یک گروه از مردان صمیمی که در یک سازمان «امنیت نخبه» کار میکنند و حفاظت از مردان قدرتمند و رهبران جرایم سازمانیافته را بر عهده دارند، زمانی که خیانت در درون این برادری رخنه میکند، مورد آزمایش قرار میگیرند.
ماجراهای سر جیمز بروک ، که از امپراتوری بریتانیا برای حاکمیت یک پادشاهی جنگل در دهه ۱۸۴۰ سرپیچی کرد ، برای پایان دادن به دزدی دریایی ، برده داری و شکار سر ، یک جنگ صلیبی مادام العمر را آغاز کرد...
ایمان، افسر اصلاحی ۲۸ ساله به یک زندان فوق امنیتی منتقل میشود. در آنجا به او گفته میشود که باید زیر دست جلاد آن مکان که رحیم نام دارد، کار کند. اما ماجرا زمانی بحرانیتر میشود که ایمان در مییابد که رحیم مدت ها پیش پدرش را در آن مکان اعدام کرده بود...