
شان ۲۹ سال دارد و یک زندگی کسل کننده را ازسرمی گذراند. لیز، نامزدش وی را ترک کرده و مادرش با مردی ازدواج کرده که وی او را دوست ندارد. او با اد، دوست وفادارش زندگی می کند. شان می خواهد زندگیش را درست کند تا لیز را بازگرداند. ناگهان مردگان از گور برمی خیزند و مثل زامبیها شروع می کنند به آدم خواری. شان با کمک اد برای نجات مادرش و لیز می شتابد.

«سروان دوبي» (ويليامسن) پليس عصبي مزاج سن فرانسيسکو، «کارآگاه ديويد استارسکي» (استيلر) و «کارآگاه کن «هاچ» هاچينسن» (ويلسن) را کنار هم قرار مي دهد تا از شر هر دو خلاص شود. اين دو تحقيقات خود را درباره ي جنايتي آغاز مي کنند که به ائتلافي از چند دارودسته ي قاچاقچي ا رتباط دارد.

یک نوار ویدئوی رازآلود بین مردم دست به دست می گردد. تنها با یک نگاه به این نوار ویدئو، شما فقط هفت روز دیگر زنده خواهید بود. خبرنگاری بنام «سیندی کمبل» این نوار را می بیند و حالا دنبال راهی است تا از مرگ بگریزد. بعد از انجام تحقیقات او در میابد که موجودات فضایی هم با این نوار در ارتباطند و حالا قبل از نابودی کل دنیا این دو معما را حل کند.