاتش مي دهد و مي گويد که مأموريت دارد «جام مقدس» را پيدا کند.

«دکتر آلبرت ماينهايمر» (گريفيتس)، متخصص انرژي خورشيدي، قرار است يک برنامه ي جديد انرژي ملي را راه اندازي کند، ولي «کوئنتين هاپسبرگ» (گولت) همراه با ميليونرهاي ديگر توطئه چيده اند «ماينهايمر» را ساکت کنند تا از منافع انرژي اتمي شان دفاع کنند. «ستوان فرانک دربين» (نيلسن) نيز وارد صحنه مي شود تا اين توطئه را خنثي کند.

مادر خانواده به تعطیلات تابستانی می رود.بچه ها ابتدا خوشحال می شوند اما پس از مدتی متوجه می شوند که مادرشان پرستاری بی رحم برای مراقبت از آنها استخدام کرده است.وقتی پرستار به دلیل حمله قلبی از دنیا می رود آنها جسدش را به سردخانه منتقل می کنند اما بعدها متوجه می شوند که تمام پولی که داشتند در کیف او بوده...