
«هانا مونتانا» یک ستاره نوجوان و خواننده ی محبوب است که برنامه هایش در رده ی سنی نوجوانان فوق العاده محبوب است و اینک پدرش قصد دارد او را به تعطیلات ببرد. هانا تصور میکند آنها به شهری بزرگ مثل نیویورک یا به مراکز بزرگ تفریحی خواهند رفت. اما پدرش او را به یک مزرعه ی دورافتاده در روستایی کوچ میبرد تا او را با دنیایی دیگر آشنا کند. زندگی در مزرعه باعث ماجراهایی جالب برای هانا می شود...

آنتونی و پدرو به طور اتفاقی در یکی از بزرگراه های کالیفرنیا یکدیگر را ملاقات می کنند. همینطور که در حال جستجوی اطراف می باشند متوجه می شوند که از کشور خارج شده و وارد مکزیک شده اند. جایی که دیگر امیدی ندارند تصمیم میگیرند یک ون را برانند تا به خانه برگردند، اما آنها خبر ندارند که درون آن ون ماری جوانا است و...

داستان فیلم در باره ی رابرت یک عضو از گروه راک است که گروهشان به شهرت می رسد اما پس از آن اعضای گروه او را اخراج می کنند و رابرت هم از این ماجرا به سختی دلگیر شده و برای سالها گوشه گیر می شود. تا اینکه دوباره شانس به او رو می کند و به او پیشنهادی برای پیوستن به یک گروه جدید داده می شود...