
سال ۲۱۵۴، انسان های ثروتمند روی یک ایستگاه فضایی زندگی کامل و بی نقصی را تجربه می کنند. در حالی که بقیه مردم روی کره زمین که ویرانه ای از آن باقی مانده، هستند. در این احوال مردی بنام «مکس» (مت دیمون) ماموریتی را آغاز می کند که ممکن است برابری را میان تمام انسان ها برقرار کند...


داستان در مورد اعضاي واحد شماره ۱ بخش تحقيقات جنايي از اداره ي امنيت عمومي و ماموريت هاي آنهاست. داستان زنان و مرداني که صرفنظر از تعبير شخصي خودشون از عدالت و قضاوت، انتخاب ديگه اي ندارند جز اينکه در اين سيستم کار کنند. اما عدالت حقيقي، چه چيزيه که اين افراد در نهايت بهش دست پيدا مي کنند؟

در سال ۲۰۷۲ وقتی که رئسای تبهکاران می خواهند از شر کسی خلاص شوند، او را به ۳۰ سال قبل در زمان منتقل می کنند، جایی که گروهی از قاتلین حرفه ای معروف به «لوپر» انتظار هدف را می کشند تا او را از بین ببرند. «جو» ( جوزف گوردن لویت ) یک لوپر است که متوجه میشود هدف جدیدش، نسخه میانسال خودش از سال ۲۰۷۲ ( بروس ویلیس ) می باشد...

کارگری به نام «داگلاس» پس از مراجعه به شرکت «ریکال» احساس می کند که جاسوس است و به خودش مشکوک می شود. شرکت ریکال خاطرات افراد را با خاطرات جدید عوض می کند و برای آنها گذشته ای می آفریند که دوست داشتند داشته باشند. اما تعویض خاطرات داگلاس درست پیش نمی رود و پای او به ماجرا های عجیب و غریبی باز می شود...

در زمان آینده، در شهری بنام «مگا سیتی یک» که زیر سلطه ی تبهکاران است، نیروی پلیس به تنهایی بعنوان قاضی، هیئت منصفه، و جلاد عمل می کند. یک مامور پلیس ( کارل اوربان ) بهمراه یک کارآموز مشغول مبارزه با یک باند تبهکاری است که یک ماده مخدر بسیار خطرناک را در سطح شهر پخش می کنند...

در آینده نه چندان دور، میزان کامل عمر طبیعی یک انسان به ۲۵ سال رسیده است و امکان زندگی بیشتر از این مدت زمان وجود ندارد. اما در شرایطی که فرد بسیار ثروتمند باشد می تواند با مهندسی ژنتیک، میزان طول عمر خود را تا بینهایت افزایش دهد. اما برای افراد فقیر دو گزینه بیشتر وجود ندارد، یا هرطور شده پول لازم جهت خرید طول عمر را تهیه کند یا اینکه صبر کند تا در ۲۵ سالگی از بین برود...