

آستر و یونو در بدو تولد در کلیسایی رها شدند و به شکل جدا نشدنی با هم رشد کردند. در روزگار کودکی آنها با یکدیگر عهدی بستند تا بر سر امپراتور جادوگران شدن رقابت کنند. هرچند، وقتی بزرگ شدند تفاوتی بین آنها آشکار شد. یونو نابغه نابغه ای در جادوگری با قدرت و تسلط بالا بود، درحالی که آستر به کلی نمیتوانست از جادو استفاده کند. ولی تلاش میکرد کمبود خود را با تمرین فیزیکی جبران کند. وقتی آنها در سن ۱۵ سالگی گریمورشان را دریافت کردند، یونو کتابی شگفت انگیز با شبدر چهار برگ دریافت کرد (به اکثر مردم شبدر سه برگ میرسد)، درحالی که به آستر هیچ چیز نرسید. هرچند، وقتی یونو در خطر بود حقیقت در مورد قدرت آستر نمایان شد؛ به او یک گریمور با شبدر پنج پر رسید، یک “شبدر سیاه”! اکنون دو دوست پا در عرصه جهان میگذارند، هردو با هدفی یکسان!


این سریال نگاهی دارد به آخرین روزهای دوره شوالیه های معبد در قرن ۱۴ میلادی. این گروه در قرون وسطی فعالیت میکرد. شوالیه های معبد گروهی نظامی بودند که در قرن ۱۲ میلادی برای محافظت از زائران مسیحی در مسیر اورشلیم، دور هم جمع شدند. اعضای این گروه به دلیل خدماتشان، امتیازهای ویژهای داشتند و مورد حمایت کلیسا بودند. آنها به داشتن ثروت و قدرت قابل توجه هم شهرت داشتند.

هنک با خشنودی در کنار حیوانات وحشی اش زندگی می کند، که شامل : ۴ توله ببر، ۲ فیل و مجموعاً ۱۱۰ شیر، پلنگ، ببر و یوزپلنگ می باشد. یک روز زن او به همراه سه فرزندش به دیدنش می آیند، اما مشکل اینجاست که حیوانات به آنها عادت ندارند و همین موضوع باعث می شود تا اتفاقاتی تکان دهنده برایشان رخ دهد...