

سریال" عشق بزرگ" از سه خانه در جوار یک دیگر شروع می شود، در هر یک از این خانه ها زنی خانه دار با تعدادی بچه با سنین مختلف زندگی می کنند. "بیل هنریکسون" صاحب فروشگاهای زنجیره ای لوازم ساختمانی، تنها مردی است که به این سه خانه رفت آمد دارد ، با این تفاوت که برای ورود به این خانه ها ، همیشه از یک در و یک خانه استفاده می کند، و برای ورود به دو خانه دیگر از حیاط پشتی خانه ها که به هم متصل است بهره می برد.


این سریال داستان روابط چند خانم است که در همسایگی یکدیگر زندگی می کنند و روابط جالبی از قبیل عشق ، دوستی ، دشمنی، همدردی و رقابت بر سر عشق با یکدیگر دارند. راز های زندگی این چند خانم که در همسایگی هم زندگی می کنند و هر کدام داستان زندگی خود را دنبال می کنند که در نهایت به نوعی با یکدیگر در رابطه است .


داستان با قتل دختری به نام "لاورا پالمر" که در شهر آرام "توین پیکس" زندگی می کند آغاز می شود . اهالی این شهر از این قتل شگفت زده می شوند و کلانتر شهر از "دال کوپر" کار آگاه FBI برای کشف راز قتل کمک می خواهد ، وقتی "کوپر" تحقیقات خود را برای پیدا کردن قاتل آن دختر آغاز می کند به مسائل مشکوکی بر خورد می کند و اینطور بنظر می رسد همه اهالی رازی را از او مخفی می کنند که او می بایست این راز را کشف کند .

سمت چپم داستان عشق سرّا، دختر جوانی که در اوج جوانی مجبور شده روی پاهای خودش بایسته و مسئولیت مراقبت از مادرش رو به دوش بکشه و سلیم، ولیعهد خانواده ی اشرافی کوتلوسای را به نمایش خواهد کشید. سرّا یک دانشجوی بسیار موفقه که از دانشگاهی که متعلق به خانواده ی سلیمه بورس گرفته و با جدیت تمام تحصیل میکند و در نقطه ی مقابل سلیم از روی مجبوریت به ادامه ی تحصیل ادامه میدهد…


ملیسا چلیک در کودکی بدون مادر و پدر می ماند. او سعی می کند در کنار خانواده ای که او را به فرزندی قبول کرده اند بماند، اما بیسیمه، بانوی خانه، ملیسا را نمی خواهد و انواع شکنجه ها را بر او تحمیل می کند. روزی که او را از خانه بیرون می کنند، مردی پیش او ظاهر می شود. متین... متین مرد میانسالی ترسو و دست و پا چلفتی است. از طرف دیگر، ملیسا دختری جیک و پرحرف است. متین شاهد بخشی از تجربیات اوست، به حرف دل او گوش می دهد و تصمیم می گیرد حداقل فعلا این دختر را نجات دهد و او را به مزرعه می برد. ورود ملیسا، اقامت او در مزرعه، زندگی در مدرسه و پذیرفتن خود نزد همه تبدیل به یک ماجراجویی متفاوت می شود. با این خبر که خانواده ای می خواهند او را به فرزندی قبول کنند همه چیز برعکس می شود…