
يک آدم ماشيني خانگي (ويليامز) که نامش را «اندرو» گذاشته اند با گذشت سال ها «انسانيت» خود را مي پروراند. تا اين که مردي که او را طراحي کرده پيدا مي کند تا تبديل شدنش به يک انسان را - لااقل از نظر روان شناختي - کامل کند. ساليان سال ديگر نيز مي گذرد، اما کنگره ي جهاني اعلام مي کندکه ناميرا بودن «اندرو» باعث مي شود نتوانند او را يک انسان بدانند...

«دن مورفین» که مدیر یک مجله ورزشی پرتیراژ است ناگهان مطلع می شود مجله از سوی کمپانی «تدی کی» که یک غول رسانه ای است خریداری شده است. کارتر که جوان ۲۶ ساله و تازه بدوران رسیده ای است از سوی کمپانی بعنوان مدیر جدید مجله انتخاب می شود. اما کارتر دن را اخراج نمی کند زیرا به تجربیات او نیازمند است بنابراین دن را بعنوان دستیارش انتخاب می کند و دن نیز بخاطر شرایط بد مالی اش اجباراً این شغل را می پذیرد. کارتر که مدتی است همسرش او را ترک کرده و قصد طلاق دارد احساس تنهایی می کند و بنابراین دن یک شب او را به خانه اش دعوت می کند. کارتر پس از آشنایی با خانواده دن به «الکس»، دختر او علاقمند می شود. حالا دن بیش از گذشته عصبانی است چرا که علاوه بر شغل اش، دخترش را هم از دست رفته می بیند...