
داستان «جنگ فردا» در مورد گروهی از سفرکنندگان در زمان است که به سال ۲۰۵۱ میروند تا پیامی فوری به دنیا بدهند: اینکه ۳۰ سال بعد بشر در جنگ علیه موجوداتی فضایی مغلوب خواهد شد. تنها امید برای بقا این است که سربازان و شهروندان به آینده سفر کنند و به مبارزه ملحق شوند. در میان این افراد یک معلم دبیرستان و مرد خانواده به نام «دن فورستر» با بازی پرت است که مصمم به نجات دنیا برای دختر جوانش است. دن برای بازنویسی سرنوشت سیارهاش با یک دانشمند نابغه با بازی «ایوان استراهاوسکی» و پدرش با بازی «جی.کی. سیمونز» همکاری میکند...


جمهوری سن مگنولیا. برای مدت زیادی، این کشور توسط همسایه اش، پادشاهی گیادیان، محاصره شده بوده که پهبادهای بی سرنشینی به اسم لژیون رو ساخته. پس از تحقیقات دردناک، جمهوری بالاخره موفق میشه که پهبادهای خودش رو بسازه که این جنگ یک طرفه رو لااقل بدون تلفات کنه - البته این چیزیه که دولت ادعا میکنه. در واقع، هیچ جنگ بدون خونریزی ای وجود نداره. پشت دیوارهای محکم که از ۸۵ منطقه جمهوری محافظه میکنن، "بی وجودات" منطقه ۸۶ وجود داره.

این فیلم روایتگر زندگی در سال ۲۰۹۲ است ، زمانی که فضا پر از آشغال ها و سفینه و ماهواره هاییست که توسط انسان ها دور انداخته شده اند ، پس خلبان تائه هو (Song Joong-Ki) به کمک کاپیتان خود (Kim Tae-Ri) به فضا سفر کرده تا به وسیله ربات آدم نمای خود ، آشغال ها را گردآوری و به ثروت برسند و…