
"ریکو" تبهکاری جاه طلب به شهری بزرگ در شرق رفته و به همراه دوستش "ماسارا" به گروه "سم ویتوری" می پیوندد.او به سرعت رهبری گنگسترها را به عهده گرفته و با عنوان "سزار کوچک" شناخته می شود.در سرقتی از یک کلاب شبانه او کمیسر جنائی "آلوین مک کلور" را به قتل می رساند اما دوستش "جو" شاهد قتل می شود...

ورل و هاردی فقیر و بیکار سرگرم ماهیگیری در بندر هستند که به طور تصادفی روزنامهای میبینند که در آن آگهی ای برای قرائت وصیت نامه ابنزل لرول ثروتمند نوشته شده است. لورل و هاردی به امید دریافت سهمی از ارث راهی خانه ابنزل لورل میشوند بی خبر از اینکه وی به قتل رسیده و ماجرا با آن چیزی که تصور میکنند بسیار تفاوت دارد.

"آلیس وایت" دختر یک فروشنده لندنی در دهه ۱۹۲۰ است. دوست پسر او، "فرانک وبر" که کارآگاه اسکاتلند یارد است به نظر می رسد بیشتر از او به کارهای پلیسی علاقه دارد. او یک شب "آلیس" را بیرون می برد اما "آلیس" قصد دارد بطور مخفیانه با مرد دیگری دیدار کند. "آلیس" می پذیرد به همراه مرد برای دیدن استدیو او برود اما...