
دختر چهارده ساله ی وینی، «ماری آنتوانت» (دانست)، در وصلتی که فقط از روی حساب و کتاب های سیاسی صورت گرفته، با «لویی شانزدهم» (شوارتسمن) پادشاه فرانسه ازدواج می کند. «ماری» خیلی زود خودش را در لذت های زندگی در ورسای غرق می کند و از توطئه های سیاسی پیرامونش نه سر در می آورد و نه در واقع، اهمیتی برای شان قائل است...


داستان زندگی یک پسر سیاه پوست ۱۳ ساله آمریکایی است که در محله بروکلین نیویورک زندگی میکند. داستان این سریال بر اساس زندگی واقعی "کریس راک" کمدین معروف آمریکایی نوشته شده است. "کریس" نوجوانی است با کلکسیونی از آرزوها و رویاها که بایستی از بردار کوچکتر خود مراقبت کند چرا که پدر و مادر او در بخش اورژانس کار میکنند.او می کوشد تا با وجود همه مشکلات دنیای خود را بسازد. در کنار او دوستان دیگری هم هستند که گاه در پیشبرد رویاهای دیوانه وار "کریس" به او کمک می کنند و گاه مزاحم پیشرفتش می شوند. داستان سریال خطی و ساده همراه با طنز ویژه سیاهان است. این سریال محصول سال ۲۰۰۵ تا ۲۰۰۹ است و توانست با امتیاز ۸٫۱ به کار خود پایان دهد.

چهار دختر جوان که با هم دوستانی بسیار صمیمی هستند بایستی تعطیلات تابستانی را برای اولین بار جدا از هم بگذرانند . لنا که دختری خجالتی است قصد دارد به اروپا رفته و پدر بزرگ و مادربزرگش را که در یونان زندگی می کنند ملاقات کند . او در آنجا با پسری به اسم کستوس آشنا می شود و بهم علاقمند می شوند بدون اینکه بدانند خانواده هایشان از گذشته با هم دشمنی دارند...

«برندن» ( گوردن لویت ) یک نوجوان تنهاست. روزی او «امیلی» دوست دختر قبلی خود را مرده در ورودی یک تونل فاضلاب پیدا می کند. او به یاد می آورد که دو روزه پیش امیلی به او زنگ زده بود و گفته بود که در شرایط خوبی نیست و مشکلی برایش پیش آمده. برندن که هنوز امیلی را دوست داشت سعی می کند افرادی را که با امیلی در تماس داشته اند را پیدا کند و در مورد مرگ مشکوک او تحقیق کند...